ئوری بی نظمی theory Chaos چه می گوید *تئوری آشوب یا بینظمی، تئوری است که امروزه درهمه جنبههای علمی وارد شده و باعث تغییر در نوع دیدگاه بشربه حل مسائل غیرقابل پیشبینی شدهاست. انگاره اصلی وکلیدی تئوری بی نظمی این است که درهربینظمی، نظمی نهفتهاست به این معنا که نباید نظم را تنها در یک مقیاس جستجو کرد. پدیدهای که درمقیاس محلی، کاملاً تصادفی وغیر قابل پیشبینی به نظر میرسد چه بسا در مقیاس بزرگتر، کاملاً پایا و قابل پیشبینی باشد.
Chaos در لغت به معني درهم ريختگي، آشفتگي و بي نظمي است اين واژه به معني فقدان هرگونه ساختار يا نظم است. معمولاً در محاورات روزمره آشوب و آشفتگي نشانه بي نظمي و سازمان نيافتگي جنبه منفي در بردارد. اما با پيدايش تئوری بی نظمی ، امروزه ديگر بي نظمي وآشوب به مفهوم سازمان نيافتگي، ناكارائي، و درهم ريختگي تلقي نمي شود بلكه بي نظمي وجود جنبه هاي غيرقابل پيش بيني و اتفاقي درپديده هاي پوياست كه ويژگي خاص خود را داراست . بي نظمي نوعي نظم غائي دربي نظمي است .[1]
اصول اولیه تئوری بی نظمی:
الف ـ همه سیستم های دینامیکی غیرخطی، دارای نقطه جذب [2] Attractor هستند.
ب ـ این سیستم ها ازنظم به بی نظمی و ازبی نظمی به نظم می رسند.
پ ـ این سیستم ها بعد ازگذارازنقطه جذب به اشکال نامنظم Fractal[3] می رسند.
ت ـ نقطه جذب در واقع نقطه تعادل بخش سیستم های دینامیکی را به نمایش می گذارند[4]
با نگاهی به چهاراصل فوق به خوبی می توان دریافت که ویژه گی های جنبش های شمال آفریقا و خاورمیانه بر آن تطبیق دارد زیرا :
1- همه حرکتهای اخیر غیر خطی هستند زیرا چند وجهی و همه ابعاد سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی کشورهای مورد نظر را شامل می شوند
2- دارای نقطه جذب هستند زیرا نقطه جذب حرکتهای مردمی اخیر آن موقع بوجود آمد که سیستم های حاکم بر این کشورها با افزایشسرعت حرکت مخالفان آزادی خواه ، خود را از حالت تعادل یا نظم به مرحله عدم تعادل یا بی نظمی رساند.
3- نظم ساخته شده توسط دیکتاتورهای مورد حمایت غرب به بی نظمی موجود در تونس ، مصر ، یمن ، لیبی و غیره انجامیده که می توان از آنها به اشکال مختلف یاد کرد .
4- درنهایت این بی نظمی دریک نقطه تعادل بخش ، به سمت نظم نوینی درخاورمیانه پیش می رود . این نظم مانند گذشته ماهیتی وابسته ندارد و بصورت مستقل اما مرتبط با غرب عمل خواهد کرد. به عبارت دیگراحتمالا شاهد خاورمیانه ای جدید خواهیم بود که دولتهای آنها بیش ازگذشته پایگاه مردمی خواهند داشت وبه تبع آن مستقل تروبه نسبت گذشته آزاد تراز مناسبات وابسته به غرب خواهند بود. این کشورها به سوی استقرارنظام های مردم سالار پیش می روند اما برای رسیدن به وضعیت مطلوب مشکلات متعددی در پیش رو خواهند داشت. برای اینکه ببینیم این خوش بینی تا چه حد منطبق با واقعیت های موجود در خاورمیانه و شمال آفریقا است ، ضرورت دارد تا ماهیت این تحولات بر اساس تئوری بی نظمی بررسی شوند.
