راشد غنوشي، رهبر جنبش اسلامگراي نهضت است. غنوشي الگويي سياسي در ذهن دارد كه به گفته او، در كشوري چون تونس كه از لحاظ اثرپذيري از فرهنگ اروپايي با لبنان پهلو ميزند، ميخواهد نظامي پياده كند كه هم با اسلام سازگار باشد و هم از در دشمني با آزاديهاي گسترده فرهنگي و اجتماعي درنيايد.
آفتاب: راشد غنوشي، رهبر جنبش اسلامگراي نهضت است كه با شعار اسلامگرايي معتدل و نوگرا برنده انتخابات مجلس مؤسسان تونس شد. او از متفكران برجسته اسلامگرا در جهان عرب است و الگويي سياسي در ذهن دارد كه به گفته او، در كشوري چون تونس كه از لحاظ اثرپذيري از فرهنگ اروپايي با لبنان پهلو ميزند، ميخواهد نظامي پياده كند كه هم با اسلام سازگار باشد و هم از در دشمني با آزاديهاي گسترده فرهنگي و اجتماعي درنيايد.
راشد غنوشي دانشآموخته فلسفه در دمشق و سوربن فرانسه است، بيش از سي سال سابقه فعاليت سياسي دارد و در اين راه دو بار زنداني شده و بيست و دو سال در تبعيد زندگي كرده است.
راشد غنوشي در گفتوگو با بي بي سي، از الگوي خود براي نظام اسلامگراي سازگار با دموكراسي و نوگرايي ميگويد، اسلامگرايان تركيه و مالزي را ميستايد، پشتيباني آمريك از اسلامگرايان ميانهرو را طبيعي ميبيند، نظامهاي عربي را كه هنوز دستخوش انقلاب نشدهاند محكوم به تغيير ميداند و درباره الگوي اسلام سياسي حاكم بر ايران نيز نظر ميدهد.
بخشهايي از اين گفتوگو را در ادامه ميخوانيد:
* نظام اسلامي نظام شوراست و امروزه نزديكترين نظام به آن، نظام دموكراتيك است كه قدرت را در دست مردم قرار ميدهد و حاكم بجز قدرتي كه مردم به او ميدهند قدرتي ندارد. نظام پارلماني به نظام شورايي نزديكتر است چون دولت قدرت را مستقيماً از نمايندگان ميگيرد و اين نوع دموكراسي مانع از شكلگيري نظام فردگرا ميشود.
*شريعت قبل از هرچيز، قواعد كلي و عمومي قانونگذاري است مثل قاعده مصلحت و قاعده عدالت و ترجيح اكثريت و برابري بين مردم.
تفسير اينكه مثلاً عدالت يعني چه، به عهده خود مردم است كه از طريق مشورت، قواعدي را كه در كتاب و سنت آمده در قالب نظام سياسي دربياورند وگرنه در اسلام كليسا نداريم كه حكم قطعي بدهد و مفسر انحصاري قواعد باشد؛ تفسير اين قواعد هم در هر كشوري فرق ميكند، امام شافعي هم وقتي از عراق به مصر رفت، ديد كه شرايط فرق ميكند و فقه او در عراق با مصر فرق ميكرد، در حالي كه به همان قواعد و همان شريعت استناد ميكرد.
*اگر مردم خواهان اجراي احكام شرع باشند، اين احكام بر اساس فهم و درك مردم و از طريق علما و نمايندگان اجرا ميشود؛ ابزارهاي دموكراتيك هم نشان ميدهد كه آيا مردم خواهان اجراي اين احكامند يا احكام ديگري.
* يك مسلمان بايد دين را تمام و كمال قبول كند اما چون شرايط زندگي و توانايي و آگاهي مردم با هم فرق ميكند، مسلمانها در حد امكان و تواناييشان دين را به اجرا درمي آورند، خدا هم به كسي تكليفي فراتر از توانايياش نميدهد. احكام شرع براي كسي كه از آن بدش بيايد اجرا نميشود، براي كساني اجرا ميشود كه خواهانش باشند چون دين اسلام اصلاً بر اساس آزادي شروع ميشود: اشهد ان لا اله الله يعني اينكه من تصميم ميگيرم كه خدا را بپرستم و دستوراتش را اجرا كنم، حالا اگر فرد ديگري چنين تصميمي نگرفت ما فقط ميتوانيم با او بحث و گفتوگو كنيم نه اينكه اجبارش بكنيم، اگر اكثريت مردم گفتند كه چنين چيزي نميخواهند باز هم ما فقط ميتوانيم با آنها بحث و گفتوگو كنيم تا قانع بشوند يا نشوند؛ مردم به خواست خودشان به بهشت ميروند كسي را با زنجير به بهشت نميبرند.
