خبرگزاري فارس: انقلابهاي عربي زماني روي داد كه آمريكا به شدت درگير توطئه عليه ايران بود و بر خلاف تصور واشنگتن به جاي اينكه اين انقلابها عاملي جهت بيثباتي در ايران باشند، به عاملي جهت تقويت و گسترش نفوذ ايران در منطقه تبديل شد.
به گزارش فارس به نقل از پايگاه خبري -تحليلي الانتقاد، حدود دو دهه از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي سابق و بلوك شرق و پيمان ورشو و پس از آن افتادن اروپا و سپس جنوب آسيا و اخيرا خاورميانه بدست پيمان آتلانيتك شمالي يا ناتو ميگذرد و بايد گفت آن دو دهه سالهاي طلايي حاكميت آمريكا بر جهان به عنوان تنها ابرقدرت حاكم بر جريانات و روند سياست بين الملل به پايان رسيده است.
* آيا واقعا آمريكا در عصر طلايي خود بسرميبرد
اما آيا حقايق جاري در جهان با اين پيش فرض تطابق دارد؟ و آيا آمريكا هم اكنون نيز در عصر طلايي خود بسرميبرد؟ آيا تاريخ نزاع ميان سرمايهداري با رقيب ديرينش واقعا به پايان رسيده است؟ و مشخصا آيا بهار انقلابهاي عربي از راه رسيدند تا بر اين فرضيه تاكيد كرده و بگويند كه آمريكا موفقيتهاي مورد نظر خود و نظام خود را بطور كامل محقق ساخته است؟
*عدم تطابق فرضيهها با واقعيتهاي موجود
پس از گذشت 6ماه از دو انقلاب تونس و مصر، نگاهي به واقعيتهاي جاري جهان امروزي آشكار ميكند كه آمريكا و متحدان اروپايي و خاورميانهاي و ناتوياش در تناقص شديد با اين پيش فرض قرار دارند و همه آنها به شكلي بيسابقه با ناكاميهاي استراتژيك ، سياسي و اقتصادي بزرگي مواجه هستند.
* انقلابهاي عربي براي آمريكا غافلگيركننده بود
همچنين اين پيش فرض تاكيد ميكند كه بهار انقلابهاي عربي در زماني بسيار نامناسب و غيرمنتظره براي واشنگتن رخ داد؛ زماني كه شاهد شكست نظامي آرام و پيوسته نظاميان آمريكايي در افغانستان هستيم و اين شكستها و ناكاميها نه عقبنشيني سريع و آني كه عقبنشيني تدريجي و آرام از افغانستان را بر كاخ سفيد تحميل كردهاند؛ اوضاع در عراق نيز براي آمريكاييها چندان رضايتبخش نيست، چراكه پس از پيروزي خيالي و موهومي كه كاخ سفيد وانمود كرد در عراق بدست آورده است، باز سرگردان است كه آيا خروج خود از اين كشور را اعلام كند يا بر بقاي آنها اصرار بورزد.
* انقلابهاي عربي تابستان داغ تهران را خنك كردند
اما مهمتر از همه آنكه انقلابهاي عربي كه موجب شدند آمريكا دو پايگاه و متحد استراتژيك منطقهاي - و اگر نگوييم جهاني- خود را در مصر و تونس از دست بدهد، زماني رخ دادند كه كاخ سفيد بيش از هر زمان ديگري نقشه ميكشيد با به اجرا گذاشتن نقشهها و توطئههايش در ايران، تابستاني بسيار داغ را براي تهران رقم بزند.
* آمريكا و واهمه گسترش دامنه انقلابها
آمريكا در انديشه اجراي توطئههايش عليه ايران بود كه يكباره با انقلابهاي مصر ، تونس ، يمن ،ليبي و بحرين مواجه شد؛ ضمن اينكه به نظر نميرسد دامنه اين انقلابها متوقف شده باشد، بلكه انتظار ميرود بهار انقلابهاي عربي پاي به عربستان نيز بگذارد.