براساس نظریه بی نظمی اگر یک حرکت را در مقطع زمانی خاصی بُرش بزنيم،ممکن است فقط هرج ومرج بينيم؛ درحالیكه اگربه همان پدیده نگاه فرايندی داشته باشيم و پدیده درحال تکوین را در فاصله زمانی كافی بررسی كنيم، ميتوانيم شاهد باشيم كه درجه مشخصی نظم ازدرون بی نظمی موجود بيرون ميآيد. به باورنگارنده اتکاء به تئوری بی نظمی برای تبیین تحولات شمال آفریقا و خاورمیانه به دلایل زیرمی تواند مفید وصحیح باشد .
تئوری بی نظمی تحولاتی را تبیین می کند که دارای شرایط ذیل هستند :
1- رفتار آينده عناصر درونی آنها را نميتوان به دقت پيشبيني كرد.
2- چگونگي آغاز آن معلوم است اما اينكه چگونه به پايان ميرسند مشخص نيست
3- ماهیتی تاثیرگذاروپویا دارند به اين معنا كه برمحيط خود تاثیرمی گذارند وازآنها تاثیر می پذیرند.
4- تحولات آنها برگشت ناپذیرند و تغییرات در انها دائما جریان دارد
به خوبی می توان تائید کرد هر چهار ویژه گی در تحولات مربوط به خاورمیانه وشمال آفریقا قابل مشاهده است. زیرا:
اولا روند تحولات آتی را نمی توان دقیقا پیش بینی کرد
ثانیا آغاز ماجرا با خود سوزی بوزیاف درتونس بود، اما پایان تحولات مشخص نیست.
ثالثا تحولات تقریبا برکلیه کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا تاثیر گذار بوده همچنانکه از روند تحولات بین المللی تاثیر پذیرفته است.
با درنظر گرفتن این واقعیت ها اکنون ویژه گی های سیستم هایی را که درنظریه بی نظمی مورد توجه قرارمی گیرند بررسی می کنیم . باید در نظر داشت که این خصوصیات در مبانی ریاضیات و فیزیک کاربرد های اساسی دارد اما تطبیق آن برتحولات سیاسی منطقه بیشتر به منظور روشنگری در باره ماهیت پیچیده این تحولات است.
1- اثر پروانه اي: (BUTTERFLY EFFECT)
پروانهای درآفریقا بال میزند و باعث ایجاد گردبادی درآمریکای جنوبی میگردد . این اصل بیان میکند که کوچکترین تغییردراین جهان ممکن است اگرجدی گرفته نشود باعث بینظمیهای بزرگی درجهان شود. به بیان دیگراین اصل بيانگرنفی روابط خطي بين علت ومعلول وتأييد غيرخطي بودن روابط دربین پديده ها وتحولات است. به اين معنا كه يك تغييرجزيی دروضعیت اوليه می تواند به نتايج وسيع و پيش بيني نشده درستاده های سيستم مورد بررسی منجرگردد.
اين سنگ بناي تئوري بی نظمی است. دراین نظريه اعتقاد برآن است كه درتمامي پديده ها، نقاطی وجود دارند كه تغييری اندك درآنها باعث تغييرات عظيم خواهد شد. درگذشته سيستمهائي كه اثر پروانهای ازخود نشان میدادند به عنوان سيستمهای بررسی ناپذيرازحيطه مطالعات علمي كنارنهاده میشد وبه اين جهت روش تحليل خاصی برای مطالعه آنها به وجود نيامده بود اما امروزه اين سيستمها محل توجه دانشمندان است وكوشش ميشود تا مسائلی كه قبلا تصادفی، ناموزون وبی نظم تلقی می شدند با تئوری بی نظمی مطالعه وراه حل يابی شوند.[5]
تحولا ت تونس،مصر، لیبی ، یمن ، بحرین ، سوریه وغیره درچند ماه اخیرنشان داد موج نارضایتی عمومی در بین مردم که به دلیل متراکم شدن خواسته های بی جواب ونادیده انگاشته شدن، بوجود آمده است . شرایط ویژه ای را بوجود آورد که ظرف مدت بسیار کوتاهی نظام های سیاسی چند دهه گذشته کشورهای منطقه را دستخوش تغییرات بنیانی کرد.
