خبرگزاري فارس: قاره سياه از جمله مناطق مورد توجه رژيم صهيونيستي است كه جايگاه ويژهاي در سياست خارجي اين رژيم دارد و رژيم صهيونيستي با بهرهگيري از مشكلات اقتصادي حاكم بر اين قاره تلاش ميكند، تحت عنوان كمكهاي اقتصادي نفوذ خود در آن را تعميم داده و اهداف خود را محقق كند.
به گزارش فارس به نقل از مجله مصري رسالة التقريب، آفريقا از جمله عرصههايي است كه رژيم صهيونيستي توجه ويژهاي به نفوذ درون آن دارد، به همين دليل تلاش داشته با پنهان كردن اهداف و مطامع واقعي خود، تحت عناوين ديگر در كشورهاي اين قاره كه با مشكلات اقتصادي و سياسي مواجه هستند، نفوذ كند.
در بخش اول اين مطلب به جايگاه آفريقا در سياست خارجي اسرائيل و روند نفوذ اين رژيم طي دهههاي گذشته تاكنون را در اين قاره بررسي كرديم، و در زيل به مناطق نفوذ و ادات نفوذ اشاره خواهيم كرد.
* منطقه شرق آفريقا و حوزه رود نيل
رژيم صهيونيستي در كشورهاي اريتره، اتيوپي و كنيا بصورت مستقيم حضور داشته و نمايندگيهاي سياسي اين رژيم در كشورهاي مذكور حضور مستمر دارند.
نمايندگي سياسي رژيم صهيونيستي در كشور كنگو دموكراتيك نيز توسط سفير مقيم اين رژيم در وزارت خارجه اسرائيل مشغول به فعاليت است. ديگر كشورهاي حوزه رود نيل از جمله اوگاندا، روندا، تانزانيا و بروندي نيز توسط سفراي آكروديته در كشورهاي همجوار به حفاظت از منافع اسرائيل در اين منطقه مشغول هستند.
در مجموع ميتوان گفت كه سودان تنها كشوري است كه در حوزه رود نيل اقدام به برقراري رابطه با رژيم صهيونيستي نكرد.
* منطقه كمربند اسلامي غرب آفريقا
رژيم صهيونيستي در حال حاضر در كشورهاي كامرون، ساحل عاج، سنگال و نيجريه داراي سفارت دائمي است و در سال 1999 روابط ديپلماتيك خود را با اين كشورها از سطح كاردار دائم به سفير ارتقاء بخشيد. اگر چه با روي كارآمدن ژنرال "ولد عبدالعزيز" در موريتاني سفير اسرائيل در موريتاني اخراج و كليه روابط ديپلماتيك ميان دو كشور بطور كامل قطع شد، اما لازم به ذكر است كه عدم وجود نمايندگي سياسي اسرائيل در ديگر كشورها بمعناي قطع ارتباط آنها با رژيم صهيونيستي نبوده، بلكه روابط حسنهاي ميان كشورهاي غرب آفريقا با اسرائيل وجود دارد كه نشان از اهميت ژئوپلتيك اين منطقه نزد تصميمگيرندگان اسرائيلي دارد.
* منطقه جنوب آفريقا
پيشينه روابط رژيم صهيونيستي با آفريقاي جنوبي به دوران حاكميت نظام نژاد پرست آپارتايد بازميگردد. علاوه بر اين، حضور يهوديان مهاجر در آفريقاي جنوبي باعث شده بود كه روابط ميان دولت صهيونيستي و آفريقاي جنوبي حتي در دوره پس از تحول دموكراتيك (1994) و برقراري نظام آپارتايد، از ثبات و پويايي خاصي برخوردار باشد. لازم به ذكر است كه اسرائيل از طريق برقراري روابط ديپلماتيك با آنگولا در سال 1992موفق به شكاف در منطقه لوزيوون (بخشي از آفريقاي جنوبي كه به زبان پرتغالي تكلم ميكنند) شده بود.
