بررسی استراتژِیک - پرس تی وی/ سرهنگ معمر قذافیمخالفان قذافی تلاش میکنند طرابلس پایتخت را به محاصره درآورند. ارتش لیبی نیز با جنگافزارهایی پیشرفتهتر، هرگونه پیشروی را به سمت پایگاه قذافی سد میکند.دیکتاتور لیبی هر روز با احتمالات بدتری روبرو میشود و گنجانده شدن نام وی و پسرش در فهرست جنایتکاران جنگی، راهها را برای رسیدن به راهحلی میانه میبندد.روزی نیست که خبری درباره تمایل قذافی به کنارهگیری به گوش نرسد.
اینگونه خبرها بلافاصله در طرابلس تکذیب میشود. نوعی توازن میان مخالفان قذافی و دولت لیبی برقرار شده است که شاید سناریوی تبدیل لیبی به سومالی دوم را تقویت کند. با توجه به همیاری روسیه و چین با دولتهای غربی، راهی جز فرار یا خودکشی یا کشته شدن در برابر قذافی قرار ندارد. اگر سقوط قذافی حتمی باشد، چه سناریوهایی در پیشاروی لیبی قرار دارد؟
۱ـ سناریوی جنگ داخلی: رژیمهای سرکوبگر تهدید میکنند که بدیل و آلترناتیو آنها هرج و مرج و خشونت است. رژیمهای توتالیتر نمیتوانند در انتخابات سالم یا همهپرسی آزادانه پیروز شوند، ولی میتوانند با تسلط بر نهادهای حکومتی و از طریق خشونت سیاسی بر مردم چیره شوند. بنابراین، توازن نظامی معمولا به سمت کسی چرخش میکند که بر حکومت دست یابد. کشاندن تظاهرات مسالمتآمیز به برخورد مسلحانه نتایجی منفی را برای مرحله بعد از سقوط دیکتاتوری رقم میزند.ادامه…
خبرهایی درباره اختلافنظر میان اعضای شورای ملی انتقالی منتشر شده است، اختلافنظر نظامی میان فرماندهان و اختلافنظر سیاسی میان اسلامگرایان و سکولارهایی که در اقلیت قرار دارند. این اخبار زود به فراموشی سپرده میشود، ولی اگر واقعیت داشته باشد و ادامه پیدا کند ـ با توجه به بافت عشیرهای لیبی ـ ممکن است عواقب خطرناکی در مرحله بعد از پیروزی داشته باشد.
۱۲۰ قبیله در لیبی وجود دارد که حداقل ۳۰ تای آنها جمعیت زیادی دارند. افرادی از این قبایل در دو صف موافقان و مخالفان کشته میشوند. خونخواهی رسمی دیرین میان قبایل است، گرچه انقلاب سبب شده که همآهنگی و همکاری بسیار گستردهای در میان رهبران قبایل پدید آید که به صورت عامل بازدارندهای ممکن است در آینده عمل کند و کشور را از رسیدن به مرحله انتقامگیری قبیلهای دور سازد.
۲ـ سناریوی دولت نظامی: چند تن از فرماندهان نظامی در شورای مخالف قذافی از میان «افسران آزاد»یاند که در کودتای سال ۱۹۶۹ شرکت داشتهاند، مانند سرتیپ عبدالفتاح یونس و سرتیپ سلیمان محمود و سرهنگ خلیفه حفتر و سرتیپ محمد نجم. این عده هم مشروعیت تاریخی و هم مشروعیت انقلابی دارند و به چندین قبیله بزرگ لیبی وابستهاند و نمایندگی آن قبایل را در شورای نظامی دارند. این امور ممکن است برخی از نظامیان را وسوسه کند که قدرت را به دست گیرند، بویژه اگر بحران کنونی از راه نظامی و نه سیاسی حل شود.
این سناریو نسبت به سناریوی جنگ داخلی احتمال کمتری دارد، زیرا ۴ دهه تجربه حکومت نظامیان مانع از تکرار آن میشود. همچنین مداخله کمک دولتهای غربی به مخالفان قذافی رایگان نیست و تجربه چند دهه گذشته نشان داده که حکومت نظامیان بر موضوعاتی مانند مهاجرت و امنیت تأثیر منفی داشته است و اروپا نمیخواهد که باز هم با چنین مشکلاتی روبرو شود.