*نهضت، حزب بزرگي است و حزب عدهاي افراد نخبه و اندك نيست و رنگها و صداهاي فراواني در آن هست اما همه اعضاي حزب بر سر مسائل اصلي با هم اتفاق نظر دارند. هيچكس در حزب نهضت نيست كه در اسلام شكي داشته باشد، اسلام مرجع ماست و هيچكس بر سرش اختلافي ندارد، هيچكس در نهضت در دموكراسي و در برابري زن و مرد شكي ندارد، هيچكس در نهضت نميگويد فلان حزب كمونيستي است و با ما مخالف است و بايد از ميان برداشته شود اما درون اين مجموعه بزرگ رنگهاي مختلفي هست و بر سر مسائل فرعي اختلافاتي هم هست؛ من كه غنوشي باشم گاهي خودم را در اقليت ميبينم و گاهي در اكثريت، چون اين حزب يك نهاد است و نه يك طريقت صوفيه كه من پير و مرشدش باشم.
*هيچ الگوي ايدهآلي وجود نداره، اين كره خاكي اساسش بر ايده آلها نيست بلكه بر پايه نقص بنا شده، بنابراين نظام كامل پيدا نميشود و همه چيز نسبي است؛ ميتوانيم بگوييم اين نظام از آن نظام به اسلام نزديكتر است، اين نظام عادلانهتر است، اين نظام بديهايش كمتر است اما نميتوانيم بگوييم فلان نظام، نظام آرماني اسلامي است.
*اگر نسبي نگاه كنيم و بگوييم كدام نظام بديهايش كمتر است من ميتوانم بگويم امروزه نظام تركيه نمونهاي از اجراي اسلام است، نظام مالزي هم نمونه ديگري از نظام اسلامي است كه دستاوردهايي براي مردمش داشته، برايشان آزادي آورده و بدون توسل به زور عزت و منزلت برايشان آورده است اما هر نظامي كه به مردمش زور بگويد و مردمش حق تعيين سرنوشت، آزادي بيان، استقلال قوه قضائيه و حق حساب كشيدن از حكومت را نداشته باشند و حق نداشته باشند كه بفهمند اين پول از كجا آمده و به كجا رفته و حق تغيير حاكمان را نداشته باشند، من ميگويم اين نظام، غيراسلامي است.
*خداوند براي انسان كرامت قائل شده، هر نظامي بر اين اساس كه چقدر اين كرامت را رعايت كند به اسلام نزديك ميشود.
*حق هر نظامي است كه خودش را تبليغ كند و در خارج، دامنه و تأثير داشته باشد، شيوهاش است كه مهم است، اگر بر اساس قواي نرم اين كار را بكند، با عرضه خدمات و كمك و از راه هنر و ادبيات، خيلي هم خوب و مجاز است اما اگر به جنگ و سركوب و اشغالگري متوسل شود، نه.
*همه مسلمانها آرزو دارند در جامعهاي نوگرا زندگي كنند كه در آن پيشرفت اقتصادي و علمي باشد و در عين حال جايگاه اسلام هم حفظ شود در حالي كه سكولارها در جهان عرب ميگويند اگر نوگرايي و پيشرفت اقتصادي و علمي ميخواهيد دينتان را كنار بگذاريد.
نظام تركيه الگويي براي همزيستي اسلام و نوگرايي عرضه ميكند و تمام منطقه هم دارد الآن به همين سمت ميرود و ميخواهد كه اسلام را با نوگرايي و دموكراسي و پيشرفت همراه كند، در تونس و مصر هم همينطور شده، در حالي كه الگوي غربي با مشكلات بزرگي مواجه است.
*آمريكا هم سعي ميكند با اسلامگراهاي ميانه رو رابطه برقرار كند.
آمريكا هم دنبال منافع خودش است و الآن هم شاهد اوجگيري بيداري اسلامي در منطقه است. منافع آمريكا ربطي به سكولاريسم ندارد، آمريكا مثل كشورهاي اروپايي نيست بلكه منطقي عملگرا دارد كه ربطي به ايدئولوژي ندارد و ميخواهد منافع خودش را تضمين كند، صرفنظر از اينكه چه ايدئولوژي در منطقه حاكم باشد.
*من معتقدم كه اين موج از مرزهاي جهان عرب هم ميگذرد و حتي به سيدني و وال استريت هم ميرسد، نظامهاي عربي كه هنوز دستخوش تغيير نشدهاند در وضع حساسي قرار دارند: اگر رهبرانشان هوشمند و آيندهنگر باشند بايد دست به تغييرات عميق و ريشه و گستردهاي در نظامهايشان بزنند و از حالت فردي به حالت دموكراتيك و شورايي برسند تا مردمانشان هم از تغيير به شيوه خشونتآميز در امان بمانند.
*ايرانيها هم در چيزهايي موفق بودن و در چيزهايي نه، ايران توانسته در برابر تحريمها بايستد و فناورياش را پيشرفت بدهد، بيش از سي سال پايداري در برابر تحريم پرفشار بينالمللي چيز سادهاي نيست اما ايران ناكاميهايي هم داشته ... مثلاً انتخابات قبلي اولين انتخابات در تاريخ ايران بود كه بر سرش اجماع وجود نداشت در حالي كه همه انتخابات قبلي از زمان پيروزي انقلاب بر سرشان اجماع و توافق وجود داشت.