خبر آنلاین - بسیاری از رسانه های غربی تلاش دارند از سرهنگ قذافی چهره ای دیوانه ترسیم کنند.
اما دیوانه پنداشتن سرهنگ ، نیازمند آن است که ملت لیبی نادان فرض شود. چرا که اجازه داده اند ، دیوانه ای ، چهل سال بر آنها حکومت کند .
ملت لیبی ممکن است افکار قبیله ای و بسیط داشته باشد ، اما نادان نیست . آنان نشان افتخار عمر مختار را بر سینه دارند. بسیطی آنها چیزی نبوده و نیست ، جز حاصل قَهرِ زمان و صحرایی سوزان !
واقع آن است که دیوانه پنداشتن سرهنگ ، چیزی نیست جز ساده کردن صورت مسئله و بی پاسخ گذاشتن این پرسش که چگونه او توانست چهل سال حکومت کند و غرب و شرق مستکبر هم چون باجِشان را می گرفتند در برابرش سکوت می کردند؟
قذافی رجلی سیاسی ، زیرک و پوپولیستی با هنرمندیِ هنرپیشگانِ هالیود و ثروتمندی با درآمد روزانه یک میلیون بشکه نفت بود .
سرهنگ می دانست کجا شعارهای سویسیالیسی بر زبان راند . کجا شعارهای اسلامی سر دهد . کجا پولهای بادآورده نفت را بین فدائیانش توزیع کند . کدام منطقه از کشور را همچون دُبی آباد سازد ( منطقه طرابلس ) . کدام منطقه را محروم نگاه دارد ، تا هیچگاه نقشی در سیاست نیابد . چگونه پایگاه قدرت سیاسی یعنی پایتخت را پس از کودتای 1969 - با هدف نابود سازی هر گونه قدرت سیاسی غیر از خویش - به نقطه ای دیگر منتقل سازد . چگونه مخالفان را از صحنه سیاست حذف کند . چگونه افکار و رسانه ها ی عمومی کشورش را یکسان سازی کند . کجا به میان توده ها رود و شعار کوتاه کردنِ دست مدیران گناه کار را سر دهد . کجا دست را کشیده سازد تا مردم بر آن ، به تصور کُرنِش بر دستانِ قهرمانی چون عمر مختار بوسه زنند .
سرهنگ می دانست ،چگونه هالیود را به استخدام در آورد تا با ساختن فیلم عمر مختار ، چشمان ستم دیده و استعمار کشیده مردم را سیراب و خود را تجلی قهرمانی هایِ او معرفی سازد.
سرهنگ آگاه بود که چگونه ساختار ارتش را ویران کند و با بهره گیری از الگوی سویس و مسلح سازی عمومی ، امکان کودتا علیه خود را از نیرو های مسلح سلب و با واگذاری سلاح بین کسبه و تجار ، حفظ جان خویش را به حفظ اقتصاد ، معاش و رِزق روزانه مردم گِره زند.
سرهنگ می دانست در عرصه جهانی کجا و تا کی در خدمت شوروی باشد و کجا به غرب باج دهد و نفت ارزان.
سرهنگِ خود شیفته ، می دانست چگونه امام موسی صدر را از صحنه جهان اسلام حذف کند ، تا اسلام گرایی معتدل را به خیال واهی در نطفه خفه کند . چگونه به گروه های مسلح ایرانی از قبیل چریک های فدایی خلق ، مجاهدین و مرحوم محمد منتظری کمک کند تا شاید باورهای رادیکال ، صحنه گردان انقلاب ایران شود و آب انقلاب در خیال واهی او ، به آسیابش روانه شود.
چگونه دکترین بنویسد و آن را حتی با ترجمه فارسی در صدها هزار نسخه در اوایل انقلاب در ایران توزیع کند .
چگونه از رسیدنِ صدای امام راحل به ملتش جلو گیری کند ، تا جایی که مرحوم شهید موسی کلانتری را که به دعوت رسمی وزیر راه لیبی به آنجا سفر کرده بود ، به جرم آنکه عکس های کوچکی از امام در عصر ملاقات ، بین مردم طرابلس توزیع کرده را دستگیر کند !
چگونه در پاسخ به ملاقات و مذاکرات آقای رفسنجانی و محسن رضایی و نیاز ضروری ایران در زمان جنگ ، موشک های فاسد شده به ایران بدهد تا هم دل ایران را به دست آورد و هم صدام حسین را در ایجاد توازن قدرت در جهان عرب ، آزارکی رساند.
چگونه نشریات الشراع و الکفاحِ لبنان را که با پول او شکل یافته بود به استخدام در آورد تا واترگیت را بر ملا کند و نگذارد ایران دیپلماسی سیاسی پشت پرده برای جنگ داشته باشد .
چگونه یاسر عرفات را از زمان حضورش در لبنان به بازی گیرد . چگونه سخن از اتحاد با حافظ اسد براند . چگونه دهها چالش بین المللی و سیاسی آفریند ... اما همچنان باز هم بماند !
حال آیا براستی او دیوانه است ... یا انصاف آن است که دنیایی از سیاست های پوپولیستی و نقش های هالیودی او به جنون آمده است