معمر قذافي كه در 42 سال حكومت خودكامه خويش، مردم ليبي را به اسارت گرفته بود و با اقدامات خودسر و هوسرانيهاي سياسي، ثروت كشور نفتخيز شمال آفريقا را بر باد داد، سرانجام به سرنوشت مختوم ديكتاتورهاي سابق همچون صدام حسين دچار شد؛ مردي كه مخالفين خود را به موش تعبير كرده و قول داده بود كه معترضين را سركوب و به قدرت خويش ادامه دهد. نيروهاي انقلابي پس از دستگيري وي در زادگاهش به زندگي او پایان دادند.
راي آگاهي از آخرين تحولات ليبي پس از كشته شدن قذافي، گفتوگویی را با دكتر محمد مهدی مظاهري، استاد دانشگاه و كارشناس ارشد روابط بينالملل انجام داديم كه از نظر خوانندگان گرامي ميگذرد:
* تحليل شما از سرنوشت ديكتاتور ليبي سرهنگ قذافي چيست؟
ـ قذافي قرباني جاهطلبي و ناداني خود شد، چراكه وي ملت خود را نيز اسير توهمات خود ساخته بود. سرهنگ قذافي پاي نيروهاي بيگانه به ليبي را باز كرد و زمينهساز دخالت و كشتار مردم ليبي شد. وی در 42 سال با باز گرفتن شعور سياسي مردم ليبي اجازه نداد كه مردم ليبي در مبارزه براي رسيدن به آزادي، راهشان را برگزینند؛ بنابراین، در چنين وضعيتي كه حاميان قبلي آن نظير، فرانس، انگلستان و برخي از كشورهاي منطقه دست از حمايت سياسي وي برداشتهاند، زمينه براي خلع وي از قدرت فراهم شد، ولي آنچه در زندگي ديكتاتور قابل تبيين است، نحوه قتل وي است.
آنچه مسلم است، حضور قذافي در دادگاه قضايي بينالمللي و اعتراضات وي ميتوانست معماي پيچيده زندگي و نحوه ارتباطات سياسي ايشان را با دولتهاي غربي افشا سازد، ولي داستان قذافي و مرگ وي، همچنان رازآلود باقي خواهد ماند. (همچنين نحوه ناپديد شدن امام صدر بدون پاسخ مانده است.)
* آيا قتل قذافي ميتواند به مجادلات سياسي و داخلي گروههاي مختلف ليبي پايان دهد؟
آنچه مسلم است این که با مرگ قذافي، حكومت فرزندان وي براي ماندن در قدرت و اعمال مشت آهنين پايان پذيرفته است. در اين ميان، بیشتر گروههاي حامي قذافي تسليم شدند. از آنجا که آيندهاي براي خود در قدرت سياسي نميبينند، كشته شدن وي شرايط را براي اشاعه دمكراسي فراهم ميسازد.
با وجود این، نبايد از مؤلفههاي تأثيرگذار منفي در روند گذرا به دمكراسي در ليبي غفلت ورزيد. طمع ورزي برخي از گروههاي سياسي براي انحصار قدرت و نيز ارتباط با غرب، مانع از رسيدن به تفاهم و آشتي ملي در ليبي است. در ميان شكل و ساختار قبيله اي و شكاف سياسي و طبقاتي و عدم زيرساختهاي اجتماعي، از موانع جدي براي آينده سياسي ليبي به شمار میرود..
* به نظر شما با قتل سرهنگ قذافي، بهار عربي در كشورهايي نظير بحرين، يمن و حتي عربستان ميتواند دوباره اوج بگيرد؟
بي گمان، قتل قذافي، نقطه عطفي در بهار عربي به شمار میرود. نظامهاي ديكتاتوري و مستبد در منطقه پس از سرنگوني قذافي، احساس آرامش و ثبات نخواهند كرد. لبه تيغ و برنده اين بيداري اسلامي بر بحرين، يمن و عربستان متمركز شده است. هرچند حكومتهايي ساقط شدند و نوع حكومتهاي آنها تفاوتهايي با رژيم پادشاهي منطقه دارند، اين رژيمها از لحاظ محتوايي و ماهويي در اقدامات ضد انساني و تضييع حقوق مدني با هم مشتركند؛ بنابراین، گویا دومينوي انقلاب در منطقه و سقوط رژيمهاي مستبد، همچنان تداوم داشته باشد و به رغم تلاشهاي غرب براي نجات آل سعود و آل خليفه و بيتفاوتي نسبت به اقدامات سركوبگرانه آنها، مردم بحرين تا رسيدن به مطالبات خويش، بر نافرمانيهاي مدني و اعتراض ادامه ميدهند.