خبرگزاری فارس: قبایل در طول صدههای گذشته نقش بسیار مهم و اساسی را در عرصه سیاسی و اجتماعی لیبی بازی کردهاند و بواسطه آداب و رسوم بدوی که بر کشاورزی و تجارت با کاروانها متکی است، ضامن بقای جامعه لیبی بودند.
به گزارش فارس، قبایل لیبی از جمله ارکان و ستونهای اساسی تشکیل دهنده جامعه لیبی هستند که نقش بسیار مهمی را نیز در ساختار سیاسی این کشور بازی میکنند، بهگونهای که به اعتقاد بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران، رژیم قذافی در قبضه قبایل این کشور میدانستند، مطلب ذیل نگاهی به نقش و جایگاه قبایل در ساختار سیاسی لیبی دارد.
* نقش قبایل لیبی در مبارزه علیه استعمارگران
قبایل لیبی نقش بسیار مهمی را در مبارزه علیه امپراتوری عثمانی و استعمارگران ایتالیایی (1943 – 1912) بازی کردند، این نقش با به قدرت رسیدن معمر قذافی در سال 1969 همچنان پر رنگ باقی ماند.
پای گذاشتن لیبی در راه رشد و ترقی و احداث شهرهای بزرگ در کشور در کنار آموزش مدرن موجب شد تا اعضای برخی از قبایل، قبیلههای خود را ترک کرده و راهی شهرها شوند و همین عامل از جمله عوامل سست شدن ارتباط افراد با قبایلشان شد.
* قبیله همچنان هویت فرد در لیبی است
با این حال و با وجودی که برخی از تحقیقات و پژوهشها حکایت از آن دارند که رابطه افراد با قبیلههایشان رو به ضعف و سستی گذاشته با این حال بسیاری از کارشناسان امور لیبی معتقدند، مردم لیبی همواره در معرفی خود به قبایلشان استناد میجویند و بر این اساس میتوان گفت، قبیله همچنان نقش بسیار مهمی را در جامعه لیبی از قرن هفتاد تاکنون ایفا کرده و افراد بر اساس انتساب قبیلهای خود توانستهاند به فرصتهای شغلی و کسب مقام و منصب دست یابند.
* قذافی و تلاش جهت کاهش نفوذ قبایل
از زمانیکه سرهنگ معمر قذافی در لیبی به قدرت رسید، سعی و تلاش بسیار کرد تا از جایگاه و اهمیت و نفوذ قبایل بکاهد و حتی به هر طریق ممکن از برخی از آنها خلاصی یابد، با این حال در مقاطعی نیز تلاش کرده، این نقش و جایگاه را پر رنگ کند، بویژه آن که وی در بسط سلطه و قدرت خویش همواره بر توسعه و گسترش نفوذ برخی قبایل در مقابل کاهش نفوذ و قدرت برخی دیگر از طریق اتحاد و ائتلاف با آنها یا گرفتن برخی امتیازات یا اعظاي امتيازات به آنها تکیه داشته است. این درحالی است که قذافی نیم نگاهی نیز به حفظ موازنه قوا میان قبایل در حکومت خود و موسسات و نهادهای دولتی نیز داشت.
* قذافی و سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن میان قبایل
درباره ارتش باید گفت، این اصلی عیان و آشکار بود که برخی از قبایل صاحب نفوذ بیشتر و برخی دیگر صاحب نفوذ کمتری در این دستگاه بسیار حساس حکومتی قذافی باشند، بویژه آن که قذافی در این دستگاه به شکلی اساسی بر سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن تکیه میکرد و این طبیعی است که وی از آنجا که به قبیله "القذاذفه" منتسب بود، به افراد قبیله خود پستهای حساس و مناصب مهم ارتش را بسپارد تا بدین وسیله تضمین کننده امنیت خود و امنیت رژیمش باشد.
