این روزها در آستانه اعلام رسمی جدایی جنوب سودان از این كشور، تنشها در منطقه نفتی ابیی رو به فزونی است. دولت عمرالبشیر نیروهای نظامی خود را در این منطقه افزایش داده و همین امر اعتراضات برخی نهادهای بینالمللی و منطقهای مانند سازمان ملل متحد، شورای امنیت و اتحادیه اروپا را موجب شده است. برخی معتقدند كه ابیی متعلق به دولت عمرالبشیر است و افزایش نیروها در آن قانونی است؛ ولی شورای امنیت و اتحادیه اروپا، این اقدام عمرالبشیر را نقض توافقنامه صلح میدانند. ارزیابی این موضوع به همراه تحلیل تحولات بعد از همهپرسی كه سال گذشته صورت گرفت، محور گفتوگوی خبرنگار تقریب با «جعفر قنادباشی» است.
متن گفتوگوی تقریب با این کارشناس مسائل خاورمیانه و شمال آفریقا به شرح زیر است:
س: آقای قنادباشی، بعد از اعلام نتایج همهپرسی، شاهد شادی مردم جنوب بودیم. این شادی چقدر پایدار بود؟ تحولات این چند ماه اخیر را چگونه ارزیابی میكنید.
بله، بعد از همهپرسی و اعلام نتایج آن، یك شادی موقتی در جنوب سودان مشاهده كردیم. مردم در اثر تبلیغات خارجی احساس
كردند به یك پیروزی و موفقیت بزرگ دست یافتهاند و جشنهایی برگزار شد. ولی این شادی دیری نپایید و بلافاصله جنوب درگیر عمق یافتن و گسترش اختلافات قبایلی شد. به هر حال بعد از اعلام نتایج، زمینهای فراهم شد تا هر یك از قبایل به دنبال سهمخواهی از دولت آینده باشند.
همانطور كه میدانید درصد قابل توجهی از مردم جنوب، بیسواد هستند و جنوب سودان از نظر امكانات و زیرساختها ضعیف است. برای اداره حكومت سودان جنوبی، واقعا تیم و گروهی وجود ندارد كه بتواند اداره امور را در دست بگیرد. ارتش آزادیبخش جنوب هم كه عمدهترین حزب این بخش است، از نظر مردم مقبولیت و مشروعیت ندارد و بسیاری از قبایل جنوب با آن مخالف هستند.
جنوبیها، ارتش سودان را متهم میكردند كه بعد از انتخابات در حال مداخله در جنوب است؛ حال آنكه اینطور نبود و تمام درگیریهایی كه اتفاق میافتاد چیزی بود كه در داخل جنوب و بین احزاب این قسمت بود. بسیاری از درگیریها هم به كشتار كشیده میشد.
مهاجرتهایی هم بین دو منطقه صورت گرفته است؛ بسیاری از كسانی كه احساس كردند دیگر در جنوب نقطه امنی وجود ندارد، مثلا افرادی كه در اقتصاد یا سیاست فعال بودند به شمال مهاجرت كردند و بهعكس، جنوبیهایی هم كه ساكن شمال و مركز سودان بودند، در اثر برخی وعدههای غربیها، به قبایلشان در جنوب بازگشتند البته تعداد این دسته زیاد نیست. این مهاجرت صرفا به خاطر امیدی است كه نسبت به تحقق وعدهه كمك خارجیها به وجود آمده؛ وعده اعطای وام و غیره. اما واقعیات چیز دیگری است.
در واقع، برگزاری همهپرسی و همچنین اعلام استقلال رسمی جنوب سودان را باید نقطه آغاز حیات یك كشور آفریقایی جدید دانست كه به صورت بالفعل در زمره فقیرترین كشورهای آفریقایی است هرچند كه به صورت بالقوه، دارای معادن غنی چوب و طلا است و نفت را نیز با شمال شریك است.