* مصر و شمال آفريقا
رژيم صهيونيستي پس از انعقاد معاهده صلح با مصر و برقراري روابط ديپلماتيك با قاهره در سال 1980 موفق به شكست حصار عربي پيرامون خود شد. از اين گذشته با انعقاد توافقنامههاي "اسلو" در سال 1993موفق به عادي سازي روابط با برخي كشورهاي عربي در شمال آفريقا همچون تونس و مراكش نيز شد.
* علل و انگيزهها
مقامات اسرائيلي با توجه به شرايط بين المللي و منطقهاي كه از سال 2000 بر منطقه حاكم شد، توجه بيشتري به قاره آفريقا معطوف كردند، از جمله عوامل نگرش جديد رژيم صهيونيستي به آفريقا را ميتوان در موارد زير ملاحظه كرد:
- اهداف امنيتي:
يكي از دلايل وحشت رژيم صهيونيستي جهت اتخاذ رويكرد جديد در قبال قاره آفريقا را بايد در انتشار و توسعه گروههاي افراطگراي اسلامي در سايه تضعيف و فروپاشي دولت مركزي در مناطق مختلف آفريقا بخصوص مناطق بحرانخيز اين قاره همچون سومالي و غرب سودان ملاحظه كرد.
- نفوذ روز افزون ايران در آفريقا
ايران با استفاده از ديپلماسي عمومي و كمكهاي خود به كشورهاي آفريقايي به رقابت با حضور اسرائيل در آفريقا پرداخته است. از اينرو، اسرائيل سياست آفريقايي ايران را تهديدي عليه منافع استراتژيك خود در اين قاره قلمداد ميكند. گفتني است كه ايران از سالها قبل نفوذ خود در قاره آفريقا را آغازكرده است كه از آن جمله ميتوان به روابط عميق سياسي ميان ايران و سودان اشاره كرد.
علاوه بر اين، بايد به روابط اقتصادي سطح بالاي ايران و كشورهاي آفريقاي جنوبي، سنگال و اوگاندا در زمينه همكاريهاي اكتشافاتي، بازاريابي نفت و توسعه كشاورزي اشاره كرد. همچنين آغاز به كار كارخانههاي تراكتورسازي در اوگاندا، سمند در سنگال و حضور پزشكان ايراني در مناطق مختلف آفريقا از ديگر نمونههاي قدرت نرم ايران در آفريقا بشمار ميرود.
- پروژههاي نوين اقتصادي و تجاري
اسرائيل به منظور بازگرداندن دوباره دوره طلايي حضور خود در قاره آفريقا اقدام به تاسيس كميته همكاريهاي بينالملل (ماشاو) بعنوان بازوي ديپلماتيك تعامل با آفريقا در وزارت خارجه خود كرد. از جمله اقدامات صورت گرفته توسط اين كميته ميتوان به تمركز بر محور تجارت الماس و اسلحه در قاره آفريقا اشاره كرد.
بسياري از تحليلگران اسرائيلي قائل به ضرورت نجات سياست آفريقايي اين رژيم در مرحله پس از جنگ سرد از طريق گسترش فعاليتهاي تجاري و اقتصادي در كشورهايي همچون نيجريه، غنا و آفريقاي جنوبي هستند.
* اهميت استراتژيك آفريقا براي رژيم صهيونيستي
از جمله سياستهاي رژيم صهيونيستي بمنظور ايجاد تشنج و منازعه در كشورهاي عربي قاره آفريقا عبارت است از تحريك قوميتها و مليتهاي مختلف در كشورهاي عربي- آفريقايي؛ بعنوان مثال نقش آشكار اسرائيل در حمايت از جنبشهاي جدايي طلب جنوب و غرب سودان امري انكار ناپذير است كه سرانجام به جدايي جنوب سودان از شمال آن منجر شد.
همچنين ميتوان به سفر ليبرمن، وزير خارجه اسرائيل در سپتامبر 2009 به كشورهاي اتيوپي، كنيا، اوگاندا، نيجريه و غنا اشاره كرد.
* ابزارهاي نفوذ
"جان تيتجه"، دبيركل حزب كارگر غنا پس از بازگشت از اسرائيل در سال 1957م چنين مينويسد: " آنچه من در طي هشت روز اقامت خود در اسرائيل آموختم، به اندازه دو سال تحصيل در دانشگاه انگليسي بود".
