شبکه خبر دانشجو- دانشگاه الازهر با داشتن حدود نيم ميليون دانشجو از سرتاسر جهان به نوعي بزرگترين واحد آموزشي جهان اسلام به شمار ميرود، نگاهي به تاريخ الازهر حاكي از ان است كه پس از كودتاي 1952 نقش و جايگاه الازهر....
گروه بين الملل «خبرگزاري دانشجو»؛ محسن عسگريان: در نزديكي ساحل شرقي نيل و در بخش قديمي پايتخت مصر، معنويت و شكوه بنايي كهن، چشم و دل هر بيننده را به تماشا و درنگ وامي دارد،بنايي اسلامي با گنبدها و گلدستههاي كوچك و بزرگ كه مصريان آن را «الجامع الازهرا الشريف» ميخوانند. دانشگاه الازهر (مسجد جامع الازهر) با دو كار كرد هماهنگ ديني و علمياش، بيش از هزار سال است كه فروغ آگاهي و بيداري را در دل وجان و انديشه مردم اين سرزمين، فروزان نگاه داشته است.
دانشگاه الازهر به عنوان يكي از مراكز علمي و فرهنگي مهم جهان اسلام، از زمان تأسيس (بين سالهاي 970 تا 972 ميلادي) قرن هاست كه به فعاليت خود به انحاي مختلف ادامه ميدهد. اين دانشگاه كه كار خود را بهعنوان مسجد جامع فاطميان در قاهره آغاز كرد. در گذر زمان از چنان گستردگي اي در عرصه فعاليتهاي علمي و ديني برخوردار شده است كه برخي از آن بهعنوان «سوربن جهان اسلام« ياد كردهاند.
اگر چه فعاليت جامع الازهر در بدو تأسيس به برگزاري نماز جماعت و بحثهاي علمي و سياسي آن روز دولت فاطميان محدود بود، بهمرور زمان با اهميت يافتن تدريس و گسترش فقه شيعي اسماعيل ميان خلفاي فاطمي، به پايگاه مهم علمي و معرفتي فاطميان بدل شد و اين نقش را تا پايان عمر خلافت اسماعيلي در مصر بر عهده داشت. پس از فروپاشي دولت فاطميان به رغم كاهش اهميت جامع الازهر،حيات آن به عنوان يكي از پايگاههاي علمي و ديني تداوم يافت. اما تا تأسيس دولت عثماني تحول عمده و عميقي در كاركرد آن مشاهده نشد. با روي كار آمدن خالفت عثماني، توجه بيشتري به اين مسجد معطوف و پايههاي اوليه دانشگاه الازهر جديد بنا نهاده شد كه به مرور اين مسجد را به دانشگاهي عظيم در جهان اسلام، بهخصوص اهل سنت بدل كرد كه دامنه تاثيراتش حتي بيرون از جهان اسلام نيز قابل مشاهده و مطالعه است.
در همين ارتباط براي درك چيستي و چگونگي نقش آفريني دانشگاه الازهر در جهان اسلام، بهعنوان يكي از مهمترين مراكز علمي جهان عرب ضروري است كه به جايگاه اين دانشگاه در جلوههاي گوناگون اين دانشگاه در جلوههاي گوناگون آن پرداخته شود. از اين رو اين نوشتار ميكوشد به صورت مختصر به بررسي و تبيين جايگاه ديني، سياسي – اجتماعي و علمي اين دانشگاه در جهان اسلام بپردازد.