2- خودسازماندهي: (DYNAMIC ADAPTATION)
نظریه پردازان بی نظمی براین باورند که درمحيط درحال تغيير امروز، سيستم هاي بي نظم درارتباط با محيطشان هم چون موجودات زنده عمل مي كنند و به همین دلیل براي رسيدن به موفقيت همواره بايد خلاق و نوآور باشند. اما هنگـامي كه سيستم به تعادل سازگارنزديك مي شود براي حفظ پويايي نيازبه تغييرات اساسي دروني دارد كه اين تغييرات به جاي سازگاري وتطبيق با محيط ، سازگاري پويا را موجب مي شود كه نتيجه آن دگرگوني روابط پايدار بين افراد، الگوهاي رفتاري، الگوهاي كار، نگرشها و طرز تلقي ها وفرهنگها است. در چنين شرايطي است كه تغييرات كوچك ميتواند تغييرات عمدهاي را در رفتارسيستم ايجاد كند وتحت اين شرايط است كه اثرپروانه اي در كنارسازگاري پويا تبلورمي يابد. [6]
درتحولات اخیرمنطقه خاورمیانه و شمال آفریقا نیز ، این خود سازمان دهی را کاملا می توان درک کرد . درست است که بخشی از سازمان دهی ها ازطریق اینترنت ( ایمیل و شبکه های اجتماعی مانند توئیتر و فیس بوک) انجام شد اما این به معنای ان نیست که سرنخ تحولات دردست آمریکا وسازمان سیا باشد که این مراکز را کنترل می کنند. دراین تحولات جوانان درکنارگروه های سیاسی ناراضی در اعتراض به سالها دیکتاتوری و وابستگی دولتهایشان به آمریکا به خیابان ها ریختند تا نشان دهند خواهان تغییرات اساسی هستند. اگرغرب ازاین نارضایتی استفاده می کند تا مدیریت بحران کند، این به معنای آن نیست که آمریکا ومتحدانش سازمان دههی این تحولات را برعهده دارند. زیرا آمریکا در موقعیت فعلی به گفته اکثر صاحب نظران دیگردرموقعیت رهبری جهان نیست، ومهم ترآنکه بدلیل وابستگی عمیق مبارک و بن علی در مصر و تونس، آمریکا انگیزه ای برای برهم زدن نظم موجود نداشت. آمریکا با اتخاذ سیاست ایجاد بی نظمی به کجا می رسد که درشرایط قبلی نمی توانست برسد؟ حکومت های مبارک درمصر، بن علی درتونس وعبدالله صالح دریمن به خوبی منافع آمریکا را تامین می کردند. استفاده بخشی ازمردم انقلابی ازفیس بوک وتوئیتر برای ایجاد تجمع ها و هماهنگی های لازم به منظور شرکت در تظاهرات ضد حکومتی ، معیاردقیقی برای وابسته نشان دادن تظاهرات مردمی نیست. چراکه به هرحال اگرعملکرد منفی حکومت های دیکتاتور درمحدود کردن آزادی های سیاسی،فساد دستگاه حکومتی دراموراقتصادی ودرنهایت وابستگی به بیگانگان نبود،مردم به خیابان ها نمی ریختند تا حکومت های ظالم راسرنگون کنند. اگر بخواهیم جریانات استقلال خواهی وظلم ستیزی را درجهان عرب به حساب برنامه ریزی آمریکا برای ایجاد بی نظمی بگذاریم تا در بلند مدت نظم جدید حاکم شود ، باید درهمه این کشورها شاهد تشکیل دولت های طرفدارآمریکا باشیم درحالی که روند تحولات به گونه ای است که احتمالا انتخابات آینده درتونس ومصر به روی کار امدن جریان های مستقل ومنتقد آمریکا خواهد انجامید. درمورد یمن ولیبی وسایر کشورها هم که باید منتظر تحولات آتی بود. موضوع مهم آن است که این خود سازمان دهی بدون رهبری واحد در این کشورها انجام می شود وگرایش های سیاسی و اجتماعی را ازطیف های مختلف دینی،غیرمذهبی وملی و درمواردی چپی، شامل می شود . شاید به دلیل وجود همین مشخصات بوده که کشورهای غربی بویژه آمریکا و فرانسه و انگلیس سعی دارند برای آنکه بتوانند تحولات آتی را به مسیری که مورد نظرآنها است ، هدایت کنند ؛ موقعیت مخالفان غرب گرا و سیکولار را در برابر نیروهای مذهبی تقویت کنند .
