خبرآنلاین / معمر قذافی دیکتاتور لیبی (زادهٔ 7 ژوئن 1942-درگذشته 20 اکتبر 2011)، سیاستمدارِ انقلابی و رهبر لیبی از سال 1969 تا 2011 بود.
وی در اول سپتامبر سال 1969 میلادی با کودتایی آرام حکومت محمّد ادریس سنوسی، پادشاه وقت لیبی را سرنگون ساخت. وی پس از کودتا، سیستم حکومتی لیبی را بر اساس ترکیبی از سوسیالیسم و اسلام طراحی کرده و خود رهبر لیبی شد. حکومتِ طولانی مدتِ سرهنگ قذافی از کودتای 1969 میلادی تا کنون، یکی از طولانیترین دورههای زمامداری در طولِ تاریخ را به وجود آوردهاست. در طی دهههای 1970 و 1980 میلادی، لیبی تحت رهبری قذافی، از سوی غربیها، یک کشور حاشیهای به حساب میآمد، که ستم ناشی از اختلافات داخلی، تروریسم، قتل و غارت توسط رهبران را نشان میداد، که در این اثنا قذافی مبادرت به اندوختن چندین میلیارد دلار ثروت برای خودش و خانوادهاش کرد. قذافی بر پایهٔ فلسفهٔ سیاسی و ملیگرایانهای که در کتاب سبز تشریح کردهاست، در سال 1977 میلادی نام جمهوری عربی لیبی را به «جماهیریه عربی سوسیالیستی خلق عظیم لیبی»تغییر داد.
وی در سال 1979 میلادی لقب نخستوزیر را کنار گذاشت و از آن پس «برادرْ رهبر» و یا «راهنمای انقلاب سوسیالیستی لیبی» نامیده شد. قذافی از حامیان شرکت آُپیک بود که تور پانآفریکان برای ایالات متحده آفریقا را رهبری کرد. پس از بمباران لیبی در سال 1986 میلادی و تحریمهای اقتصادی بر ضدّ این کشور از سوی سازمان ملل، تغییراتی در رفتار لیبی صورت گرفت. این تغییرات عبارتند از: برقراری روابط قتصادی و همکاریهای امنیتی نزدیک با غرب، همکاری و شرکت در بررسی پرونده حمایت لیبی از تروریسم؛ پرداخت غرامت به بازماندگان حوادث تروریستی منتسب لیبی؛ کنار نهادن برنامه دستیابی به سلاح هستهای. مجموعه این تغییر رفتارها منجر به برداشته شدن تحریمهای سازمان ملل متحد علیه لیبی در سال 2003 میلادی شد.
معمر قذافی در فوریه 2009 میلادی به عنوان رئیس دورهای اتحادیه آفریقا انتخاب شد. در فوریه 2011 میلادی گروهی از معترضان سیاسی که از مخالفان و معترضان جدید تونس و مصر و دیگر بخشهای جهان عرب الهام گرفته بودند بر ضد دولت قذافی در لیبی بهپا خواستند و این موضوع بهسرعت به یک شورش عمومی مبدل شد. قذافی عهد کرد که در برابر شورشیان و نیروهای خارجی مقاومت کند تا در راه وطن شهید شود
در روز 20 اکتبر 2011، رسانهها گزارش دادند که یک مقام رسمی شورای ملی انتقالی در گفتگو با الجزیره خبر از دستگیری قذافی دادهاست. براساس گفتههای این شخص، قذافی در حین دستگیری از ناحیهٔ هر دو پا آسیب دیدهاست. طبق گزارشها، شدت جراحات وارده به او منجر به مرگ او شدهاست.
