ارزیابی دکتر مهدی ذاکریان از سرنوشت معمر قذافی و احتمال محاکمه وی در دیوان عدالت بین المللی.
دیپلماسی ایرانی: هنوز کسی نمیداند که سرهنگ معمر قذافی به کدامین غار جادویی اش پناه برده است. شهر سرت، زادگاه سرهنگ درحال سقوط است ولی هنوز کسی از پایان زندگی پر راز و رمز قذافی که چندین ماه است نقل قول هر محفل سیاسی و خبری و نظامی شده است، خبری ندارد. چشم و گوش خبرنگاران در هر سوی جهان فقط منتظر شنیدن این خبر است: "سرهنگ از لانه اش در زیر زمین به رو آمد یا از ورای قصرهای رویایی اش در آسمانها فرود آمد."
هنوز چشمها در ورای سرنوشت سرهنگ به دنبال صدام دیگری است تا از چاله ای با ریشهای بلند و دندانهای کرم گذاشته شده که دست یک سرباز امریکایی در دهانش در جستجوی موجودات ذره بینی است، بیرون بیاید.تحقیری که پایانی برای آن در اذهان عمومی مردم جهان نیست.
اما آیا واقعا سرنوشت صدام نیز در انتظار سرهنگ معمر قذافی است؟ صدام را تحقیر کردند چون دیگر به او نیاز نداشتند.اما به سرهنگ فرصت دفاع از خودش در دادگاه کیفری بین المللی را داده اند. پس تحقیری در کار نیست. اما قرارهم نیست که سرهنگ مانند صدام به این زودیها دار فانی را با طناب دار به گردنش وداع گوید.سرنوشت هر کدام به گونه ای دیگر رقم خورده است. چون ابر قدرتهایی که روزیی آنها را به سریر قدرت رساندند، اینک خواهان پایان متفاوتی برای هر کدام هستند تا گوشها و چمشهای مردم جهان از به تصویر کشیدنهای تکراری و یکنواخت جنایتهای آنان به درد نیاید و جذابیت سرنوشت پایانی آنان از اذهان سایر دیکتاتورها پاک نشود.
به همین منظور با دکتر مهدی ذاکریان؛استاد روابط بین الملل دانشکده علوم تحقیقات دانشگاه آزاد و متخصص مسائل حقوق بشر گفت و گوی کوتاهی انجام داده ایم که تقدیم خوانندگان محترم میشود:
خبرهای چند روزاخیرحاکی ازنزدیک شدن سقوط شهرسرت؛ زادگاه سرهنگ معمر قذافی است.به نظرشما اگربخواهیم ابعاد فجایع انسانی و نقض حقوق بشر دوران حکومتهای صدام حسین درعراق را با نقض حقوق بشرسرهنگ معمر قذافی درلیبی مقاسیه کنیم؛کدامیک بیشترین فجایع انسانی رادر طول زمامداری طولانی مدت خود به بار آورده اند؟
به باوربنده اگرهر کشوری درهرکجای دنیا حتی یک نفررا بکشد، جنایت کرده است.این جنایت و نقض حقوق بشر محکوم است وآن دولت عمل زشتی را انجام داده است.دولتهایی که مردم خودشان را میکشند، دولتهای ناقض حقوق بشرند و نوع رفتار و نوع عملشان ناپسند و مضموم است و بایستی محکوم شوند.بنابراین، ما در مورد قذافی و همچنین در موردصدام حسین باید این بحث را مطرح کنیم که هر کدام به هر تعدادی که از مردم و ملت خود کشته باشند؛ از یک نفر تا بی نهایت نفر انسانی که کشته اند، این عمل زشت است. حتی اگر فقط یک انسان باشد.اما در پاسخ به سئوال شما که کدامیک از این دونفر، یعنی صدام حسین و قذافی تعداد بیشتری ازملت خود را کشته اند؛ به نظر من صدام حسین بیشتر مبادرت به انجام این کار زشت کرده است.صدام حسین تعداد بیشتری از شهروندان عراقی را به قتل رسانده است و ناقض بزرگ حقوق بشر در منطقه خاورمیانه است.به این خاطر که صدام حسین هم در شمال عراق و در مورد کردها عملیات انفال را انجام داده است وهم در جنوب عراق طی عملیاتی مبادرت به کشتارشیعیان کرده است که تمامیاین کشتارها به صورت سیستماتیک و گسترده بوده است.
بنابراین، من براین باورم که صدام حسین به صورت وسیع وگسترده ای شهروندانش راکشته است.
اما تفاوت عملکرد قذافی با صدام حسین دراین است که گفته میشود قذافی درهمان ابتدای احتمال سقوطش مبادرت به بمباران مردم خودش از طریق آسمان و زمین کرد که به گفته بسیاری از کارشناسان چنین نمونه تاریخی هرگز درسوابق کشورهای جهان وجود نداشته است.