3- خودمانايي: خاصيت هولوگرافي (SELF - SIMILARITY)
درتئوري بی نظمی و معادلات مربوط به آن، نوعي شباهت بين اجزاء و كل قابل تشخيص است. بدين ترتيب كه هرجزيي از سيستم داراي ويژگيهاي كل بوده و مشابه آن است. به اين خاصيت هولوگرافي گفته مي شود. برای درک خاصیت هولوگرامی به عنوان مثال می توان به آينه اشاره كرد. خاصيت انعکاس تصویر در تمام قسمت هاي آن وجود دارد. به گونه اي كه هر قطعه آن اين خاصيت كل را مي تواند ازخود بروز دهد. [7]
دربررسی وشناخت ماهیت پدیده های سیاسی باید به واقعیت های موجود درتحولات آن گونه که هستند ونه آنگونه که مورد خواست یا آرمان ما هستند ،توجه کنیم . برهمین اساس حرکتی که درتونس آغاز شد و به مصر، لیبی ، مراکش، الجزایر ، اردن ، سوریه ، یمن ، بحرین و سایر کشورهای عربی کشیده شد ، تاکنون به سرنگونی سه رئیس جمهوری که هرکدام بالای بیست سال حکومت کردند ، منتهی شده است. ماهیت این حرکت براساس هرگرایشی درنظرگرفته شود درچهار خصیصه مشترک هستند.این خصایص مشترک چهارگانه برتک تک اجزای این حرکتها درکشورهای مورد بررسی قابل تعمیم هستند.
1- همه این حرکتها علیه دیکتاتورها وظلم ستیزند اما رهبری واحد ندارند
2- همه معترضان خواهان استقلال سیاسی واقتصادی وفرهنگی کشورشان هستند اما ازایدئولوژی واحدی تبعیت نمی کنند.
3- اکثر معترضان با مداخله خارجی در اداره کشورشان به هرشکل مخالف هستند
4- متن مردم نقش کلیدی درایجاد این تحرکات دارند وازطریق حضوردرخیابان ها و نه مبارزات خشونت آمیز، اهداف خود را دنبال می کنند. احزاب نقش محوری ندارند .
4- جاذبه های عجیب:
براساس نظریه بی نظمی با وجود آنکه رفتارها و کنش های حاصل ازتغییرات غيرقابل پيش بيني و غيرخطي هستند، جاذبه هاي عجيب بيانگرالگوهاي منظمي هستند كه ازآشفتگيهاي موجود درسيستم و بي نظمي موجود به دست مي آيند. جاذبه هاي عجيب درهمه جا وجود دارند همـه آنچه را كه ما در نظراول بي نظـــم وآشوب گونه مي بينيم دردرازمدت وبا گذرزمان الگويي منظم وداراي انسجام درونی، نشان مي دهد. تغييرات شديد، رفتارهاي نامنظم، دگرگونيهاي غيرقابل پيش بيني، حركات بحراني و… همه در ذات خود داراي نظمي نهفته هستند.