"تام موبيا"، رهبر حزب كارگر كنيا نيز پس از بازگشت از اسرائيل با شگفتي از تجربه صنعت كشاورزي اسرائيل ياد ميكرد. اين امور نشان از ابزارهاي اسرائيل بمنظور نفوذ در آفريقا است:
1- ديپلماسي عمومي رژيم صهيونيستي
"ديويد بن گوريون"، در كتاب خود تحت عنوان "اسرائيل و سالهاي مبارزه" كه در سال 1962 به چاپ رسيد، چنين مينويسد: "اسرائيل موجوديتي است كوچك و كم جمعيت، اما برخوردار از توان نظامي و اقتصادي بالا. اگرچه با وجود توان بالاي نظامي و اقتصادي، قدرت فوق العاده خلاق معنوي و روحي اسرائيل بيش از هر چيز ديگر عامل موفقيت و پيروزي آن خواهد بود كه به اندازه قابل ملاحظهاي از اين قدرت نيز برخودار بوده و آن را در تاسيس دنيايي جديد با صلح و امنيت و احترام به حقوق متقابل كمك مينمايد".
بدون شك اين عبارت بيانگر رويكرد نخستوزير رژيم صهيونيستي در قبال آفريقاست؛ بهگونهاي كه اگر چه قدرت نظامي ميتواند در تاسيس يك موجوديت سياسي موثر باشد، اما تامين مشروعيت آن نيازمند ابزاهايي غير از ابزارها و سياستهاي نظامي و سخت است.
بنظر ميرسد، تصميمگيرندگان اسرائيلي به دنبال ايجاد يك "الگوي اسرائيلي" بمنظور جلب نظر و اهتمام جامعه بينالمللي بودهاند. شايد سياست كمكهاي توسعه طلبانه يكي از برجستهترين ابزارهاي مورد استفاده دستگاه ديپلماسي عمومي رژيم صهيونيستي جهت تحقق اهداف خود است. به اعتراف بسياري از نويسندگان اسرائيلي اين استراتژي در حقيقت نمود عملي پيگيري سياست "قدرت نرم" بشمار ميرود.
* اقدامات رژيم صهيونيستي براي تحقق اهداف سياست خارجي خود در آفريقا
رژيم صهيونيستي در تلاش است تا از پروژه همكاريهاي بينالمللي بمنظور تحقق اهداف سياست خارجي خود در قبال آفريقا استفاده كند؛ در اين راستا مبادرت به اقداماتي نموده است كه در زير به آنها اشاره خواهد شد:
- تاكيد بر توان اقتصادي محدود اسرائيل در زمينه ارسال كمكهاي مالي به كشورهاي آفريقايي و اجراي پروژههاي توسعه طلبانهاي همچون كشاورزي، بهداشت عمومي، توسعه، جامعه مدني و غيره، در مقابل اعزام نيروهاي متخصص و فني اسرائيلي در زمينههاي فوق به كشورهاي آفريقايي.
- ترويج مفهوم "رسالت قوم يهود" و تفكر رهايي بخشي كه در كتابهاي موسسان دولت صهيونيستي به وفور يافت ميشود. بدون شك اين مفهوم اسرائيل را به عنوان الگوي ايجاد دولت و ارزشهاي آن معرفي ميكند.
- ارائه كمكهاي توسعه طلبانه بعنوان ارزشهاي قوم يهود در نقاط مختلف دنيا؛ شايد استفاده از برنامه "تيكون اولام" يا كمك يهود براي اصلاح جهان توسط ابزارهاي همكاري بينالمللي اسرائيل نشانگر توجه تصميمگيرندگان اسرائيلي درباره اين موضوع باشد. لازم به ذكر است كه كمكهاي مذكور در سال 1957 با درخواست "قوام نكرومه"، رئيس جمهور غنا آغاز شد و بموجب آن اسرائيل اقدام به ارائه كمكهاي فني به تعدادي از پروژههاي توسعه در اين كشور كرد.