بیوگرافی
معمر محمد عبد السلام آبو منیار القذافی در 7 ژوئن سال 1942 میلادی، در روستایی به نام جهنم در نزدیکی شعیب الکراعیه در حوالی سرت به دنیا آمد. خانواده او به یک قبیلهٔ کوچک از بربرهای عرب شده بهنام قذاذفه تعلق داشت که از طریق چوپانی در بیابان هون امرار معاش میکردند. او هنگامی که پسربچهای بیش نبود به مدرسه ابتدایی اسلامی رفت. در آن هنگام حوادث عمدهای در جهان عرب در حال رخ دادن بود. شکست عربها از اسرائیل در سال 1948 میلادی و بهقدرت رسیدن جمال عبدالناصر در مصر به سال 1952 میلادی، عمیقاً او را تحت تأثیر قرار داد. او تحصیلات دورهٔ متوسطه را زیر نظر یک معلم خصوصی در مصراته به اتمام رساند. در لیبی مانند دیگر کشورهای عربی، اجازه تحصیل در رشتههای علوم نظامی و ورود به ارتش و کسب یک شغل نظامی، بعد از استقلال فراهم شد. حرفه نظامی امکان تحصیل در مقاطع بالاتر را فراهم میساخت و رفاه اقتصادی و اجتماعی به همراه داشت و برای بسیاری تنها راه رسیدن به فعالیتهای سیاسی بود. برای قذافی و بسیاری از افسران تحت فرمانش که توسط گروه ناصر تحت عنوان ملیگرایی عربی و همچنین انزجار و دشمنی با اسرائیل تحریک و تشجیع میشدند حرفه نظامی برای آنها حرفه انقلابی بود. قدافی در سال 1961 میلادی وارد دانشکده افسری بنغازی و به همراه همدورهایهایش در سال 66-1965 میلادی به عنوان مستشار نظامی فارغالتحصیل شد. قذافی در همین زمان به نهضت افسران آزاد پیوست. ناامیدی و شرمساری از جانب آن دسته از افسران لیبی که در زمان شکست ارتش عربها در سه جبهه در سال 1967 میلادی حضور داشتند کاملاً احساس میشد. اولین جرقهها برای براندازی نظام سلطنتی لیبی در این زمان در ذهن قذافی جوان شکل کرفت. او مطالعات و تحصیلات بیشتر را در اروپا ادامه داد. بیشترین بخش شایعات دربارهٔ قذافی مربوط به این دورهاست او به مدرسه نظامی سلطنتی سندهرست نرفت بلکه آموزشهای نظامی را در دانشکده افسری هلنیک در شهر آتن یونان و برخی از مناطق بریتانیا گذراند.
دوران قدرت قذافی به شرح ذیل است:
کودتای نظامی
در اول سپتامبر 1969 میلادی، گروه اندکی از افسران سال سوم دانشکده افسری، موسوم به افسران آزاد، به پیروی از افسرانی که به رهبری جمال عبدالناصر و محمد نجیب در سال 1952 میلادی به حکومت پادشاهی مصر پایان داده بوند،به رهبری معمر قذافی، یک کودتای بدون خونریزی را علیه شاه ادریس، هنگامی که برای درمان به ترکیه رفته بود ترتیب دادند. برادرزاده شاه ادریس یعنی سید حسن الرضا المهدی السنوسی به وسیلهٔ افسران نظامی شورشی عزل و در خانه حبس شد. آنان سلطنت را برانداخته و جمهوری عربی لیبی را پایه گذاشتند. یک نقشه عبارت بود از استفاده از سربازان مزدور برای احیای سلطنت که به وسیله دیوید استرلینگ، پایهگذار سرویس هوایی ویژه بریتانیا و از نزدیکان خانواده سلطنتی لیبی انجام شد نقشه دوگانه تعیین هیلتون به عنوان یک مرجع کنایهای در زندانهای لیبی بود همین امر باعث انتقال 150 زندانی سیاسی از زندان تریپولی شد. مزدوران از این مناطق کاملاً خود را کنار کشیده بودند. علیرغم اطمینان استرلینگ، نقشه در مرحله پایانی به وسیله سرویس اطلاعاتی بریتانیا انجام شد. چون دولت ایالات متحده احساس کرد که قذافی ضدمارکسیست است مخالفتی نکرد.