جاذبه هاي عجیب بدون الگو نيستند واز الگوي خاصي پيروي مي كنند و ارزش آنها هم درهمين الگو داشتن است. اين جاذبه ها داراي ويژگي هاي هندسي پيچيده اي هستند و داراي ابعاد غيرصحيح مي باشند و مسير آنها به هم پيچيده، چند جهته وگسترده است. در جاذبه هاي غريب هيچ مسيري تكرار نمي شود وهرمسير براي خود مسيري جديد است. جاذبه هاي عجیب درهمه جا وجود دارند . همه آنچه را كه ما درنظر اول بي نظم وآشوبناك مي بينيم در دراز مدت وبا تكرار؛ الگوي منظمي ازخود نشان مي دهند.[8]
درتحلیل ماهیت تحرکات موجود، چه آنها را انقلابی بنامیم و چه جنبش های سیاسی و اجتماعی بخوانیم ، براین واقعیت می توان اذعان کرد که این حرکت ها دارای جاذبه های منحصر به فردی هستند که درکشورهای بیرون منطقه نیزقابل الگوبرداری وتاثیرگذارند . با وجود آنکه ظاهرتحرکات مردم ، نشان از نوعی آشوب و بی نظمی دارد ، اما وقتی درعمق موضوع وارد می شویم می توان به راحتی گرایش های استقلال طلبانه و آزادی خواهانه را مشاهده کرد که الگوهای رفتاری خاص خود را معرفی می کنند. ازلحاظ شیوه مبارزاتی نیزبا انکه کشورهای درگیر،هرکدام ویژه گی های منحصر به فرد خود را دارند. اما این کشورها ازالگوهای مبارزاتی مردمی که درسایرانقلاب های دنیا تجربه شده است، ازجمله حرکت انقلاب اسلامی در ایران با درنظر گرفتن خصوصیت های محلی ، استفاده می کنند. براین اساس نمی توان به صرف شباهت های ظاهری با حرکتی که در دهه 1980 در آمریکای لاتین شاهد بودیم بلافاصله نتیجه بگیریم این گونه حرکت ها هم در پشت صحنه ساخته و پرداخته آمریکا و متحدانش است.
باید گفت دردهه دوم هزاره سوم میلادی دو دیدگاه افراطی باید کنار گذارده شود . اول دیدگاهی که همه چیز را توطئه آمریکا یا انگلیس و متحدانش می دانند. دوم دیدگاهی که خوش بینانه تصور می کند آمریکا و متحدانش به دنبال آزادی خواهان هستند و تلاش می کنند گذشته نکبت بار خود در باره حمایت از دیکتاتورهای وابسته را در اذهان عمومی اصلاح کنند.
درست است که آمریکایی ها درتحولات اخیردربرابرعمل انجام شده قرارگرفتند وتلاش می کنند بحران ناخواسته را مدیریت کنند تا به مسیری برود که منافع بلند مدت آمریکا در منطقه تامین شود و یا حداقل خسارت نبیند. باید تحلیل گران سنتی پیرو تئوری توطئه با تفکرات جذمی ناشی از رسوبات اندیشه های چپگرایانه یکبار برای همیشه بپذیرند که مردم کشورها می توانند بصورت مستقل دیکتاتور ها را سرنگون کنند .
البته پذیرش این نظر به معنای آن نیست که از ترفند ها و سیاست های آمریکا غافل شویم و تحرکات آنها را برای شکل دادن به خاورمیانه جدید آنگونه که خانم رایس وزیر خارجه پیشین آمریکا در سال 2005 وعده آنرا می داد ، نادیده بگیریم . آمریکا می کوشد اندیشه لیبرالیستی وسکولاریستی ودموکراسی خواهانه و اقتصاد بازار آزاد را درکنار شعارحمایت ازحقوق بشر در جهان تبلیغ و ترویج کند. اما عملکرد هشت سال اخیر آمریکا درافغانستان وعراق ثابت می کند همیشه آن چیزکه آنها می خواهند تحقق نمی پذیرد .اراده ملتها را نباید دست کم گرفت و یا نادیده انگاشت.