* سیاستهای قذافی و بروز بحران در قبایل
سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن قذافی در ارتش با بروز بحرانهایی در میان قبایل و رقابت در ارتش بویژه توسط قبیله "المقارحه" همراه بود، برخی از تحلیلگران و کارشناسان امور لیبی این قبیله را بزرگترین خطر علیه قذافی میدانستند و حتی در مواردی احتمال کودتای این قبیله علیه قذافی و رژیمش را نیز میدادند، از این جهت که بسیاری از افراد این قبیله پستهای حساس و مهم را نه تنها در ارتش که در دولت و دستگاه امنیت احراز میکردند.
* سیاست چماق و هویج قذافی
آشکار میشود که قذافی از سیاست چماق و هویج در برابر سیستم قبیلهای حاکم بر کشور تبعیت میکرد و بر این اساس قبایل وفادار به امتیازات مختلف دست مییافتند و در مقابل قبایل معارض از بسیاری امتیازات محروم میشدند. این سیاست به دنبال خود پیدایش "اصل وفاداری" به قذافی و رژیمش را درپی داشت.
* ازدواجها و پایههای تحکیم قدرت
غیر از آن قذافی تلاش میکرد، با انجام ازدواجهای مختلف با قبایل لیبی از طریق خویشاوندی خونی آنها را بیش از پیش به خود نزدیک و به هر طریق ممکن وفاداری آنها را بدست آورد، اما در این میان قبایل معارض به شدت سرکوب میشدند، به عنوان مثال بر اساس "میثاق شرف" که پارلمان لیبی آن را در مارس 1997 به تصویب رساند، دولت اجازه پیدا میکرد که مجازات جمعی را درباره قبایل و خاندانهای معارض به اجرا بگذارد.
* از 140 قبیله تنها 30 قبیله صاحب نفوذ در لیبی وجود دارد
"فرج عبد العزیز نجم" مورخ لیبیایی تاکید میکند، با اینکه بیش از 140 قبیله و خاندان در لیبی وجود دارد، اما از این میان تنها 30 قبیله صاحب نفوذ هستند و حتی برخی از این قبایل نه تنها در لیبی که در خارج آن مانند تونس ، مصر و چاد نیز نفوذ دارند.
* بنی سالم و بنی هلال ورفله و ترهونه بزرگترین قبایل لیبی
"آمال العبیدی" استاد دانشگاه بنغازی در پژوهشی نوشت که بزرگترین و با نفوذترین قبیله لیبی قبیله "بنی سالم" در برقه و قبیله "بنی هلال" در غرب لیبی است و در شمال غربی لیبی (اقلیم طرابلس) مهمترین قبایل "ورفلة" و" ترهونة" هستند، اما قبیله قذافی تا پیش از به قدرت رسیدن وی در سال 1969 صاحب هیچ نقش و جایگاه و نفوذی نبود.
* تمرکز قبایل رانده شده در شرق و پیوستن به انقلابیون
اکثر قبایل به حاشیه رانده شده در رژیم لیبی در شرق این کشور مستقر هستند که منابع نفتی لیبی نیز در آنجا متمرکز است که از همان ابتدای انقلاب کنترل آن از دست رژیم قذافی خارج شد. به همین دلیل است که ملاحظه میکنیم، مناطق شرقی اولین مناطقی هستند که به محض وقوع انقلاب لیبی به مخالفت با قذافی برخاسته و از دولت مرکزی جدا شدند.
* نقش تاثیرگذار قبیله المقارحه در انقلاب
در این میان هیچگاه نمیتوان نقش قبیله المقارحه را در حمایت از رژیم قذافی طی انقلاب این کشور از نظر دور داشت، چون رژیم قذافی از این جهت که امکان بازگشت "عبد الباسط المقراحی" از زندانهای انگلیس به اتهام دست داشتن در انفجار لاکربی را فراهم ساخت، دین بزرگی بر گردن این قبیله داشت. با این حال هنگام انقلاب صدای اعتراضاتی از میان افراد این قبیله علیه رژیم قذافی به گوش میرسید، اما از آنجا که برخی از افراد این قبیله از جمله داماد قذافی پستهای حساسی را در دستگاههای امنیتی و دولت و ارتش احراز میکردند، نقش مهمی علیه انقلاب در رژیم قذافی ایفا کردند.
