خبرگزاری مهر-گروه بین الملل: حاکمان جدید سرزمین "ملک الملوک" آفریقا(لقبی که قذافی بر خود گذاشته بود) با توجه به حجم بالای مشکلات و نبود زیر ساختهای سیاسی و مدنی در لیبی، روزگار سختی را پیش رو خواهند داشت.
حوادث لیبی با ورود انقلابیون به دژ باب العزیزیه که معمر قذافی تصور نمی کرد هرگز روزی زیر چکمه های مخالفانش فتح شود روند پر شتابی پیدا کرد.
انقلابیون لیبی در واقع پس از آنکه توانستند شهر به شهر به طرابلس نزدیک شوند و مواضع خود را بر خلاف ماههای اولیه جنگ حفظ کنند همه نگاهها را به سوی خود معطوف کردند، اما نبرد باب العزیزیه درحقیقت پایانی بر نماد رژیم قذافی بود.
هر چند مخالفان قذافی پس از ورود به باب العزیزیه و کاخهای معمر قذافی و فرزندان وی به غارت گسترده این اماکن پرداختند اما هرگز نتوانستند به خود دیکتاتور دست پیدا کنند.
با ورود انقلابیون به باب العزیزیه برخی ناگفتنی ها درباره دیکتاتور لیبی در آلبومهای شخصی وی بر ملا شد و برخی از یاران سابق وی جسارت پیدا کردند که اسرار پنهان شخصیت وی را پنهان کنند و مردم طرابلس و دیگر مناطق لیبی فرصتی پیدا کردند که با اشیا برجا مانده از قذافی عکس یادگاری بگیرند به ویژه اینکه آنها ظرف مدت چهل سال جرات نزدیک شدن به این منطقه احاطه شده با دیوارهای آهنین را نداشتند.
هم اکنون تمام توجه انقلابیون بر یافتن یافتن خاندان قذافی به ویژه خود معمر قذافی متمرکز شده است و هر از گاهی اخبار ضد و نقیضی درباره وی منتشر می شود، اما نکته ای که خود انقلابیون هم به آن اذعان دارند این است که کار قذافی هنوز تمام نشده است، زیرا حامیان وی در برخی نقاط به ویژه زادگاهش "سرت" مقاومت می کننند.
اما از سرنوشت قذافی که بگذریم، اوضاع لیبی پس از سرهنگ مبهم است، زیرا تنها عاملی که فعلا انقلابیون را به هم گره زده ، یافتن قذافی است، اما اوضاع آنها پس از دستگیری یا کشته شدن قذافی در هاله ای از ابهام خواهد بود، به ویژه اینکه انقلابیون به اندازه کافی مشکل دارند.
موضوع عامل ترور "عبدالفتاح یونس" عضو ارشد نظامی شورای انتقالی و علت فراخوانی وی به بنغازی برای قبیله مهم "العبیدات" که یونس به آن وابسته است، روشن نشده است و آنها تهدید کرده اند که پس از عید فطر در صورتی که شورای انتقالی اقدام فوری به عمل نیاورد دست به کار خواهند شد.
مشکلات دیگری که شورای انتقالی با آن دست و پنجه نرم می کند، نا امنی و بی ثباتی پس از سقوط رژیم قذافی است که ممکن است اوضاع پس از صدام را تداعی کند، زیرا سلاحهای زیادی هم اکنون در دست مردم است، منابع انرژی قطع شده است و زیرساختها آسیب دیده اند.
در طرابلس مرکز لیبی، هم اکنون هیچ رهبری وجود ندارد هر چند که شورای انتقالی اعلام کرده است که به زودی نمایندگانی به این شهر اعزام خواهد کرد.
اوضاع لیبی مانند تونس و مصر نیست، زیرا در این کشورها احزاب و نهادهای مدنی زیادی وجود داشتند، اما قذافی در طی حکومت 42 ساله خود همه ساختارهای سیاسی را نابود کرد.
مشکل این است که علاوه بر انقلابیون که از شرق لیبی در جنگ علیه قذافی مشارکت داشته اند، ساکنان مناطق غربی و طرابلس در آینده به علت نقشی که در سقوط پایتخت و آخرین پایگاههای رژیم در غرب لیبی داشته اند، از قدرت سهمی طلب خواهند کرد.
طرابلس و بیشتر مناطق لیبی مدتها با تبعات جنگ دست و پنجه نرم خواهند کرد به ویژه اینکه نبود خدمات بهداشتی، بوی تعفن اجساد باقیمانده در سطح شهرها به ویژه طرابلس و نبود ارزاق عمومی خود می تواند همانند چماقی بر سر اداره کنندگان آینده باشد.
انقلابیون از رسته ها و گروههای مختلفی هستند که حتی در پاره ای از موارد از بعد اعتقادی هم با یکدیگر مشکل دارند، زیرا برخی روشنفکران غرب زده ای هستند که اعتقاد راسخی به مسائل دینی ندارند، اما برخی دیگر بسیار افراطی هستند.
به هر حال آینده لیبی با توجه به طمع ورزیهای شرکتهای نفتی خارجی به آن و تلاشهای کشورهای غربی برای افزایش نفوذ با ابهامات زیادی روبرو است و هر چند نمی توان از خطر تجزیه در آن به طور قوی سخن گفت، اما به طور حتم آینده دشواری پیش روی آنها خواهد بود.