ایران- محمد خاكينهاد: قذافي مرد اما آيا منش قذافي نيز مرده است. در چند روز اخير محافل سياسي- خبري غرب با اين ادعا كه رسوبات تفكر خشونت گراي قذافي در ميان نيروهاي انقلاب باقي مانده تلاش كردند تا نظام حقوقي- سياسي آينده ليبي براساس استانداردها و اصول مطلوب آنها شكل بگيرد.
در همين زمينه، طي روزهاي گذشته شبكههاي رسانهاي اروپا و امريكا خبر از برخي تسويهحسابهاي شخصي و قبيلهاي دادهاند. آنچه مجامع اروپايي را به اعمال فشار بر انقلابيون ليبي واداشت اعلام موضع شوراي انتقالي در رابطه با انتخاب شريعت اسلام بهعنوان مبناي قانون اساسي بود كه موجي از مخالفت در ميان كشورهاي غربي را برانگيخت. براي بررسي اين رشته از چالشهاي جبهه انقلابيون با طرفهاي غربي با دكتر احمد بخشي كارشناس مسائل آفريقا به گفتوگو پرداختيم.
شوراي انتقالي اعلام كرده شريعت اسلام را مبناي قانون اساسي قرارخواهد داد. تفاوت اساسي ساختار ايدئولوژيك قذافي با اسلام مطلوب شوراي انتقالي را در چه ميبينيد؟
قذافي تفسيري شخصي و قبيلهاي از اسلام داشت كه در كتاب سبز وي متبلور شده است. اما ديدگاه انقلابيون نسبت به اسلام متكي بر مشاركت همه گروهها و طوايف در آينده سياسي و تشكيل نظامي دموكراتيك بر اساس اصل شورا است. البته درميان گروههاي انقلابي افكار و ديدگاههاي متكثري از ميانه رو تا ليبرال وجود دارد. لذا ميتوان با اين تركيب انقلابيون اسلامي متكثر و ميانهرو براي آينده ليبي پيشبيني كرد.
مصطفي عبدالجليل كه پيش از اين فردي ليبرال در غرب معرفي ميشد نخستين كسي بود كه شريعت اسلام را بهعنوان مبناي قانون اساسي و حكومت ليبي اعلام كرد اين تصميم در راهبرد وي را چطور تحليل ميكنيد؟
درست است كه آقاي عبدالجليل فردي ليبرال مطرح شده اما ايشان يك سياستمدار با تجربه است و ميداند براي حفظ مشروعيت خود و افزايش مقبوليت در ميان مردم ليبي بايد به خواستههاي آنها تن دهد و با توجه به فضاي حاكم در جامعه ليبي كه فضايي سنتي و مذهبي است اين سخنان را به زبان آورده است. اما باز هم بايد تأكيد كنم اسلام مد نظر آنها همانند آنچه در تونس و حزب النهضه راشدالغنوشي وجود دارد اسلامي تكثر خواه، طرفدار همزيستي اقوام و مذاهب و اعتدال گراست.
در اين دوره گذار نهاد شوراي حقوق بشر سازمان ملل نيز فعال شده است بهطور مثال اين نهاد نسبت به نقض حقوق بشر در ليبي پس از قذافي چندين بار هشدار داده آيا موارد نقض حقوق بشر در ليبي خارج از حد متعارف است يا آنكه نهادهاي حقوقي مذكور ميخواهند در شكلگيري نظام سياسي جديد اعلام نظر كنند؟
يك بخش اين هشدارها موقع كشتهشدن قذافي مطرح شد چرا كه وي اسير نيروهاي انقلاب بود و در فيلم مشاهده ميشد كه به انقلابيون التماس ميكند او را نكشند و طبق قوانين بينالمللي نيز نبايد اسير كشته شود.
اين موارد با توجه به فضاي حاكم بر جوامع انقلابي و طولاني شدن جنگ كه 9 ماه بهطول انجاميد قابل پيشبيني بود. طولانيشدن نبرد و افزايش تلفات باعث شده هر خانوادهاي كه فردي از اعضايش را از دست داده حس انتقام و تلافيجويي را براي خود محفوظ بداند. اما اين حس انتقام به هيچوجه نميتواند به آينده ليبي كمك كند. اما چنانكه اشاره كردم منشأ چالش اخير با غرب موضع عبدالجليل بود كه گفت اسلام مبناي قوانين ليبي خواهد بود.
باتوجه به نظام قبيلهاي حاكم بر ليبي و تبعيض جغرافيايي اعمال شده توسط قذافي ميان شرق و غرب اين كشور تا چه حد احتمال ادامه درگيري و بروز جنگ داخلي و طايفهاي در ليبي وجود دارد؟
جامعه ليبي طي چهل و دو سال در يك رژيم فردي و ديكتاتوري بدون اجازه تشكيل نهادهاي مدني و تشكلهاي سياسي بوده است.
مردم ليبي كوچكترين تمرين از دموكراسي نداشتهاند. به لحاظ تاريخي رقابتي ميان شرق و غرب اين كشور وجود داشته كه قذافي اين رقابت را با تقسيمناعادلانه ثروت ميان مناطق غربي يعني سرت، طرابلس، بني وليد و... و عدم توجه به شهرهاي شرقي تبديل به حسادت و كينه توزي كرده بود. از اين روست كه مخالفتها با خواستههاي قومي ابتدا از شرق شروع ميشود و كمكم تبديل به خواستههاي عمومي و سياسي در تمام مناطق ليبي ميشود. اكنون سران انقلاب و شوراي انتقالي وظيفه سنگيني بر عهده دارند. اگر آنها بر سر تقسيمقدرت با هم درگير نشوند و اختلافات بر سر سهمخواهي از حاكميت را كنار بگذارند ميتوان خطر جنگ داخلي و طايفهاي را از آينده ليبي دور كرد اما با توجه به مسلح بودن همه گروهها در صورت بروز اختلاف در تقسيم قدرت احتمال بروز جنگ داخلي بعيد نيست.