سرکوب سیاسی
کمیتههای شورشی قذافی کاملاً مشابه با سیستمهای موجود در کشورهای کمونیستی بود. طبق گزارش 10 تا 20 درصد از مردم لیبی برای احیای این کمیتهها کار کردند که این یک نسبت از اطلاعات موجود در مورد صدام حسین در عراق یا کیم جونگ ایل در کره شمالی را نیز دربرمیگیرد. احیاء در دولت، کارخانجات و بخش تحصیلات رخ داد. اختلاف عقیده داشتن طبق ماده 75 در سال 1973 میلادی ممنوع شد. قذافی اعلام کرد که هر کسی که حزب سیاسی تشکیل دهد اعدام میشود. شرکت کردن در مباحثات سیاسی با کشورهای بیگانه یک جنایت قابل مجازات محسوب می میشد و برای آن 3 سال زندان در نظر گرفته شد. قذافی آموزش زبانهای خارجی را از برنامه مدارس حذف کرد. یکی از مخالفان قذافی در سال 2011 میلادی اوضاع را اینگونه شرح میدهد.
"هیچکدام از ما نمیتوانیم فرانسوی یا انگلیسی حرف بزنیم. او ما را غافل و کور کردهاست"
رژیم اغلب مردم را در ملأعام اعدام میکند و اعدامها را در کانالهای تلویزیونی دولتی مرتباً تکرار میشوند. طبق معیارهای مطبوعات آزاد، لیبی تحت فرماندهی قذافی سانسورکنندهترین کشور در خاورمیانه و شمال آفریقا است.
در اکتبر 1993 میلادی عناصری از ارتش لیبی قصد ترور او را داشتند که این سوء قصد نافرجام ماند. در 14 ژوئیه 1996 میلادی یک مسابقه فوتبال در تریپولی که توسط فرزند قذافی ترتیب داده شده بود منجر به شورشهای خونینی در اعتراض به قذافی شد. کنفرانس ملی مخالفان در لیبی، جبهه ملی مبارزه با استثمار لیبی و کمیته ملی لیبی در اروپا، معروفترین گروههای مخالف قذافی هستند. در سال 2006 میلادی یک وبگاه که به شکلی فعال در پی براندازی قذافی بود راهاندازی شد. این وبگاه 343 ترور سیاسی در لیبی را برشمرد. اتحادیه حقوق بشر لیبی، قذافی را به دلیل ناآرامیهای بنغازی در سال 2006 میلادی، که منجر به کشته شدن 30 لیبیایی و خارجی شده بود، مورد بازخواست قرار داد. فتحی الجحمی یکی از مخالفان برجسته قذافی بود که از سال 2002 میلادی تا زمان مرگش در سال 2009 میلادی در جهت دعوت به برقراری دموکراسی در لیبی زندانی شد. برای جلوگیری از انتقاد از اوضاع حقوق بشر در لیبی، دیدهبان حقوق بشر برای انجام تحقیقات دربارهٔ مرگ این منتقد قذافی مشارکت داده نشد.
اقتصاد
اقتصاد لیبی یک اقتصاد برنامهریزی شدهاست که از ایدههای سوسیالیستی قذافی تبعیت میکند. این اقتصاد بستگی به درآمد اولیه بخش نفت دارد که به شکل ویژهای همه درآمدهای حاصل از صادرات و بیش از نیمی از تولید ناخالص ملی را شامل میشود. در آمدهای نفتی و جمعیت اندک لیبی، این کشور را به بیشترین درآمد سرانه در تولید ناخالص ملی در آفریقا مبدل کردهاست. لیبی رشد مطلوبی به میزان تقریبی 10٫6٪ رشد در تولید ناخالص ملی از سال 2000 میلادی تا سال 2010 میلادی به دست آورد.
