خبرگزاری فارس: اين فرضيه كه غربيها بحران ليبي را مديريت كردند به شدت به دليل محكم و سند نياز دارد و به هيچ وجه نميتوان با قاطعيت در اين زمينه سخن گفت.
به گزارش گروه راهبردي فارس، در مورد تحولات ليبي چندين سؤال مطرح است اينكه آيا اين تحولات با محوريت غرب رقم خورد و غرب مديريت آن را به عهده داشت يا اينكه نه با فضاي داخلي مديريت شد؟
اگر بگوييم داخليها مديريت آن را به عهده داشتند. اين سؤال به وجود ميآيد چرا در مراحل قبلي اين اتفاق نيفتاد؟ و حركت براي محاصره قذافي به نتيجه نرسيد؟ حالا چرا اين اتفاق افتاد؟ اين مسئله چطور قابل تحليل است؟ يك مسئله ديگر در بحث ليبي اين است كه سرانجام شرايط فعلي، از يك نظام، سازمان و منطق روشن پيروي ميكند يا اينكه نه ساختار فعلي و وضعيت فعلي ساختار روشني ندارد؟ منطق روشن به اين معناست است كه انسان ميداند طرفش كيست؟ در مورد اين بحث كه گفته شود غربيها اين پروژه را بدين شكل پيش بردند و حقيقتا به هيچ وجه نميتوان با قاطعيت سخن گفت ولي با توجه به بررسيهايي صورت گرفته اين فرضيه كه غربيها بحران ليبي را مديريت كردند به شدت به دليل محكم و سند نياز دارد. سند محكمي در دست نيست كه گفته شود مثلا يك نيروي جديدي با غربيها نشستند و به يك جمعبندي جديدي رسيدند و تماسهاي جديدي با نيروهاي انقلابي با كشورهاي منطقه برقرار كردند و وضع ناتو منسجمتر شد، اختلافات آمريكا و اروپا بر سر معادله ليبي حل شده و بعد اين اتفاق افتاد. براي هيچكدام از اينها سندي در دست نيست. كساني كه معتقدند كه آمريكا و اروپا يا به تعبيري ناتو اين ماجرا را مديريت كرد بايد حتماً سندي در دست داشته باشند و اين مسئله به دلائل و اسناد محكمي نيازمند است كه ما هيچ دليلي در دست نداريم و واقعا روي ميز هيچ چيزي نيست درحالي كه دلائل مخالف اين ماجرا وجود دارد. اين يك مسئله است مثل كاهش عمليات ناتو، اختلاف بين روسيه و غرب، در حقيقت تشديد مشكلات وجود دارد.
*ريزش نيروهاي طرفدار قذافي عامل تسريع كننده در فروپاشي رژيم
البته بعدها روي اين مسئله خيلي بحث خواهد شد كه تحولات ليبي كار مديريت غرب بوده است يا خير. اما در مورد اينكه اگر كار داخليهاست چرا قبلا اتفاق نيفتاد مگر چندبار انقلابيون به طرف طرابلس نرفتند مگر چندين بار شهرهاي اطراف طرابلس دست به دست نشده است. پس چرا اين اتفاق نيفتاد؟ در پاسخ به اين سؤال ما بايد ملاحظه كنيم كه چه اتفاق جديدي در صحنه افتاده است كه قبلا نيفتاده بود. اولا خود همين مسئله كه يك كسي در نقطه اول بحران قرار دارد و تازه نفس است و ميتواند عكسالعمل نشان بدهد و قدرت جمع كردن دارد و نيروهايش هنوز به او اعتماد دارد. يك ميزان ظرفيت عمليات را ميتواند پاي كار بياورد. وقتي كه همين عمليات كشدار ميشود در اين صورت وضعيت جديدي به وجود ميآيد. وقتي 6 ماه از يك ماجرايي ميگذرد و هر روز هم اين ماجرا تكرار ميشود و هر روز هم معلوم ميشود كه رژيم توان ايستايي كمتر دارد خود اين موضوع در ريزش نيرو تاثيرگذار است. همانطوري كه ما شاهد فرار سران ارتش ليبي بوديم، فرار وزيران را داشتيم. استعفاي يك طيفي از مسئولان مختلف را در سطح ليبي داشتيم. فاصله گرفتن سران قبائلي كه حامي قذافي بودند را داشتيم. اينها نشان ميدهد كه اين اتفاق در فضاي داخلي ليبي رخ داده است كه نياز به بحث بيشتر دارد.
*عبدالجليل در فضاي داخلي ليبي جايگاه چنداني ندارد
نكته آخر اينكه آيا فضاي داخلي يك فضاي قابل اتكا است يعني طرف ماجرا در ليبي معلوم است. پاسخ منفي است الان نه "مصطفي عبدالجليل" رئيس شوراي اننقالي مطلوب غرب است زيرا وي در فضاي داخلي ليبي جايگاه چنداني ندارد چرا كه او يك رهبر ملي و مذهبي نيست. همچنين عبدالجليل با نيروهاي فعال در صحنه ليبي مثل "مقاطعهالاسلاميه" به شدت اختلاف دارد. اما از لحاظ وجهه بينالمللي يك جايگاه اندكي دارد و يك نوع مشروعيت بينالمللي برايش ايجاد شده است. پس از اين به بعد نميتوان گفت كه سكان ليبي در دست عبدالجليل قرار دراد هرچند كه يكصد كشور هم عبدالجليل را به رسميت بشناسند.
*جريان "مقاطعه الاسلام" سلاح خود را بر زمين نميگذارد
اما درباره مقاطعهالاسلاميه بايد به اين نكته اشاره كرد كه اين جريان قطعا سلاحهاي خود را به زمين نخواهد گذاشت؛ چرا كه مقاطعهالاسلاميه در فضاي داخلي ليبي در اقليت قرار دارد و مربوط به يك طيف سلفي جنوب ليبي است و از نظر مذهبي حنفي است درحالي كه مذهب حاكم بر ليبي مالكي است. اين جريان يك گروه اقليت است كه با زور سلاح خود را بالا كشيدهاند و در انتخابات آينده ليبي نميتوانند راي جمع كنند و با سيستم دموكراسي و انتخابات مقاطعهالاسلاميه نميتواند به قدرت صعود كند فقط با قلدري ميتواند به اين جايگاه برسد.
*تلاش غرب براي جلوگيري از تكرار تجربه عراق در ليبي
در مجموع مي توان در رابطه با تحولات ليبي گفت كه غربيها دو فلش در اين رابطه زدهاند، يك فلش به سمت عبدالجليل است و يك فلش ديگر به سمت عبدالجلود سرگرد ستاد و عضو سابق شوراي رهبري ليبي در زمان قذافي است. از ديدگاه غربيها عبدالجلود كسي است كه ميتواند ساختار امنيتي و نظامي ليبي را از فروپاشي حفظ كند و آن را در خدمت ناتو قرار دهد. لذا غربيها دارند روي عبدالجلود برنامهريزي ميكنند. اين درحالي است كه جلود هيچ جايگاهي در ليبي ندارد لذا غرب دارد روي كسي سرمايه ميكند بانگاه به مدل عراق. در حقيقت مدل عراق تجربه مهمي به شمار مي رود غرب مي خواهد با نگاه به مدل عراق از تكرار تجربه هاي تلخ آن در ليبي جلوگيري كند.