* ناكاميهاي آمريكا دامان اسرائيل را نيز فراگرفت
نميخواهيم درباره انقلابهاي عربي بيش از اين مبالغه كرده و ادعا كنيم اين انقلابها با ناكاميهاي آمريكا در ايران نيز بيارتباط نبودهاند، اما آنچه مسلم است اين است كه ناكامي كاخ سفيد در ايران با آغاز انقلابهاي عربي در جهان عرب همزمان گرديد و همين امر موجب شد تا نااميدي و ياس آمريكاييها دو صد چندان شود. در اين ميان اسرائيل ـ كه از جمله متحدان و همپيمانان آمريكا است ـ به دنبال ايجاد آشوب و بلوا در ايران بود. بنابراين به جرات ميتوانيم بگوييم كه تلآويو نيز با ناكامي و شكستي مشابه با واشنگتن مواجه گرديد؛ اين درحالي است كه از فغانها و مويههاي سردمداران صهيونيست اينگونه برميآيد كه آنها همچنان به كاخ سفيد فشار ميآورند تا وارد جنگ عليه ايران شود، چرا كه اسرائيل همواره ايران را تنها خطري ميداند كه موجوديت اين كشور را تهديد ميكند. با اين تفاصيل، چه آمريكا و چه اسرائيل از تمام امكانات موجود استفاده ميكنند تا با تحت فشار قرار دادن مصر، قاهره را از برقراري روابط مجدد با تهران بازدارند؛ موضوعي كه به شكلي ملموس در زماني كه "نبيل العربي " پست وزيري خارجه مصر را در دولت پس از انقلاب احراز ميكرد، قابل مشاهده بود.
* كاخ سفيد در تلاش براي حفظ مصر
از آنجا كه كاخ سفيد هم اكنون با مشكلات اقتصادي و مالي بسياري در نتيجه بحران اقتصادي حاكم بر جهان مواجه است، اگر بگوييم ناكاميهاي استراتژيك ، سياسي و اقتصادي آمريكا دوچندان شده است، بيراه نگفتهايم. اين ناكاميها زماني براي كاخ سفيد تلختر ميشود كه آمريكا از جانب اسرائيل و متحدان پرنفوذش تحت فشار باشد كه به هر طريق ممكن به مقابله با تهران برخيزد. بنابراين، اينگونه به نظر ميرسد كه كاخ سفيد بيش از آنكه درگير انقلابهاي عربي باشد، خود را وارد توطئهها و نقشههايي كرده تا با توسل به آنها موجبات تزلزل و تضعيف نظام جمهوري اسلامي را فراهم كند. نمود اين موضوع را به شكلي خاص ميتوان در انقلاب مصر مشاهده نمود؛ چراكه اهميت قومي ، ملي و منطقهاي مصر در جهان عرب بر هيچكس پوشيده نيست و بيشك انقلاب مصر ميتواند رهبر و راهبر ديگر انقلابهاي جهان عربي باشد.
* دو هدفي كه دولتمردان آمريكايي از انقلابهاي عربي دنبال ميكنند
از سوي ديگر بر هيچكس پوشيده نيست كه توجه آمريكا به انقلابهاي عربي بطور عام و به انقلاب مصر به شكل خاص به اين جهت است تا كاخ سفيد دو هدف را محقق كند: اولين هدف اين است كه انقلابهاي عربي به دژي مستحكم عليه ايران تبديل شوند؛ هدف دوم تبديل اين انقلابها به پايگاهي جهت حمايت از رژيم سلطنتي آل سعود در عربستان است تا مبادا بهار انقلابهاي عربي پاي به عربستان بگذارد و اين كشور را از سلطنت آل سعود و نفوذ كاخ سفيد و اخيرا روابط روبه گسترش با تلآويو برهاند.
* تلاش براي سرنگوني نظام ايران و حفظ رژيم در عربستان
اين هدف دوگانه كه از يكسو درصدد مقابله با ايران و ايجاد انقلاب و آشوب در آن به هر طريق ممكن و از سوي ديگر بهرهبرداري از همين انقلابها جهت حمايت از عربستان و مصون نگهداشتن رژيم آن از انقلابهاست، هر روز بيش از گذشته ذهن دولتمردان كاخ سفيد را به خود مشغول داشته است. در واقع چالشي كه هم اكنون آمريكا با آن مواجه است، ناكامي كاخ سفيد در اقدام عليه تهران نيست؛ بلكه مشكل اساسي در اين نهفته است كه واشنگتن خود را ملزم ميبيند در دو مسير كاملا متناقض و متضاد گام بردارد كه يكي ايجاد زمينههاي انقلاب و آشوب در يك كشور و ديگري جلوگيري از وقوع هرگونه ناآرامي و انقلاب در كشور ديگر است.