1-جايگاه ديني دانشگاه الازهر در جهان اسلام:
از آغاز تأسيس اين نهاد ديني، مهمترين و اصليترين بخش آموزشي و دغدغه حياتي آن ترويج علوم و معارف اسلامي بوده است. در مصر جديد نيز دانشگاه الازهر سازماني خاص براي صيانت از ديانت اهل سنت در سراسر جهان محسوب ميشود و تلاش ميكند نقش فعالي در نشر و گسترش معارف اهل تسنن ايفا كند. طي سالهاي پس از انقلاب 1952 و روي كار آمدن جمال عبدالناصر،به رغم تمكين شيوخ الازهر از دولت سكولار مصر و فشارهاي گوناگوني كه دولتهاي عبدالناصر، سادات و همچنين مبارك براي كنترل دانشگاه وارد ساختند، برآيند فعاليتهاي الازهر اجراي شريعت، صيانت از ديانت و تلاش براي تطبيق قوانين حكومتي با احكام اسلامي بوده است. علاوه بر اين دانشگاه الازهر در راستاي نشر عقايد اسلامي برنامه گستردهاي براي جذب دانشجويان مسلمان از سراسر جهان دارد. نكته جالب توجه در اين رابطه اين است كه تمام دانشجويان بورسيه خارجي بايستي تا پايان دوره تحصيلي خود قرآن كريم را حفظ كنند.
دانشگاه الازهر از بدو تأسيس يكي از مراكز علمي و ديني تأثيرگذار جهان اسلام بوده است اما به نظر ميرسد حوادث و وقايع دهههاي 50 و 60 ميلادي،نفوذ مذهبي و علمي الازهر را در جهان اسلام و حتي درون جامعه مصر با چالش روبهرو كرده است. از عوامل مهمي كه نفوذ الازهر را در جهان اسلام باچالش روبهرو كرده ميتوان به موارد ذيل اشاره كرد: 1)وابستگي رسمي نهاد ديني الازهر به دولتهاي سكولار مصر 2) صدور فتاواي نادر و چالش برانگيز و خالف عرف جوامع اسلامي توسط برخي از شيوخ الازهر 3) ظهور رقيب ايدئولوژيك در عربستان سعودي 4) ناكارآمدي عقايد نه چندان محكم و قاطع الازهر و بهعبارتي سلب اعتماد جهان سنت از ميانه روي بيش از حد شيوخ الازهر به خصوص در مواجهه با استبداد و استكبار.
2-جايگاه علمي دانشگاه الازهر در جهان اسلام:
دانشگاه الازهر با داشتن حدود نيم ميليون دانشجو از سرتاسر جهان به نوعي بزرگترين واحد آموزشي جهان اسلام به شمار ميرود، هم راستا و هم تراز با دغدغههاي ديني، آموزشي و پرورش علما و دانشمندان آينده جهان اسلام بارزترين و مهمترين مسالهاي است كه متوليان الازهر بدان توجه نشان ميدهند و تلاش دارند جهان تسنن را با سازوبرگ معارف ديني تربيت كنند. پيش از بازسازي و مدرن كردن نظام آموزشي الازهر، همانند بسياري از حوزههاي علوم ديني در جهان اسلام، آموزش در اين دانشگاه با دو عنوان كلي علوم عقلي(رياضيات علوم فرائض و منطق) و علوم نقلي (كلام و اصول فقه، قرائت و تفسير قرآن، لغت، صرف ونحو و...) خلاصه ميشد. در برخي دورهها علومي همچون هيات، نجوم وهندسه نيز در اين دانشگاه تدريس ميشد. با آغاز عصر جديد و آشنايي شيوخ الازهر با معارف توليدي غرب به آرامي تحولات فراواني در نظام آموزشي الازهر رخ داد و با حمايتها و همچنين فشار دولتهاي مختلف در مصر جامع الازهر تكامل يافت و از يك حوزه بزرگ علوم ديني ومعارف وابسته به آن به دانشگاهي بزرگ و فراگير تبديل شد كه بسياري از علوم مدرن چه در علوم و معارف ديني اهل تسنن و چه در رشتههاي علوم طبيعي،پزشكي، نجوم وعلوم انساني را در برگرفت. درحال حاضر دانشگاه الازهر به دو بخش يكپارچه بهعنوان، جامع الازهر و جامعه الازهر متشكل از 43 دانشكده ويژه آقايان و 17 دانشكده مختص دختران است. اين دانشگاه در حال حاضر تقريبا در تمامي رشتههاي اصلي علوم (علوم نظري، علوم تجربي، علوم فني و مهندسي، علوم پزشكي، علوم انساني، فلسفه و زبانهاي خارجي) تا مقطع دكترا، دانشجو ميپذيرد. برخي هنرهها و حرفهها كه از گذشته دور، همواره در اين دانشگاه اسلامي آموخته شده، همچنان مورد توجهاند، نظير؛ فنون قرائت قرآن، شعر و سرود،خوشنويسي، تذهيب و صحافي و فن خطابه و وعظ، به علاوه دانشگاه الازهر هم اكنون مجموعه گستردهاي از هنرستانهاي فني و حرفهاي را در سراسر مصر تحت پوشش خود دارد.