* پشت کردن قبایل به قذافی
با آغاز انقلاب لیبی و سیاست سرکوبی که قذافی مقابل انقلابیون و ملت لیبی پیش گرفت، قدرتمندترین و با نفوذترین قبایل این کشور یکی پس از دیگری به رژیم قذافی پشت کردند و موجبات تزلزل حاکمیت وی را بیش از پیش فراهم آوردند و در این میان هیچگاه نمیتوان نقش قبیله ورفله را نادیده گرفت؛ قبیله ورفله یکی از بزرگترین قبایل لیبی است که جمعیت آن به حدود یک میلیون نفر میرسد، بویژه آن که این قبیله پیش از انقلاب نیز توافق و همسویی چندانی با رژیم قذافی نداشت و در طول انقلاب قذافی همواره از جانب قبیله ورفله احساس نگرانی بسیار میکرد، این درحالی است که روسای دیگر قبایل بزرگ لیبی نیز از قذافی روی گردان شده بودند و همین موضوع موجب گردید تا از یک سو قذافی از لحاظ روحی و معنوی احساس ضعف کند و از سوی دیگر مشروعیت رژیمش از بین برود و این موضوع تشدید و افزایش شکافها و اختلافات داخلی در رژیم لیبی را به دنبال داشت. افزون بر آن که قذافی استیلا و کنترل اقتصادی خود بر برخی منابع (به دلیل استیلای قبایل بر آنها) و استیلا و حاکمیت سیاسی خود را (به دلیل تبعیت افراد از قبایل خود) به سرعت از دست داد و این از جمله مهمترین دلایل براندازی رژیم قذافی در لیبی شد.
* کاهش نفوذ قذافی بر قبایل
با وجودی که به نظر میرسید، قذافی پس از چهار دهه حاکمیت بر لیبی حاکمیت تامی بر قبایل لیبی داشت، اما انقلاب 17 فوریه برخلاف این امر را ثابت کرد.
* تضعیف ارتش تقویت مزدوران وفادار
تا پیش از انقلاب 17 فوریه در لیبی استراتژی قذافی بر بدست گرفتن قبضه قدرت از طریق تضعیف ارتش استوار بود، بگونهای که در تمام طول چهار دهه حاکمیت قذافی ارتش توان انجام هیچ اقدامی بر علیه وی را نداشت و در همان حال قذافی تلاش بسیار داشت تا شبه نظامیان مخالف و وفادار به خود را در کنار جلب حمایت قبایل به لطف منابع و درآمدهای کلان نفت و گاز لیبی تقویت کند.
* تلاش بینتیجه جهت جلوگیری از عدم تکرار سناریوی
مصر و تونس
نخبگان نظامی طی انقلابهای دو کشور مصر و تونس نقشی اساسی بازی کردند و به جرات می توان گفت، سرنوشت انقلاب در این دو کشور را این نخبگان رقم زدند، اما این سناریو در لیبی تکرار نشد، چون ساختار لیبی ساختار قبیلهای است و اگر چه طی دهههای گذشته قدرت قبایل بر اساس سیاستهای اتخاذ شده توسط قذافی تضعیف شد، اما در کوران انقلاب 17 فوریه قذافی تلاش کرد با فرض واقعیتهای جدید با قدرت بیشتری وارد عرصه سیاسی شود و ایفای نقش کند که بینتیجه بود.
* جایگاه ارتش و معارضان و اسلامگرایان در لیبی
باوجودیکه ارتش و معارضان لیبی (چه در داخل و چه در خارج) و اسلامگرایان همه نقش مهمی در انقلاب 17 فوریه لیبی بازی کردند، با این حال برخی از کارشناسان همچنان بر اهمیت عامل قبیله در انقلاب لیبی تاکید دارند و معتقدند، قبایل نقش اساسی در دولت آیندهای که در لیبی تشکیل خواهد شد، ایفا خواهند کرد.