البته در همان زمان توافقات و همهپرسی هم، تصویری از آینده ترسیم میشد كه از امكان اختلاف و درگیری بین شمال و جنوب بر سر منابع نفتی سخن میگفت.
س: امروز این درگیریها شكل گرفته است. حق با كیست؟ آیا عمرالبشیر توافقنامه را نقض كرده است؟ آیا افزایش نیروهای نظامی در ابیی، تصرف و لشكركشی است؟
برای پاسخ به این سؤال باید جدایی پاكستان و هند از یكدیگر و قضایای مربوط به منطقه اختلافی كشمیر را به یاد بیاوریم. بسیاری از تحلیلگران معتقدند كه از همان ابتدایی كه غرب كلنگ طرح جدایی جنوب سودان را با ترویج فرهنگ انگلیسی و ترویج مسیحیت در جنوب زد، الگوی كشمیر مد نظر بود. از آن زمان كه پاكستان و هند از هم جدا شدند، منطقهای بین آنها به نام كشمیر باقی مانده كه همچنان نیز سردرگم و بلاتكلیف و محل مناقشه است. حتی در نقشههای بینالمللی، هنوز هم منطقه كشمیر به صورت نقطهچین رسم میشود. این مرز پاكستان و هند كه یك منطقه زرخیز و سرسبز و بسیار ارزشمند است شاید یكی از نادرترین نقاط مرزی جهان باشد كه مرز جدی نیست.
در مورد سودان هم بعضیها معتقدند دولتهای خارجی به عمد به گونهای طراحی كردند كه قبل از تعیین مرزها، همهپرسی انجام شود تا همیشه شمال و جنوب سودان در اختلاف باشند؛ چراكه در سایه اختلافات همیشگی شمال و جنوب، غربیها بهتر میتوانند سودان را تضعیف و كنترل كنند. در واقعیت هم چنین چیزی اتفاق افتاده است. آنها همهپرسی را برگزار كردند بدون اینكه مرزها مشخص شده باشد. امروز اختلافات بروز بیشتری پیدا كرده ولی دولت عمر البشیر بنا دارد این منطقه را حفظ كند. البشیر از ابتدا هم مصر بود كه همهپرسی بعد از تعیین مرزها صورت گیرد؛ ولی غربیها تعجیل كردند و به عمد هم عجله داشتند.
صحبت این است كه طبق نقشههای گذشته هرگز ابیی جزو جنوب نبوده و دولت البشیر بر این موضع تأكید دارد.
این روزها سودان به زمان اعلام رسمی استقلال جنوب نزدیك میشود و به این شكل، دولت سودان احساس كرده كه خطرات در حال نزدیك شدن است و لذا نیروهایش را در داخل كشور خودش افزایش داده است. دولتها در داخل كشور خودشان مجاز هستند نیروها را بنا به مصالح در منطقهای كاهش یا افزایش دهند و این اصلا به معنای لشكركشی نیست. ولی جنوبیها، این اقدام البشیر را لشكركشی دولت او به ابیی و تصرف آن تعبیر میكنند؛ خبرگزاریهای غربی هم موج وسیعی در این زمینه علیه دولت سودان راه انداختند. حال آنكه تصرف زمانی است كه زمین دیگران را اشغال كنند.
س: چرا؟ پشت پرده چیست؟
دولتهای غربی خیلی تلاش كردند امواج بیداریهای شمال آفریقا - منتها از نوع آمریكایی آن - را در سودان به وجود بیاورند. چیزی كه در مصر و تونس و لیبی و یمن و بحرین هست یك حركت ضدآمریكایی است؛ اما آنها سعی كردند تحولاتی شبیه سوریه را در سودان بیافرینند ولی موفق نشدند. لیكن مترصد فرصت برای تضعیف دولت سودان بودند. از این رو، از این فرصت استفاده كرده و با راهاندازی جو تبلیغاتی علیه دولت شمال سودان، موضوع را به سازمان ملل كشاندند. طبیعی است كه شورای امنیت هم منتظر چنین فرصتی علیه دولت عمرالبشیر بوده است.