تفاوتی که بین صدام حسین و قذافی وجود دارد این است که به خاطر واکنش فوری جامعه بین المللی آقای قذافی فرصت پیدا نکرده تا به اندازه صدام حسین ملت و مردم خودش را بکشد.در واقع آقای قذافی شروع کرد که مردم خودش را بکشد، بمباران کند وبه آنان گفت:"سوسک، قاچاقچی، معتاد".اما زمانیکه آمد عملیات کشتارشهروندانش را شروع کند، با واکنش فوری جامعه بین المللی مواجه شد.در حالی که صدام حسین بعد از تجاوزعراق به کویت و پس ازحمله نیروهای ائتلاف به عراق، از مسند قدرت برداشته نشد.یعنی جامعه بین المللی نسبت به اقدامات صدام واکنش کامل صورت نداد.به عبارت دیگر بوش پدر میتوانست صدام حسین را سرنگون کند و از قدرت بر دارد.اما اجازه داد صدام بر سر قدرت بماند و اجازه داد تا صدام مردم خودش را بکشد و به نقض فاحش حقوق بشرادامه دهد.بعدها کلینتون هم همین رویه را انتخاب کردوادامه داد.منتهی درمورد قذافی، خوشبختانه جامعه بین المللی واکنش فوری نشان دادو در مقابل رفتارهای قذافی قطعنامههای شورای امنیت صادر شد، پرونده قذافی و خانواده اش به دیوان کیفری بین المللی ارجاع شدوهمچنین ناتو نیزواکنش فوری نشان داد.به همین دلیل بود که سرهنگ معمرقذافی مانند صدام حسین تکریتی فرصت پیدا نکرد تا ملت خودش را به اندازه وسیع و خیلی گسترده کشتار کند.
یکی ازانتقادهایی که به کشتن صدام وارد میشود این است که بدون رسیدگی به تمامیجرمهایش، خیلی سریع اعدام میشود تا احتمالا اسرارچندین ساله اش درارتباط با امریکا فاش نشود.با توجه به اینکه جامعه بین المللی خیلی سریع برای جلوگیری ازنقض حقوق بشرقذافی وارد عمل شد؛آیا دادگاه حقوق بشری و نظامی برای قذافی تشکیل میشود تا به همه جرایم وی رسیدگی شود؟ یا نه او هم خیلی سریع مثل صدام حسین از بین میرود تا اسرارش با اتحادیه اروپا و امریکا فاش نشود؟
صدام حسین در یک دادگاه ملی محاکمه شد.منتهی آن دادگاه ملی مورد شناسایی نیروهای ائتلاف اشغال کننده عراق قرار گرفت و اگر صدام در دادگاه بین المللی محاکمه میشد، هیچ وقت مجازات اعدام برای وی صادر نمیشد.چون هیچگاه دادگاههای بین المللی مجازات اعدام را اعمال نمیکنند.اما در مورد قذافی عرض کردم که پرونده اش از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد به دیوان کیفری بین المللی ارجاع شده است.بنابراین؛ چنانچه بخواهند محاکمه ای را انجام بدهند، این محاکمه در دیوان کیفری بین المللی صورت خواهد پذیرفت و شامل همه رفتارهایی میشود که مشمول اساسنامه دیوان کیفری بین المللی است که عبارتند از :" جرم تجاوز، جنایت علیه بشریت، جنایات جنگی و نقض فاحش حقوق بشر". در واقع میتوانیم بگوییم که غیرازژنوساید، بقیه جرمهایی را که در ماده 5 اساسنامه دیوان کیفری بین المللی نام برده شده؛مشمول حال آقای قذافی خواهد شد و قذافی در آن موارد مورد محاکمه جدی قرار خواهد گرفت .
راهکار قضایی پیش روی لیبی برای محاکمه قذافی چیست؟
هنگامیکه نظامهای دیکتاتوری با فروپاشی مواجه میشوند و میخواهند به سمت دموکراسی بروند، بایستی نظامی را تحت عنوان "نظام عدالت انتقالی"برایشان به کارگرفته شود.اگر "نظام عدالت انتقالی" اعمال بشود، آن وقت ناقضین حقوق بشر در قبال ارتکاب جرائمیکه صورت داده اند؛ بایستی پاسخگو باشند.این پاسخگویی در قبال تکنیکهایی صورت میگیرد. برخی از این تکنیکها عبارتند از:"تکنیک محاکمه، تکنیک کمیسیون حقیقت یابی، تکنیک کمیسیون صلح و آشتی و سازش، تکنیک عفو، تکنیک غرامت، تکنیک حیثیت و....".
"نظام عدالت انتقالی "چیزی حدود ده تکنیک دارد.این تکنیکها سبب ساز این میشود که ناقض حقوق بشر در مقابل ارتکاب اعمالش قرار گیرد و از طرفی قربانی حقوق بشر و یا خانوادههایش هم بیایند و این ناقض را رودر رو ببینند. این امر سبب ساز این میشود که دیگر چنین رفتارهایی در آن جامعه تکرار نشودوآن جامعه برود به سمت ثبات و آرامش. این نظام را برخی از کشورها با به کارگیری یک ، دو یا چند تکنینک اعمال کرده اند و موفق هم بوده اند.از جمله آفریقای جنوبی که آقای ماندلا توصیه کرده بود که دو تکنیک از تکنیکهای این نظام را به کار گیرند و به همین خاطر هم آفریقای جنوبی توانست به ثبات و دموکراسی دست پیدا کند.الان مشکلی که در افغانستان و عراق وجود دارداین است که" نظام عدالت انتقالی" را به کار نگرفتند و ما همچنان با پدیده ای به نام تروریسم مواجه هستیم .اگر در لیبی "نظام عدالت انتقالی "اعمال شود؛این کشورآینده خوبی خواهد داشت. اما اگر "نظام عدالت انتقالی"در لیبی اعمال نشود، این جامعه دوباره با مسائلی مواجه خواهد شد که در افغانستان و درعراق آن مسائل را دیده ایم یا همچنان مشاهده میکنیم.
به همین خاطر توصیه بر این است که جامعه بین المللی تمام تلاشش را بکار بگیرد تا "نظام عدالت انتقالی" در لیبی اعمال بشود.در این" نظام عدالت انتقالی" به هیچ عنوان نسبت به مرتکبین نقض حقوق بشر، رفتارغیر حقوق بشری اعمال نمیشود وفقط بایستی عدالت انجام شود.