* مصر پلي براي تحقق اهداف دو گانه آمريكا
و هر دوي اين برنامهها نيازمند اين است كه آمريكا در خاورميانه در دو جهت مخالف و متضاد يكديگر حركت كند. به همين دليل است كه [آمريكا] عربستان را واداشته تا در جايي كه راهي براي نفوذش باقي نمانده، از تمام نفوذ خود در مصر استفاده كند و با اعطاي كمكهاي سخاوتمندانه اقتصادي به قاهره آن را در قبضه خود گيرد.
* آمريكا و حمايت از دولت نظامي يا وهابي در مصر
در ضمن، اين موضوعي است كه "خالد ابوالفضل " عضو سابق كميته آزاديهاي آمريكا در گفتوگو با روزنامه مصري "المصري اليوم " در 18/7/2011 از آن پرده برداشت و بيپروا تاكيد كرد كه آمريكا ترجيح ميدهد، در مصر پس از مبارك يا حكومت نظامي روي كار آيد يا حكومت وهابي؛ و اين نكته بسيار مهمي است كه خطرات آن بركسي پوشيده نيست؛ در همين حال آمريكا گمان ميبرد ميتواند از بهار انقلابهاي عربي به عنوان عاملي برانگيزاننده در ايران استفاده كند.
* حمايت انقلابهاي عربي از انقلاب ايران
اما از بررسي جريانات امور چنين برميآيد كه در اينجا نيز دولتمردان كاخ سفيد بايد در انتظار يك ناكامي غافلگيركننده ديگر باشند، چون حمايت متقابل تهران از انقلابهاي عربي و انقلابهاي عربي از نظام جمهوري اسلامي ايران نشان ميدهد كه آمريكا نميتواند به استفاده از اين انقلابها به عنوان حربهاي عليه ايران اميدوار باشد. تهران از همان ابتدا با استقبال از انقلابهاي عربي آنها را راهي براي رهايي از چنگال نفوذ آمريكا و مقابله با نفوذ اسرائيل در منطقه، بطور عام، و مصر و تونس، بطور خاص، توصيف كرد.
* اسرائيل و انديشه حمله به ايران
در همين حال براي منابع غربي و آخرين آنها "رابرت باير " (مسئول سابق سازمان اطلاعات و جاسوسي آمريكا) آشكار شده كه اسرائيل قصد دارد پاييز آينده به ايران حمله كند؛ در صورت وقوع چنين جنگي، بيشك آمريكا نيز درگير جنگ جديد و در عين حال بزرگي خواهد شد.
* نتايج غيرقابل انكار حمله به ايران
تصميم اسرائيل در حمله به ايران، بدون كسب موافقت كاخ سفيد، به اين معناست كه، از يكسو، براي تلآويو اهميت ندارد كه نتايج جنگ چه بازتابهايي براي آمريكا به همراه داشته باشد و از سوي ديگر، چنين جنگي تمام برنامهها و طرحهاي آمريكا مبني بر ايجاد زمينههاي انقلاب در ايران و ممانعت از بروز هرگونه ناآرامي در عربستان را با شكست و ناكامي مواجه ميكند.
* آيا اسرائيل در حمله به ايران، آمريكا را ناديده ميگيرد
همچنين از ديگر تلويحات چنين اقدامي اين است كه تلآويو اهميتي به اينكه واكنش ايران در پاسخ به اين حملات چه باشد، نميدهد؛ اين امر ممكن است منافع آمريكا در منطقه خليج فارس را كه به شكل پايگاههاي نظامي و ناوگانهاي دريايي پر اهميت است را به خطر بيندازد، چراكه تهران يپش از اين هشدار داده بود در صورت تعرض آمريكا يا اسرائيل، منافع آمريكا در منطقه را هدف قرار خواهد داد.