همچنين جامع الازهر تنها حوزه علوم ديني در تمامي مصر است و از طريق دانشگاه الازهر اقدام به تربيت طلاب علوم ديني مينمايد،اما تنها دانشجويان دانشكدههاي (اصول دين و تبليغ) و (شريعت و قانون) و هستند كه به خاطر واحدهاي درسي بيشتر و سطح بالاتر آموزشهاي اسلامي طلبه (شيخ) محسوب ميشونند و ميتوانند با برتن كردن لباس ويژه روحانيان اهل سنت، به تبليغات مذهبي بپردازند و يا مشاغل و مناصب رسمي روحانيت مصر را عهدهدار شوند. بخش محوري آموزش در الازهر، آموزش تعاليم اسلامي است و در اين ميان تكيه بيشتر بر قرآن، حديث، عقايد، اخلاق، تاريخ اسلام، فقه (حقوق اسلامي) و ادبيات عرب است. لذا شيخ الازهر و رئيس دانشگاه از ميان اساتيد اين رشتهها انتخاب ميشوند.
«دكتر محمدسيد طنطاوي»از محققان برجسته علوم قرآن و حديث) شيخ پيشين الازهر بهنوعي يكي از بالاترين رهبران مذهبي حدود يك ميليارد مسلمان سني مذهب در جهان بود. «دكتر احمدمحمد احمدالطيب»، مفتي مشهور و محقق ميانه رو مصري كه از سال 2003 تا 2010 (فوت شيخ پيشين الازهر) رياست دانشگاه الازهر را برعهده داشت،هم اكنون شيخ الازهر ميباشد.
در حال حاضر دكتر احمد عمرهاشم (حديث پژوه نامدار مصري) نيز، رياست دانشگاه الازهر را بهعهده دارد.
3-جايگاه سياسي – اجتماعي دانشگاه الازهر در جهان اسلام:
جامع الازهر از بدو تأسيس همواره نوعي نقش سياسي داشته كه پيش از همه مؤسسات اين مسجد از آن نفع ميبردند. توجيه و ترويج عقايد حكومت غالب چيزي بود كه حكام فاطمي از الازهر انتظار داشتند و پس از آنان نيز سلاطين اهل سنت همين نقش و كاركرد را از آن متوقع بودند. جامع الازهر تا اواخر عصر عثماني همچنان نقش سنتي خود را ايفا ميكرد، اما پس از آن به دليل هجوم بيگانگان به مصر و ايجاد هرج و مرج و نيز ظلم و ستم خوانين منتسب عثماني، سيل تظلم خواهي و استمداد مردمي بهسوي شيوخ معتبر الازهر روان شد. بهتدريج اين مسئله به روندي تبديل شد كه برآيند آن نقش و جايگاه سياسي و اجتماعي جديد براي الازهر بود.