* ارائه تجارب كشاورزي، راهسازي و شهرسازي
به اين ترتيب، ملاحظه ميشود كه اسرائيل از تجربه خود در عرصه كشاورزي، راهسازي و شهرسازي به عنوان عاملي در جهت افزايش قدرت نرم خود در آفريقا استفاده ميكند. بايد توجه داشت كه با توسعه روابط اسرائيل- آفريقا، پروژههاي مذكور نيز توسعه يافته و در نهايت موجب تشكيل واحد همكاريهاي بينالمللي (ماشاو) در وزارت امور خارجه اسرائيل شد.
مركز "ماشو" بمنظور اجراي سياستهاي خود در آفريقا به همكاري با شركتهاي توسعه محلي و سازمانهاي بينالمللي همچون "فائو" و هيئت همكاريهاي فنلاند پرداخت.
ميتوان ادعا كرد كه بحث كشاورزي داراي اهميت بالايي در عرصه ديپلماسي عمومي اسرائيل در قبال آفريقا داشته و در اين راستا كارشناسان اسرائيلي اقدام به اجراي طرحهاي زير كردهاند:
- اجراي پروژههاي كشاورزي تخصصي با تكنولوژيهاي مناسب و ايجاد محصولات جديد.
- احداث مزارع و مراكز آموزشي.
- تاسيس موسسات و مراكز روستايي.
-برنامهريزي جهت اجراي پروژههاي عمومي توسعه روستايي.
* مهمترين پروژههاي اجرايي اسرائيل در آفريقا
از جمله برجستهترين پروژههاي اسرائيل در آفريقا در حوزه كشاورزي و امنيت پروژه موسوم به The African Market Garden است. اين پروژه به دنبال كاهش تهديدات كشاورزي آفريقا و افزايش توليدات مزارع خانوادگي كوچك در مناطق مختلف آفريقا است. علاوه بر اين، اين پروژه در تلاش است تا با ابتداييترين امكانات بيشترين حجم و مرغوبترين نوع محصولات كشاورزي را در آفريقا توليد كند. اين روش همچنين باعث ميشود تا علاوه بر تامين مايحتاج نياز خانواده، مقداري از محصولات براي فروش در بازارهاي محلي به كنار نهاده شود.
گفتني است كه اسرائيل اقدام به ارائه حمايتهاي فني در ديگر زمينههايي همچون بهداشت عمومي، عمران و آباداني، توسعه جامعه مدني و اقدامات اجتماعي كرده است. علاوه بر اين، اسرائيل اقدام به پذيرش تعدادي از پژوهشگران و دانشجويان آفريقايي جهت تحصيل در مراكز علمي و پژوهشي اسرائيلي كرده است، بهگونهاي كه "پژوهشكده آفريقايي- آسيايي مطالعات جهان" با هدف ارائه دورههاي آموزشي تخصصي در زمينههاي توسعه، كار و همكاريها ميان اسرائيل با قارههاي آفريقا و آسيا تاسيس شده و پذيراي دانشجوياني از مناطق مذكور است.
2- كمكهاي نظامي و تجارت اسلحه
كمكهاي نظامي اسرائيل به كشورهاي آفريقايي غالباً در چارچوب آموزش نظاميان آفريقايي و ايجاد نيروهاي مخصوص صورت ميگيرد. گفتني است كه اسرائيل در برهههاي زماني مختلف اقدام به آموزش نيروهاي نظامي اتيوپي، غنا، كنيا، سيرالئون، تانزانيا، اوگاندا و كنگو دموكراتيك كرده است، بعنوان مثال اولين گروه خلبانان كنيايي، اوگاندايي، تانزانيايي و كنگويي از مراكز آموزشي اسرائيلي فارغ التحصيل شدند.
البته اسرائيل به دليل تجارت اسلحه در آفريقا توسط برخي عناصر نظامي و اطلاعاتي اسرائيلي چهره مخدوشي در قاره دارد، بهگونهاي كه اين عناصر به نمايندگي از سازمان نظامي اسرائيل به صادرات اسحله و ادوات نظامي به مناطق مختلف آفريقا پرداختند. در اينباره ميتوان به نقش اسرائيل در جنگهاي داخلي كشورهاي آنگولا، ليبريا، سيرالئون و ساجل عاج و حمايت از بسياري از نظامهاي سوسياليستي در افريقا اشاره كرد.