ولی واقعیت این است كه اقدام عمرالبشیر در افزایش نیروهایش در ابیی، قانونی است. این اقدام دولت سودان در جهت استحكام پایههای حكومتش در مركز و شمال است. مردم سودان هم میدانند كه این قسمت متعلق به خودشان است و اگر چه سودان در قسمت جنوب ناگزیر به عقبنشینی شد و همهپرسی برگزار كرد ولی مقاومت در ابیی كه متعلق به مردم سودان است، خواسته مردم از عمرالبشیر است و بدون شك این مقاومت، باعث قوام دولت او خواهد شد.
به نظرم، این روزها باید منتظر تظاهراتی از سوی مردم سودان به طرفداری از دولت عمرالبشیر باشیم كه خواستار حضور مقتدرتر در منطقه ابیی هستند.
س: آینده این اختلافات را چگونه میدانید؟ گویا برخی تحلیلگران و حتی مردم شمال و جنوب سودان، وقوع یك جنگ را بر سر منطقه ابیی احتمال میدهند. آیا در صورت وقوع چنین جنگی، امكان دخالت كشورهای غربی به لحاظ نظامی وجود دارد؟ دیدگاه شما چیست؟
به نظرم احتمال جنگ بسیار كم است؛ مردم شمال و جنوب از جنگ ۲۰ ساله خسته هستند. دولتهای غربی هم در شرایطی نیستند كه بتوانند به این عرصه وارد شوند. گرفتاریهای آنها در حوزه اقتصادی و نگرانیهایشان از امواج بیداری كه از خاورمیانه آغاز شده و امروز به اروپا كشیده شده، كم نیست. از طرفی هرگونه دخالت نظامی آنها، موج بیداری را گسترش خواهد داد. سیاست غرب، ورود مخفی، غیرعلنی و غیررسمی و وعده ارسال كمك به جنوب سودان است.
دولت عمرالبشیر هم اتفاقا با محاسبه همین شرایط وارد منطقه شده است؛ اینكه مردم جنوب و شمال آمادگی جنگ ندارند و كشورهای غربی هم آماده عملیات نظامی نیستند. لذا وقوع جنگ در این منطقه به معنای گسترده آن تا مقطع یكسال آینده بسیار ضعیف است.
س: آمریكاییها وعده كمك به جنوب سودان دادهاند. با توجه به مشكلات عدیدهای كه جنوب بعد از استقلال رسمی خواهد داشت، فكر میكنید غربیها چقدر بر عهد خود وفادار میمانند و آن را اجرا میكنند؟
آمریكا و غربیها طی دو دهه گذشته وعدههای بسیاری مبنی بر كمك به آفریقا داشتهاند ولی تاكنون بخش بسیار قلیل آن تحقق یافته است؛ طبیعتا این منطقه از سودان هم جدا از بقیه آفریقا نخواهد بود. غربیها در هیچ جای جهان چه در مورد افغانستان یا عراق یا دیگر كشورها به وعدههای خود عمل نكردهاند.
در اینجا هم فقط به یك شكل امكان دارد كمك كنند و آن سرمایهگذاریهایی برای استخراج چوب، طلا و نفت است كه البته این هم با ریسك بالایی همراه است؛ چراكه سودان از یك سمت به دریا راه دارد و اگر بخواهند نفت استخراجی را منتقل كنند نیازمند سرمایهگذاری هنگفتی برای احداث خط لوله جدید از جنوب سودان به دریای سرخ و اقیانوس هند هستند كه آن هم بدون شك زمانبر است. به هر شكل، كمكها امكان دارد در چارچوب یك سرمایهگذاری باشد كه آن هم به دلیل جو ناآرام جنوب سودان، جنگهای قبایلی و نبود نیروی لازم برای اجرای چنین طرحهایی، با ریسك بسیار بالایی همراه است چون هر آن امكان دارد درگیریهای قومی و قبیلهای سرمایه را از بین ببرد.