ترورهای سیاسی در خارج از کشور
قذافی دربارهٔ تبعیدها در سال 1982 میلادی گفت: این مردم لیبی هستند که مسئول از بین رفتن چنین تفالهای هستند که تصویر لیبی را در خارج از کشور تغییر دادهاست. قذافی شبکهای از دیپلماتها را استخدام کرد و نیروهای تازهای را برای ترور سیاسی صدها منتقد در گوشه و کنار جهان به کار گماشت. اداره عفو بینالملل حداقل 25 ترور سیاسی را بین سالهای 1980 میلادی تا 1987 میلادی گزارش کرد. در سال 1980 میلادی یک مأمور لیبیایی تلاش کرد فیصل زغالای که یک دانشجوی تحصیل کرده در ایالت کلورادو بود، را ترور کند. گلوله شلیک شده بخشی از بینایی زغالای را گرفت. فرد دیگری نیز ربوده شده و در سال 1990 میلادی درست قبل از دریافت تبعیت آمریکایی اعدام شد. ماموران قذافی در بریتانیا، در جایی که لیبیاییهای زیادی در تلاش برای دریافت پناهندگی بودند، بسیار فعال بودند. پس از آنکه سفارت لیبی برای سرکوب تظاهرات ضذ قذافی، به سوی یک پلیس زن انگلیسی شلیک کرد و او را به قتل رساندو دهها تن را مجروح کرد، انگلیس در آوریل 1984 میلادی روابط سیاسی خود را با لیبی قطع نمود. پس از آنکه دولت لیبی مسئولیت این رفتار را بعهده گرفت و به خانواده این زن پلیس یش از یکصدهزار غرامت پرداخت کرد، انگلیس در سال 1999 میلادی روابط خود را با لیبی از سر گرفت. قذافی در سال 1984 میلادی اظهار داشت در صورت لزوم ترورها حتی در شهر مقدس مکه و هنگام ادای فرضیه حج انجام خواهد شد. در اوت همان سال یک توطئه لیبیایی در مکه کشف و خنثی شد. در سال 2004 میلادی، عاشور شمس یک روزنامهنگار لیبیایی-انگلیسی منتقد یک میلیون دلار از دولت لیبی انعام دریافت کرد.
برنامه تسلیحات کشتارجمعی
قذافی اقدامات و تلاشهای خود را برای تولید سلاحهای کشتارجمعی از سال 1972 میلادی آغازید. از جمله این کوششها میتوان به تلاش وی برای خرید بمب هستهای از جمهوری خلق چین اشاره کرد. تا کنون چندین تن از گوشه و کنار جهان به دلیل همکاری با لیبی، برای دستیابی به سلاحهای شیمیایی مورد پیگرد قانونی قرار گرفتهاند. تایلند گزارش داد که چند تبعه تایلندی درساختن یک مخزن گازی شرکت کردهاند. آلمان نیز یک تاجر اهل آن کشور، به نام یورگن هیپن استایل که در برنامههای لیبی برای دستیابی به سلاح شیمیایی همکاری کردهاست را به پنج سال حبس محکوم کرد. بازرسان کنوانسیون سلاحهای شیمیایی در سال 2004 میلادی تأکید کردند که لیبی دارای ذخیرهای معادل با 23 تن گاز خردل و بیش از 1300 تن مواد ترکیبی شیمیایی میباشد. چنین مقدار عظیمی از مواد شیمیایی انتظار میرفت که خیلی پرهزینه باشد. به دنبال سرنگونی صدام حسین به وسیله نیروهای آمریکایی در سال 2003 میلادی قذافی اعلام کرد که ملتش یک برنامه فعال برای سلاحهای کشتار جمعی دارد اما میخواهد به بازرسان سازمان ملل اجازه دهد که به کشورش بیایند و آنها را مشاهده نمایند و از بین ببرند. رئیس جمهور