* استراتژي پيراموني اسرائيل
بموجب استراتژي پيراموني اسرائيل كه در اواخر دهه 1950 توسط تصميمگيرندگان رژيم صهيونيستي اتخاذ شد، اسرائيل ميبايست اقدام به تشكيل ائتلافهاي غيررسمي با برخي كشورهاي غيرعربي در حاشيه خاورميانه همچون ايران، تركيه اتيوپي ميكرد. بموجب اين استراتژي، منطقه شاخ آفريقا بطور عام و درياي سرخ و تنگه باب المندب بطور خاص در قاره آفريقا مورد اهتمام جدي اسرائيل قرار گرفت؛ اين مسئله ميتواند علت برقراري روابط مستحكم جدي اسرائيل با اتيوپي را روشن سازد. در اين شرايط اسرائيل به حمايتهاي مالي و نظامي هنگفتي از اتيوپي در مقابله با انقلاب اريتره و الحاق به جرگه كشورهاي عربي در بستن درياي سرخ اقدام كرده است. همچنين با ارائه كمكهاي نظامي به ارتش اتيوپي و ايجاد شبكه ارتباطات در اريتره موفق به دريافت تسهيلاتي نظامي در خاك اتيوپي و ايجاد پايگاههايي در جزاير حاشيه باب المندب شد.
در اين راستا، اوگاندا دومين كشور مورد توجه اسرائيل در منطقه است؛ علت اين امر ميتواند واقع شدن اوگاندا در جنوب سودان و وجود شرايط مناسب جهت ارائه كمكهاي اسرائيلي به جنشهاي جدايي طلب جنوب سودان باشد.
3- حمايت از روابط تجاري و اقتصادي
رژيم صهيونيستي با هدف ورود به پروژههاي توسعه آبي اقدام به تاسيس تعدادي شركتهاي صنعتي و تجاري كرد. اگر چه بايد توجه داشت كه سهم كشورهاي آفريقايي در پروژههاي مذكور همواره بيشتر از سهم شركتهاي اسرائيلي (در چارچوب شركتهاي خصوصي) بود. اين در حالي بود كه كشورهاي آفريقايي پروژههاي مذكور را فرصتي جهت استفاده از تجربه اسرائيل در زمينه مديريت و سرمايهگذاري تلقي ميكنند، بعنوان مثال ساخت مقر پارلمان كشورهاي سيرالئون و نيجريه، فرودگاه بينالمللي غنا و اوگاندا، هتلهاي متعدد در سيراالئون و نيجريه و تانزاينا و كنيا و احداث هزاران كيلومتر راه در كشورهاي مختلف آفريقايي از نمودهاي روابط تجاري و اقتصادي اشاره كرد.
4- ابزارهاي فرهنگي
شاخصههاي ديني و فرهنگي يكي از اركان اصلي تدوين سياست آفريقايي رژيم صهيونيستي است. بعنوان مثال مسيحيت آفريقايي كه پس از هجوم استعمار اروپايي وارد اين قاره شد؛ همواره رژيم صهيونيستي-عبري شكل گرفته در فلسطين را از اماكن مقدسه آئين مسيحيت ميداند. علاوه بر اين، اقليتهاي يهودي موثر در آفريقا همچون اقوام "فالاشا" در اتيوپي و آفريقاي جنوبي كه جمعيت آنها در مجموع به حدود بيست و هشت هزار نفر ميرسد، از ديگر فاكتورهاي فرهنگي قدرت اسرائيل در آفريقا قلمداد ميشود. لازم به ذكر است كه در حال حاضر بالغ بر 10 هزار فالاشاي اتيوپيايي و معارضان دولت اتيوپي در اسرائيل بسر ميبرند. گفتني است كه روابط مذكور برژيم صهيونيستي از استحكام بيشتري برخوردار شد.