لذا میشود گفت كه در واقع، یك كشور فقیر به دیگر كشورهای فقیر آفریقایی اضافه شده و همانطور كه كشورهای فقیر بسیاری در آفریقا هستند كه زرخیزند و دنیای غرب هم وعدههایی به آنها داده ولی تحقق نیافته است، همین ماجرا درباره سودان جنوبی هم تكرار خواهد شد.
البته امكان دارد در ابتدای امر، كمكهایی برای تشكیل یك دولت مقتدر در اختیار آنها بگذارند مثلا ساختمان رادیو تلویزیون یا ساختمان نخستوزیری و ریاستجمهوری یا ساختمان پارلمان را برایشان بسازند ولی اینكه زیرساختها را درست كنند احتمال ندارد؛ چون دنیای غرب دست نیازش به سمت همین كشورها دراز است كه بازاری باشند برای كالاها و اسلحههای غربی. الان غربیها چشمشان به این كشورها دوخته
شده و به صورت غیرعلنی دست نیازشان به سمت كشورهای جهان سوم و چهارم دراز است تا كالاهایشان را بفروشند و بتوانند از ركود نجات پیدا كرده و كسری بودجهشان را تأمین كنند.
س: آیا در این صورت ممكن است در آینده دوباره گرایش به اتحاد میان دو بخش سودان به وجود بیاید؟
احتمالش بسیار كم است. زمینههای ذهنی بسیاری برای جدایی در مردم ایجاد كردند. علاوه بر تفاوت زبانی و نژادی، سالها مسیحیت را در جنوب ترویج كردند، سالها سعی شد نوعی خصومت قومی و نوعی بدبینی بین شمال و جنوب به وجود بیاید. غربیها، بارها طی كتابها و نوشتههای مختلف سعی كردند بردهداری كه اختصاص به اروپا و غرب داشته، به اعراب یا بهتر است بگویم به مسلمانان نسبت دهند. بر كسی پوشیده نیست كه جمعیت سیاه امروز آمریكا، آمریكای لاتین و اروپا، همان بردگانی هستند كه توسط غربیها برای كار از آفریقا منتقل شدند ولی امروز سعی دارند، این تاریخ را از اذهان پاك كنند و از بردهداری عرب صحبت كنند و عربها - در پرانتز مسلمانان – را بردهدار و ارباب سیاهان نشان دهند تا این نگرش در سیاهان ایجاد شود.
نژاد شمال و جنوب نیز متفاوت است. شمالیها، سودانی و جنوبیها حامی هستند. حامیها فرزندان حام هستند كه طبق تورات و انجیل، یكی از فرزندان نوح نبی بود. طبق این دو كتاب مقدس، سام پسر درستكار نوح(ع) بود و حام پسر گناهكار او. حام همان فرزند نوح(ع) است كه غرق شد و طبق این نقل قول، فرزندانش به همین دلیل سیاه شدند. در شمال سودان، مردم عرب زبان هستند و نژاد سودانی دارند. این هم یكی از دلایل تفاوت است.
از طرفی، در سال ۲۰۰۵ در یك حركت مشكوك، هلیكوپتر رهبر جنوب را كه شخصی به نام "جان گارانگ" بود، سرنگون كردند و بعد هم اجازه تحقیق درباره آن را به كسی ندادند تا اینگونه القا كنند كه دولت عمرالبشیر او را به قتل رسانده است.
این خصومتها، امكان برگشت را بسیار كم میكند؛ ولی طبیعتا تمایل به برگشت در میان نخبگان و فرهیختگان آنها وجود خواهد داشت؛ به خصوص كه جریانی در آفریقا تحت عنوان اتحادیه آفریقا، وحدت سراسر قاره سیاه را دنبال میكند و در پی ساختارهای واحد قدرت، پول واحد و برداشتن مرزهاست. شاید این رودخانه كلان كه به سمت وحدت در جریان است، این كشورها را نیز به هم متمایل كند.