تا پايان عصر خديوها در مصر، استقلال سياسي و علمي الازهر محفوظ ماند و تنها پس از قدرت گيري جمالعبدالناصر، اين استقلال بهشدت مخدوش شد. مشايخ الازهر كه از جمهوري حمايت كرده بودند، در جريان حكومت مردمي ناصر به شدت از وي پشتيباني و فتواهاي متعددي براي حمايت از ديدگاههاي سياسي دولت انقلاب صادر ميكردند، اما دولت فراگير و كنش گراي ناصر قصد نداشت نهاد بزرگ و قدرتمند الازهر را از قلم بيندازد. بنابراين حكومت مصر با وضع قوانيني سختگيرانه عملا دانشگاه الازهر را از نهادي مدني و مردمي به دانشگاهي دولتي تبديل كرد كه حتي شيخ آن نيز توسط رئيس جمهور تعيين ميشد. اگر چه برخي اختيارات الازهر پس از ناصر به اين دانشگاه برگردانده شد، از آن پس نقش آفريني سياسي و اجتماعي الازهر عملا بهعنوان تابعي از تصميمهاي دولت مصر به حساب ميآمد. به عبارت ديگر،در طول دوران حكومت جمهوري دولت مصر خواستار ايفاي نقشي دو گانه از دانشگاه الازهر بود: 1) حمايت از سياستهاي نظام و مشروعيت بخشي ديني به آن و 2) بسيج تودههاي مسلمان در مصر و ساير مناطق جهان اسلام در مصر و ساير مناطق جهان اسلام در حمايت از سياستهاي حكومت مصر.
4-الازهر و انقلاب مصر:
بروز انقلاب در كشوري چون مصر به جز تحولاتي را كه در حوزه سياسي پديد آورد، تأثيري انكارناپذير برعرصههاي فرهنگي و مذهبي اين كشور خواهد داشت. در اين ميان دانشگاه الازهر در روزهاي پاياني دولت مبارك از يك سو تلاش ميكرد بهنوعي هواي مردم را داشته باشد، و از سوي ديگر هواي حكومت. به همين دليل موضعگيري الازهر در برابر حوادث مربوط به انقلاب مصر اختلافات شديدي را بين علماي ديني اين كشور برانگيخته است. درحالي كه برخي معتقدند الازهر در وظايف خود كوتاهي نكرده ديگران وابستگي مالي و اداري اين نهاد به دولت را عاملي ميدانند كه موجب تسليم اين نهاد به دولت شده و ميگويند با انتخاب رئيس جديد (شيخ احمدالطيب) انتظاراتي ميرفت اما در نهايت به يأس تبديل شد و وي نيز به يك كارمند دولت مبدل گشت. اما در مجموع به اعتقاد بسياري از كارشناسان و همچنين اساتيد الازهر بايد گفت: كه زماني كه انقلاب مصر رخ داد، روحانيون و مفتيهاي الازهر بهطور كلي تصوري از اين ماجرا نداشته و نداشتند. همچنين به اعتقاد بسياري از ناظران، با بالا گرفتن اعتراضات فراگير مردم مصر عليه رژيم مبارك اين رژيم سعي ميكرد از محبوبيت اندك شيخ الازهر در ميان مردم به نفع خود استفاده كند كه اين نتيجهاي نداد و مردم مصر با اعتراض گسترده به شيخ الازهر عملا اين دانشگاه را در اين تحولات منفعل ساختند.
در همين زمينه دكتر آمنه نصير، استاد فلسفه اسلامي در دانشگاه الازهر درباره انفعال سياسي الازهر در تحولات مربوط به بيداري اسلامي در مصر و جهان عرب ميگويد: «دليل كاهش نقش الازهر در ميان مردم به خاطر مشغول شدن روحانيون به شيوههاي سنتي در وعظ و خطابه است بدون اينكه در اين شيوهها تغييري بهوجود آورند. در عوض سلفيها يا روحانيون جديد وارد قلمروهاي جديدي شدهاند و از آنان پيشي گرفتهاند. اين مسئله در نقش سياسي آنان نيز تأثيرگذار بوده است. براي اين ميبينيم كه در مقايسه با گذشته ديگر نقش پيشتازي ندارند. در آن دوران الازهر پناهگاه مردم و منشأ انقلاب ها بود.» به اعتقاد اين استاد فلسفه زماني از اهميت الازهر كاسته شد كه رئيس آن را دولت تعيين كرد. در اين ارتباط او ميافزايد: «يادم است جملهاي را از محمدسيد طنطاوي شيخ پيشين الازهر شنيدم كه ميگفت: من كارمند دولت هستم!»