* خطر ايران قدرتمند، بيش از خطر ايران هستهاي است
باوجوديكه بعيد به نظر ميرسد اسرائيل پيش از تامل و انديشه در نتايج كار، دست به اقدامي عليه ايران بزند و منافع و برنامههاي آمريكا در خليج فارس را ناديده بگيرد، اما اين سخن مقام سابق سيا چيزي نيست كه بتوان به راحتي از كنار آن گذشت، بويژه آن كه در اين اواخر و دقيقا از زمان آغاز انقلابهاي عربي، كاخ سفيد ترجيح داده تا خطر ايران هستهاي را ناديده بگيرد و به خطر بزرگتر "حاكميت ايران بر منطقه خليج فارس " بينديشد. به همين دليل است كه استراتژيستهاي آمريكا طرح مزدوج فوق الذكر را ارائه دادند.
* عقبنشيني از عراق اولين گام به سوي تقويت نفوذ منطقهاي ايران
"جرج فريدمن "، رئيس سازمان اطلاعات "استراتفور " آمريكا در 8/7/2011 از بدبيني خود به نتايج ناشي از عقبنشيني آمريكا از عراق و افزايش حتمي تقويت نفوذ ايران در خليج فارس در نتيجه اين عقبنشيني، سخن گفته بود و اين نكتهاي است كه هم اكنون دولتمردان آمريكا را بيش از خطر دستيابي ايران به سلاح هستهاي دلنگران كرده است.
* تلاش آمريكا براي ايجاد بيثباتي در ايران
به همين دليل كاخ سفيد تلاش ميكند تا آنجا كه امكان دارد از ايران، كشوري ناامن و بيثبات بسازد؛ چرا كه بيثباتي ايران به معناي ثبات و استقرار [آمريكا] در عربستان سعودي و ديگر كشورهاي حوزه خليج فارس خواهد بود. با اين حال اينگونه به نظر ميرسد كه حتي آمريكا نيز سياست ثابتي در برابر ايران يا كشورهاي خليج [فارس] اتخاذ نكرده است و اين بدين معني است كه در تبليغات انتخابات رياست جمهوري آينده آمريكا مسئله خطر ايران و كشور عربستان، از جمله قضاياي بسيار مهمي خواهد بود كه نقشي اساسي در شكلدهي نتيجه انتخابات بازي خواهد كرد.
* آيا اسرائيل سپتامبر آينده نقشهها و برنامههاي آمريكا را برباد خواهد داد
درصورتي كه اسرائيل بدون كسب موافقت آمريكا تصميم بگيرد سپتامبر آينده به ايران حمله كند، اين بدين معناست كه تمام نقشهها و برنامههاي آمريكا برباد خواهد رفت و زماني كه آمريكا نتواند، اسرائيل را از اقدام بازدارد، بيشك مسئوليت اين امر را برعهده ايران خواهد گذاشت كه بازتابهاي خطرناكي بر عربستان سعودي و ديگر كشورهاي منطقه خليج خواهد داشت.
* فراگير شدن انقلابها و ايفاي نقش ايران
در اين فضاي مهآلود و مملو از خطرات و تهديدات و انقلابها كه تمامي در مراحل سرنوشتساز هستند، اين احتمال بعيد به نظر نميرسد كه انقلابهاي عربي سراسر منطقه را فرابگيرد و در آن زمان است كه نوبت به ايران ميرسد تا به عنوان يك قدرت منطقهاي وارد عمل شود و ايفاي نقش كند.
* مطرح شدن مجدد ايده گفتگوي ايران - عربستان
شايد به همين دليل است كه ايده گفتوگوي ايران - عربستان كه زماني از سوي تهران مطرح شد و با مخالفت شديد غرب مواجه شد، هم اكنون بار ديگر مطرح ميشود، اما پيش شرط اجراي چنين مذاكراتي اين است كه تنها ميان دو كشور ايران و عربستان و بدون دخالت غرب و در راس آنها آمريكا و اسرائيل انجام شود، بويژه اگر به اين نكته توجه داشته باشيم كه نيروهاي سياسي با نفوذ و قدرتمند عربستاني از اين ايده به شدت حمايت كردهاند.
اما سوالي كه در اينجا بدون پاسخ باقي ميماند اين است كه آيا آمريكا حاضر ميشود، حل مشكلات و رسيدگي به امور خليج فارس را به كشورهاي منطقه واگذار كند؟