وقت آمریکا، جرج بوش و دیگر حامیان جنگ عراق اعلام قذافی را به عنوان پیامد مستقیم جنگ عراق اعلام کردند. نخست وزیر ایتالیا سیلیو برلوسکونی که یکی از آن حامیان بود، ظهار داشت که قذافی به طور خصوصی با وی تماس گرفته و اجازه بازرسی را اعلام نمودهاست. بسیاری از کارشناسان سیاسی خارجی ادعا کردند که اعلام آمادگی قذافی برای پذیرش بازرسان فقط بمنظور بهبود بخشیدن روابط با غرب و بداشته شدن تحریمهاست. برای حمایت از این مطلب آنان به این حقیقت اشاره کردند که لیبی همیشه پیشنهادهای مشابه اینچنینی را بیان کردهاست. بازرسان بینالمللی چندین تُن از تسلیحات شیمیایی در لیبی را کشف کردند و همینطور از برنامه فعال تسلیحات هستهای دیدن کردند. با ادامه یافتن فرایند از بین بردن این تسلیحات، لیبی همکاری خود را با رژیمهای کنترلی بینالمللی بهبود بخشید، تا جایی که در مارس سال 2006 میلادی فرانسه توانست توافق خود را برای توسعه برنامه انرژی هستهای در لیبی اعلام کند. در 15 می سال 2006 میلادی دولت ایالات متحده اعلام نمود که باید روابط کامل دیپلماتیک را با طرابلس برقرار کند، زیرا قذافی اعلام کردهاست که برنامه تسلیحات کشتارجمعی خود را کنار گذاشتهاست. دولت ایالات متحده همچنین افزود که لیبی باید از فهرست کشورهای حامی تروریست حذف شود.
تلاش برای اتحاد با دیگر کشورها
در سال 1971 میلادی قذافی پیشنهاد کرد که با سودان متحد شود اما جعفر نمیری رئیس جمهور وقت سودان این پیشنهاد را رد کرد. با توجه به همسایگان لیبی، قذافی از ایدههای پان عربی جمال عبدالناصر پیروی میکرد و با شور و شعف خواهان اتحاد تمام ملتهای عربی در قالب یک ملت بود. او همچنین از اسلام گرایی حمایت میکرد و طرفدار اسلام بود. بعد از مرگ ناصر در 28 سپتامبر 1970 میلادی قذافی تلاش کرد تا ردای رهبری ایدئولوژیک پان عربها را به تن کند. او مجمع جمهوریهای عربی (لیبی، مصر و سوریه) را در سال 1972 میلادی تشکیل داد، با این امید که یک آیات عرب ایجاد کند، لیکن این سه کشور، یکی شدن را نپذیرفتند. در سال 1974 میلادی او یک توافقنامه با حبیب بورقیبه رئیس حمهور وقت تونس، بین دو کشور برای متحد شدن امضاء نمود، اما این اتحاد نیز در عمل با شکست مواجه شد و تفاوتهای فراوانی که بین دو کشور وجود داشت مانع از ایجاد یک اتحاد قدرتمند گردید. در سال 1984 میلادی او معاهده وجده را با حسن دوم رئیس جمهور مراکش باهدف اتحاد دو کشور، امضاء کرد و بر اساس این اتحاد، در زمینههای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی مشارکت داشته باشند و مراکش به حمایت خود از جبهه ملی نجات لیبی پایان دهد، در مقابل لیبی نیز از جبهه پولیساریو حمایت نکند. در سال 1986 میلادی حسن دوم در شهر افران، با شیمون پرز نخست وزیر وقت اسرائیل دیدار کرد. این دیدارها از جانب دولت لیبی خیانت و پیمات شکنی تلقی شد و موجبات نقض معاهده را فراهم آورد.
