خبر انلاین-دکتر سجادپور سیاست خارجی خاورمیانه ای امریکا را دارای ابعاد گوناگون تاریخی، فرهنگی، ایدئولوژیک، استراتژیک و امنیتی، اقتصادی و ... دانست و عنوان کرد که این کشور از قرن 19 به این سو تلاش کرده است مثل همه قدرت های جهانی با حضور در خاورمیانه صاحب قدرت شود.
وی اشاره کرد که در این زمینه نباید تنها به افسانه ها توجه کرد بلکه می بایست براساس واقعیات پیش برویم. به گفته او، امریکا در طول این سال ها بخشی از خاورمیانه و مسائل مربوط به آن بوده و هست و تقریبا هیچ مسئله ای در این منطقه نیست که به امریکا برنگردد. حضور در دو جنگ جهانی، جنگ های منطقه و نیز تعاملات استراتژیک با متحدانش در خاورمیانه گویای این مسئله است.
سجادپور با طرح این پرسیش که فهم سیاست خارجی امریکا در این منطقه چگونه امکان پذیر است، به شرح جغرافیای خاورمیانه و تشکیل شدن آن از 22 کشور عربی و سه رژیم غیر عرب یعنی ایران و ترکیه و رژیم صهیونیستی پرداخت و گفت: برای فهم سیاست خارجی امریکا در خلیج فارس، شامات، شمال آفریقا و شاخ آفریقا باید به سه عنصر منظومه ها، رفتارها و رخدادها توجه کنیم. این سه مقوله ابزارهای ما در تحلیل سیاست خارجی امریکا در خاورمیانه هستند.
وی ادامه داد: منظومه اول منظومه الزامات قدرت جهانی است. قدرت های جهانی در پنج سده گذشته جز با دسترسی به خاورمیانه نمی توانسته اند شکل بگیرند؛ از پرتغال و اسپانیا گرفته تا انگلیس و امریکا. و هر زمان که قدرت این کشورها در منطقه افول کرده، قدرت جهانی شان نیز افول کرده است. منظومه دوم، متغیرهای تعیین کننده سیاست خارجی امریکاست. ما شاهد هستیم که نهادهای متنوعی در امریکا روی موضوع منطقه کار می کنند که بعضا نگرشی واحد بین آنها وجود ندارد. در سال های اخیر نقش وزارت خزانه داری امریکا نیز بسیار پررنگ شده و از زمان 11 سپتامبر به این سو مسئول برنامه ریزی تحریم ها بوده است.
وی به نقش آفرینی موثر نهادها و نخبگان امریکا اشاره کرد و افزود: مقایسه بین اوباما و بوش پسر نشان دهنده نگرش متقاوت و مختلف آنها به خاورمیانه است. اما مهم ترین مسئله، واقعیت هاست. این واقعیت بسیار مهم است که خاورمیانه منطقه ای پویا و درحال تحول است و خیلی از این تحولات خارج از فهم و خواست امریکاست. بنابراین نباید خارج از واقعیت، همه مسائل و پدیده های خاورمیانه را مهندسی شده توسط امریکا قلمداد کنیم.
سجادپور منظومه سومی را نیز تشریح کرد و گفت: منظومه سوم، منظومه زمانی و فضایی است. فضا در سیاست خارجی امریکا اهمیت بالایی دارد. به عنوان مثال فضای جنگ سرد، پس از جنگ سرد، بعد از 11 سپتامبر، بعد از روی کار آمدن اوباما و... هر کدام متفاوت بوده و در سیاست خارجی امریکا اثرگذار بوده است.
این تحلیلگر مسائل امریکا به بخش دوم سرفصل های مورد اشاره اش یعنی "رفتارها" رسید و گفت: رفتارهای سیاست خارجی امریکا بعد از جنگ جهانی دوم ناشی از موقعیت قوی این کشور در جهان بوده است. پس از قدرت گیری امریکا در جهان شاهد چارچوب های رفتاری جدیدی از امریکا در منطقه هستیم. مهم ترین آنها ثبات رفتاری امریکا در منطقه بوده، مانند اهمیتی که همواره برای امنیت رژیم اسرائیل قائل بوده است. ثبات دیگر، به مسئله انرژی مربوط می شود که همچنان اهمیت خودش را در سیاست خارجی این کشور حفظ کرده است. موضوع دیگر ثبات در برخورد با رادیکالیسم است که زمانی در قالب جنگ با القاعده، زمانی به صورت مقابله با انقلاب اسلامی ایران و زمانی به صورت جنگ با کمونیسم متجلی شده است. این رفتار در 60 سال گذشته ثابت بوده است.
وی البته اشاره کرد که امریکا در طول این مدت با چند تغییر و تحول غیرقابل پیش بینی در منطقه نیز روبرو بوده که نمونه ای از آن انقلاب ایران در سال 57 و نیز تغییر سیستم های سیاسی در خاورمیانه بوده است. به گفته سجادپور، امریکا همواره اصول و چارچوب هایش را در برابر این تغییرات حفظ کرده و خواسته هژمونی همیشگی اش را بر منطقه اعمال کند.
این کارشناس مسائل سیاست خارجی امریکا اضافه کرد: امریکا همیشه سعی کرده است مسائل پیش آمده در منطقه را مندیریت کند. البته این به معنی آن نیست که در همه موارد توانسته آنها را حل کند ولی کوشیده است به نحوی مدیریت کند تا منافع خود را تامین کرده باشد. اما این مدیریت بعضا مشحون از تناقض نیز هست. درواقع در برخی مواقع این مدیریت خوب پیش نرفته و جواب مثبت نداده است. یکی از دلایل شیوع تفکرات ضدامریکایی در منطقه ناشی از همین سوء مدیریت بوده است.
او در بررسی مفهوم سوم مورد نظر خود "رخدادها" به تغییرات اخیر خاورمیانه اشاره کرد و گفت: در مسائل هفت ماه اخیر خاورمیانه دیدیم که امریکا واکنش های تعجب برانگیزی از خودش نشان داد و در شوک به سر می برد. البته بخش علمی و دانشگاهی مرتبط با خاورمیانه در امریکا عمدتا با دانش و موفق عمل کرده است ولی همیشه اینطور نبوده که یافته ها و تحلیل های آنها به سیاست خارجی امریکا تبدیل شود.
کاظم سجادپور اضافه کرد: اساتید و پژوهشگران امریکایی همیشه از کاستی دموکراسی در خاورمیانه صحبت کرده اند ولی امریکا نشان داده که بیش از دموکراسی متوجه ثبات در منطقه است و بنابراین منافع استراتژیک خود را دنبال کرده است. نگرانی امریکا از مسئله ثبات در عربستان و موضوع جانشینی در این کشور جزو مصادیق این نگرش است. امریکا در عین اینکه می دانست کسری دموکراتیک در منطقه وجود دارد ولی پیش بینی انفجار چند ماه پیش خاورمیانه را نکرده بود و با شوک روبرو شد و تاثیر این شوک هنوز نیز در رفتارش مشخص است.
وی در پایان به موضوع تطبیق دادن مدیریت امریکا پرداخت و گفت: مدیریت امریکا همیشه در همه کشورها یکسان نبوده است. سیاست امریکا در بحرین، لیبی، سوریه، مصر و تونس و... الگوی واحدی را نشان نمی دهد و می توانیم بگوییم آنچه باعث این تفاوت شده است، منفعت محوری امریکاست.
برگرفته از سخنرانی دکتر کاظم سجادپور، در هشتمین نشست از سلسله نشست های دیپلماسی ایرانی با محوریت " آمریکا و خاورمیانه".