جمع بندی بحث :
مردم جهان با پیشرفت تکنولوژی و رسانه ها بیش از سالهای گذشته اطلاع و آگاهی بدست می آورند ومایل هستند وضعیت خود را از حکومتی وابسته و دیکتاتور به حکومتی مستقل و آزادی خواه تبدیل کنند در این را ه مبارزه می کنند البته قدرتها هم بی کارنمی نشینند وسعی می کنند از آب گل آلود به نفع خود ماهی بگیرند. حکومت های دیکتاتور پرور غرب به رو ی مبارک خود نمی آورند که سیاست های غلط آنها در مورد اینکه تنها به فکر غارت منابع کشورها باشند و به دیکتاتور بودن یا آزادی خواه بودن رهبران آن کشورها کاری نداشته باشند.
دیگر با این ارتباطات گسترده ورسانه های جهانی متنوع ومتکثر، کمتر می شود برسر ملتها کلاه گذاشت . آنها می توانند حکومتهای وابسته را از حکومت های غیروابسته با معیار های دقیق تری نسبت به گذشته شناسایی کنند. به تبع آن انگیزه بیشتری برای خارج شدن ازنکبت وابستگی و دیکتاتوری دارند .
هرگونه مطلق اندیشی درتحلیل تحولات سیاسی اشتباه محض است اینکه این حرکتها را کاملا مستقل بدانیم وهرگونه مداخله فرصت طلبانه سایرکشورها را نفی کنیم ، یا بی اثربدانیم به همان اندازه غلط است که تصورکنیم آمریکا طراح اصلی همه این تحولات است وسرنخ قضایا دردست واشنگتن قرار دارد. برای درک دقیق ماهیت اصلی تحولات شمال آفریقا وخاورمیانه باید با استفاده ازقرائن وشواهد موجود به تحقیقی وسیع وهمه جانبه اقدام کرد تا بتوان واقعیت ها را آنگونه که هستند تحلیل کنیم نه آنگونه که می خواهیم باشند.
بر اساس تئوری بی نظمی می توان نتیجه گرفت ماهیت تحولات جاری حرکتی مستقل است اما تحت تاثیر شرایط بین المللی و منطقه ای قرار دارد ، بی نظمی موجود را اراده آمریکا برای ایجاد تغییرات در خاورمیانه به عنوان متغییری وابسته که در نهایت به نظم دموکراسی وابسته به غرب می رسد، بوجود نیاورده است . این بی نظمی به سمت نظم نوینی پیش می رود که مدیریت ان برعهده مقام های آمریکایی نخواهد بود . بلکه رهبران مردمی در یک دوره انتقالی منطقه را به سوی نقش آفرین های مردمی پیش می برند.
این در حالی است که رسانه های غربی در شش دهه گذشته با نفی هر گونه حرکت انقلابی و مردمی به جهان القاء می کنند که به نظم آمریکا ساخته تن دهند و برای پیشرفت و توسعه در مدل مورد نظر آمریکا ، پیرو منویات کاخ سفید باشند.
درس بزرگ تحولات اخیر برای همه دیکتاتورها و حکومت های وابسته به غرب آن است که ملت های تحت ستمِ ، همه امکانات خود را بسیج کرده اند تا نشان دهند می توان مستقل و آزاد زندگی کرد بدون آنکه آلت دست قدرتهای بازیگر در صحنه بین المللی باشند.
*برای اطلاع بیشتر در باره تئوری آشوب یا بی نظمی
Chaos Theory , Two Essays On, Market Anarchy , by Robert P. Murphy
Second Edition December 2009
http://mises.org/books/chaostheory.pdf ۱) وکپدیا
2 )نقطه جذب از زاویه فیزیکی یعنی نقطه یا محدوده ای که یک سیستم دینامیکی بعد از گذار از مراحل اولیه خودش بالاجبار به سمت آن میرود و در آن جذب میشود.فیزیکدانان اصطلاحاّ به آن قفس طلایی سیستمهایدینامیکی میگویند.
۳) فرکتال به معنی سنگی است که به شکل نامنظم شکسته شده باشد.
۴) تئوری آَشوب / تئوری بی نظمی دهقانی زاده نرجس
http://athir.blogfa.com/۵) همان
۶) همان
۷) همان
۸) همان