ارتش اسلامی
قذافی در سال 1972 میلادی نیرویی را موسوم به «ارتش اسلامی» تشکیل داد که به وسیلهٔ آن در جهت یکپارچهسازی و عربی کردن منطقه گام بردارد. اولویت فعالیت ارتش اسلامی، چاد و سودان بود. در استان دارفور که در غرب سودان واقع شده بود قذافی از تشکیل مجمع عربی حمایت کرد. این مجمع که زیرنظر جرارد پرونیر فعالیت میکرد، یک سازمان ستیزهجوی پان عرب بود که بر عربی بودن دارفور تأکید داشت. ارتش اسلامی اغلب متشکل از مهاجران کشورهای ساحلی فقیر بود، لیکن بر اساس یک منبع موثق، هزاران پاکستانی که با هویتهای جعلی در شهرهای لیبی کار میکردند نیز عضو این ارتش بودند. به طور کلی میتوان گفت اعضای این ارتش مهاجرانی بودند که بدون هیچ تفکری راجع به جنگ به لیبی رفته بودند. اینان آموزشهای نظامی اندکی دیده و تعهد کمی به ارتش داشتند. یک روزنامهنگار فرانسوی دربارهٔ نیروهای این ارتش در چاد، میگوید: آنها همه عرب، خارجی و یا آفریقایی-آمریکایی بودند که برخلاف تصورشان که گمان میکردند با آمدن به لیبی میتوانند یک شغل اجتماعی بیابند، به استخدام نیروهای نظامی درآمده و میبایست در بیابانهای ناشناخته به جنگ میپرداختند. در آغاز سال 1987 میلادی با حمله لیبی به چاد ارتش اسلامی نیروهای خود را در استان دارفور مستقر کرد. حملات متداوم در طول مرز باعث ایجاد تنازهات قومیتی در استان دارفور شد و این کشمکشها باعث کشته شدن بیش از 9000 نفر در بازه زمانی 1985 میلادی تا 1989 میلادی شد. جنجویدها گروهی بوند که در سال 2000 میلادی متهم به نسل کشی شدند، در سال 1988 میلادی به رهبری برخی از سران سابق ارتش اسلامی تشکیل شد.
ایالات متحده آفریقا
در 29 اوت سال 2008 میلادی، قذافی یک جشن عمومی در بنغازی با حضور 200 حکمران و پادشاه آفریقایی ترتیب داد و در آنجا به خود لقب شاه شاهان آفریقا را داد که این در واقع بخشی از تلاش او برای تشویق حکام آفریقایی و دولتهای متبوعشان برای پیروی از قذافی در قالب اتحادی بزرگ بود. دیدگاههای قذافی در اینباره و دربارهٔ یکسان سازی نظامی در آفریقا با واکنش دیگر دولتهای آفریقایی مواجه شد. در اول فوریه 2009 میلادی یک جشن تاجگذاری در آدیس آبابا پایتخت اتیوپی در 53مین سالگرد تأسیس اتحادیه آفریقا برگزار شد و در آن مراسم قذافی به عنوان رئیس این اتحادیه انتخاب شد. قذافی در آن مراسم به رهبران آفریقایی گفت: من به تلاش خود برای رسیدن به ریاست ایالات متحده آفریقا ادامه خواهم داد. گردهمایی او برای حاکمان آفریقا که بنا بود در ژانویه 2009 میلادی برگزار شود، از جانب مهمانان اوگاندایی لغو شد؛ زیرا ذعوت از رهبران محلی و بحث دربارهٔ امور سیاسی داخلی، برخلاف قوانین اوگاندا بود و بنا به گفته جیمز ماگوم، سخنگوی وزارت امور خارجه اوگاندا، این رفتارها میتواند به بیثباتی کشور متبوعش منجر شود.