۳ـ سناریوی خاکستری: لیبی نه دمکراتیک آزاد و نه دیکتاتوری مطلق بشود و برای مدتی طولانی در دوران انتقالی بماند. در این صورت، ضعف نهادهای دولت و فساد مالی و فقدان امنیت ممکن است مردم را به سمت «دیکتاتور عادل» سوق دهد.
مرکز کارنگی در بررسی جالبی سرنوشت ۱۰۰ دولت را بررسی کرده که آنها را در مرحله انتقالی توصیف کرده است. از این مقدار، ۲۰ دولت به طرف دمکراسی حرکت کردهاند و ۵ دولت به سمت دیکتاتوری کامل چرخیدهاند و بیشتر دولتها در همان منطقه خاکستری و سایه روشن باقی ماندند، یعنی انتخابات دورهای ناسالم و نقض حقوق بشر و محدودیت آزادیهای عمومی و نبود قوای مستقل قضایی و پارلمانی و رسانهای.
در قیاس با تونس و مصر، نهادهای مدنی در لیبی به سطح کافی از تجربه کاری نرسیدهاند و دولت بعدی احتمالا نمونه مطلوبی از دمکراسی نخواهد بود؛ نظامی دمکراتیک که قبلا مردمش از راه نهادهای مدنی تمرین دمکراسی کرده باشند و احترام به حقوق و رأی دیگران را همچون اصلی مقدس پذیرفته باشند.
۴ـ سناریوی تجزیه: تقریبا بیشتر سیاستمداران داخلی و خارجی به این سناریو اشاره میکنند. برخی به تقسیمبندی لیبی در زمان سلطه عثمانی اشاره میکنند که کشور را به سه منطقه برقه (در شرق) و طرابلس (در غرب) و فزان (در جنوب) تقسیم کرده بود. اگر برقه از دست قذافی آزاد شود، طرابلس همچنان در چنبره نفوذ وی میماند و فزان هم بر وی نخواهد شورید. این نکته را هم باید در نظر داشت که بیشترین جمعیت لیبی در مناطق شرقی و غربی به طرف شمال ساکنهستند.
البته تقسیمات کشوری در لیبی حداقل ۸ بار از زمان استقلال (۱۹۵۱) دستخوش دگرگونی شده است که آخرین آنها در سال ۲۰۰۷ بود و کشور را به ۲۲ استان (شعبیه) تقسیم کرد. نکته دیگر این است که قذافی بر همه منطقه غرب مسلط نیست و مصراته و زنتان را از دست داده و مخالفان وی به سوی زلیتان و زاویه پیشروی میکنند.
شرق کشور نیز پیچیدگیهای خودش را دارد. حفظ اجدابیا و تسلط بر بریقه و رأس لانوف و جبل غربی اهمیت زیادی برای شورای انتقالی دارد. اجدابیا مرکز تقسیم آب مصرفی و کشاورزی در شرق لیبی و مخصوصا بنغازی است. بدون پالایشگاههای بریقه و رأس لانوف، ذخایر نفتی در شرق چندان اهمیتی ندارد. گرچه بیشتر منابع نفتی لیبی در شرق قرار دارد، هرگونه هرج و مرج اقتصادی در آن به غرب لیبی فرصت میدهد که بر منابع نفتی مسلط شود.
سرنوشتی که لیبی پیدا خواهد کرد تا حد زیادی مرهون نتایج انقلاب در دیگر کشورهای عربی و بویژه تونس و مصر است. موفقت این انقلابها توان زیادی به مردم لیبی میدهد و همچنین در شکل گرفتن آینده آن و رژیم بعدی مؤثر است و احتمال سناریوی خاکستری را کاهش میدهد. متقابلا تجزیه لیبی نیز اثر منفی زیادی بر امنیت ملی و وضعیت اقتصادی دولتهای همجوار آن دارد.