جنگ داخلی
جنگ داخلی لیبی، در سال 1389 (2011 میلادی)، به دنبال بالاگرفتن اعتراضات و راهپیماییهای خیابانی مخالفان و سپس شورش سراسری، علیه حکومت لیبی و رهبر آن، معمر قذافی با سرکوب شدید اعتراضات شکل گرفت. این اعتراضات از 23 دی 1389 خورشیدی (13 ژانویه 2011 میلادی)، در این کشور آغاز شد و از روز 28 بهمن 1389 (17 فوریه 2011 میلادی) به شکلی گستردهتر و بهتدریج بصورت شورش سراسری درآمد که با برخوردهای خونین و خشونتآمیز حاکمیت با مردم معترض روبهرو شد و همه شهرهای لیبی را دربرگرفت. و به جنگهای شهری و بین شهری، میان مخالفین و هواداران حکومت منجر شد. نیروهای مخالف حکومت از جانب شرق به غرب شهرهای لیبی را تحت کنترل خود قرار دادند و در شهر شرقی بنغازی، دومین شهر بزرگ کشور، دولت موقت تشکیل دادند. شورای امنیت سازمان ملل متحد با تصویب قطعنامهای داراییهای قذافی و ده نفر از نزدیکان او را توقیف نموده و مسافرت آنان به سایر نقاط جهان را محدود ساخت. بر اساس این قطعنامه، اقدامات قذافی و نزدیکانش توسط دادگاه جنایات بینالمللی پیگیری شد. در تاریخ 27 ژوئن 2011 میلادی دستور بازدشت قذافی صادر شد. طرابلس ضمن رد این حکم، دادگاه بینالمللی را آلت دست غرب خواند. در پیشرویهای مخالفین بیشتر شهرهای شرق کشور و نیمی از شهرهای شمال غربی به کنترل آنها درآمد و تنها پایتخت لیبی (طرابلس) و چندین شهر دیگر در غرب کشور دردست نیروهای دولتی باقیماند. در اوایل ماه مارس شهرهای شرق لیبی از جمله بنغازی و چندین شهر دیگر مورد هجوم موشکی نیروهای قذافی قرار گرفتند. در این زمان اعضای شورای امنیت برای ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز لیبی به توافق رسیدند. در این درگیریها طی چندماه، چندین بار نیروهای دولتی بعضی شهرهای در دست مخالفین را تصرف کرده و مجدداً از آنها رانده شدند. در 29 مرداد 1390 (20 اوت 2011 میلادی) مخالفین توانستند همه شهرهای مذکور را در دست خود بگیرند. در 31 مرداد (22اوت) مخالفین به طرابلس نفوذ کردند و وارد میدان سبز شدند. مخالفان در 23 اوت توانستند با گذر از باب العزیزیه به محل اقامت قذافی وارد شوند. علیرغم اینکه گزارشهای قبلی حضور قذافی و خانوادهاش در باب العزیزیة را تأیید میکرد، مخالفان اثری از آنها نیافتند.
اتهام جنایت جنگی
در تاریخ 13 اردیبهشت 1390، لوئیس مورنو اکامپو، دادستان دادگاه جنایی بینالمللی اعلام کردهاست، شواهدی در دست دارد که ثابت میکند، نیروهای معمر قذافی از ابتدای جنگ داخلی لیبی (2011) در این کشور، علیه مردم لیبی جنایات گستردهای را مرتکب شدهاند. بر اساس گزارش دادگاه جنایی بینالمللی، از دیگر جنایتهای دولت قذافی آتش گشودن برروی مردمیاست که در اعتراضات مسالمتآمیز شرکت کردهاند و «دستگیری، شکنجه، کشتار، تبعید، آزار جنسی و همچنین ویرانسازی مساجد» است. با این حال قذافی این اتهامات را رد کردهاست. در تاریخ 16 می 2011 نیز مورنو خبر از تحت تعقیب قرار گرفتن قذافی و دو تن از نزدیکانش (پسرش سیف الاسلام قذافی و برادر خواندهاش عبدالله السنوسی) را به جرم دستور حملهٔ «گسترده و سیستماتیک» به غیرنظامیان، داد. محمد القامودی وزیر دادگستری لیبی ضمن رد اتهامات دادگاه بینالمللی، افزود معمر قذافی و پسرش هیچ پست رسمی در لیبی نداشته و هیچگونه ارتباطی با مسائل رخ داده در لیبی ندارند. رژیم قذافی ضمن رد اتهام جنایات جنگی، شورشیان را به آدمخواری متهم کرد. ناتو که خود به دلیل بمبارانهای غیرضروری با هدف از بین بردن زیرساختهای لیبی مورد انتقاد است، مخالفان قذافی را به وحشیگری و جنایت علیه بشریت متهم کرد