خبرگزاري فارس- يك تحليلگر مسايل منطقه با اشاره به شباهت ادبيات ليبرال ها و لائيك هاي مصر در قبال اسلامگرايان با ادبيات رسانه هاي صهيونيستي به بررسي خشم آنها از پيروزي اخوان المسلمون در انتخابات اخير اين كشور پرداخته است.
به گزارش فارس، فهمي الهويدي در مقاله جديد خود در پايگاه خبري الجزيره به اوضاع مصر بعد از انتخابات پارلماني در مراحل اول و دوم آن پرداخته و گرايش هاي رسانه اي در مصر را نسبت به موارد مشابه آن در ساير نقاط جهان نسبت به انقلاب اين كشور مورد بررسي قرار داده است، وي در اين باره مي نويسد كه شايد بتوان بليغ ترين عبارتي كه براي فضاي كنوني كشور بعد از اعلام نتايج دور اول انتخابات پارلماني در مصر استفاده كرد، فضاي "غمناك و مصيبت بار" است، چرا كه از آن زمان تاكنون فضاي رسانه اي مصر به ولوله هاي افراد حسرت خورده اي تبديل شده است كه نسبت به آينده نامعلوم اين كشور نگران هستند و از روند كنوني اتفاقات مردم را مي ترسانند.
* هماهنگي سوال برانگيز رسانههاي لائيك مصر با رسانههاي صهيونيستي
هويدي در اين مقاله مي افزايد: من بعد از شركت در دور اول انتخابات چند روزي را در خارج از كشور بودم و ارتباطم با رسانه هاي مصري قطع بود، اما هنگامي كه به كشور بازگشتم، در دفتر كار خود روزنامه هاي چند روز گذشته را ديدم كه روي هم انباشته شده بود، ديدن مطالب همه اين روزنامه ها در كنار هم براي من اين تصور را ايجاد كرد كه مصر در فضايي آكنده از عزا و مصيبت غرق شده است و نخبگان فرهنگي و سياسي اين كشور كه در طول مدت هاي گذشته نسبت به اوضاع كشور گريه و زاري مي كردند، همچنان در تمام كشور پراكنده شده و نسبت به مصادره انقلاب خود و هدر رفتن خون شهدايشان و از بين رفتن آرمان دولت مدني نگران هستند.
من ابتدا نمي توانستم باور كنم كه فضايي كه رسانه هاي مصري درباره اتفاقات اين كشور ايجاد كرده اند، هيچ نظيري در روزنامه هاي جهان جز در روزنامه هاي اسرائيلي نداشت، من همه روزه رسانه هاي اسرائيلي را رصد مي كنم، در حالي كه روزنامه هاي كشورهاي دموكراتيك از نوشته هاي محكم در تاييد حضور مردم مصر در انتخابات اين كشور و فضاي درستي و صحت انتخابات خالي نبود و اين روزنامه ها از اقبال عمومي مردم به جبهه اعتدال اسلامي در تونس و مراكش نيز استقبال مي كردند، اما روزنامه هاي اسرائيلي فضاي ديگري داشتند.
درست است كه روزنامه هاي آمريكايي هوادار اسرائيل نيز از چالش هاي تبديل شدن مصر به دولتي اسلامي سخن مي گفتند، اما اين نگراني ها پيامد ترس اسرائيليها از صعود اسلامگرايان در عرصه سياسي مصر بود كه بيشتر روزنامه هاي اسرائيلي آن راكابوسي براي خود مي دانستند.
اين موضوع چندين سوال را براي من ايجاد كرد، چرا دشمني بيشتر ليبرال ها و لائيك ها در مصر در مقابل پديده صعود اسلام سياسي در اين كشور مانند خشم و نفرت اسرائيلي ها از اين پديده است؟ اگر اسرائيل گمان مي كند كه ظهور اين پديده مي تواند تهديدي موجوديتي براي آنها تصور مي شود، اين موضوع در قبال ليبرال ها و لائيك ها چگونه است و آنها چگونه اين حضور را تهديدي براي خود مي دانند؟ از سوي ديگر بايد ديد چگونه ميان اين گروه ها در تونس و مراكش توافق ايجاد شد، ولي اين توافق در مصر به دست نيامد؟
سياه نمايي لائيك ها عليه نتايج دور اول انتخابات مصر
هويدي در بخش ديگري از اين مقاله تاكيد مي كند كه روزنامه المصري اليوم در شماره روز دوم دسامبر خود عنوان هاي زير را در صفحه اول ذكر كرده است: "14 شكايت عليه اخوان المسلمون و سلفي ها به علت تقلب در انتخابات" ، "روزنامه هاي آمريكايي: مصر به سوي تشكيل دولت اسلامي پيش مي رود" "عكاشه: سرخوردگي هاي مصري ها باعث شده كه آنها به سوي كساني بشتابند كه آنها را به سوي بهسشت ببرند". در يكي از صفحات داخلي اين روزنامه نيز نوشته بود كه سرنوشت مصر در دست 40 درصد افراد جاهل و فقير قرار گرفت.
در همان روز روزنامه الاهرام مصر نيز گفتوگويي را با دكتر محمد ابوالغار رئيس حزب مصري دموكراتيك اجتماعي منتشر كرده و تحت عنوان اصلي "جريان اسلامگرا توطئه اشغال پارلمان و دولت را برنامه ريزي مي كند" به طرح مسايلي از اين دست پرداخت، البته اين يك گفتوگوي واقعي نبود، بلكه نظراتي بود كه سردبير، آن را براي ابوالغار تشريح كرده بود تا وي اين نظرات را تاييد و تكميل كند. نظراتي كه خبرنگار به صورت سوال آنها را مطرح مي كرد، به صورت زير بود: "جريان هاي اسلامي فريبكاري عليه احزاب و نيروهاي ليبرال را ادامه دادند و در معركه انتخابات آنها را گمراه كردند، جريان هاي اسلامگرا به دنبال توطئه اي براي از بين بردن روند سياسي در اين كشور در دوره اخير هستند، اعتقاد شما بر اين است كه ادامه روند جريان هاي اسلامگرا در نقض قانون در دو مرحله خواهد بود، من تصور مي كنم كه محصور شدن قدرت در جريان هاي اسلامگرا به خودي خود روند سياسي كشور را به سوي خطر پيش مي برد".
علاوه بر اين روند، اسلوبي كه براي انتقال مفاهيم به كار رفته بود، بسيار ركيك بود، به اين ترتيب اين يك گفتوگو نبود، بلكه اظهارات خصمانه و تحريك كننده اي بود كه مسايل نگران كننده سنتي را تكرار مي كرد.
ديگران نيز روش هاي ديگري را انتخاب كردند، برخي اينگونه مطرح كردند كه سلفي ها به دنبال آتش زدن كشور هستند، برخي ديگر مدعي شدند كه آنها به همراه اخوان المسلمون از روي خون شهدا عبور كرده و به پارلمان رسيدند، البته آنها به فراكسيون المصريه اشاره نكردند كه 15 درصد از آراء را به دست آورده است، آنها همچنين نسبت به شكاف تدريجي و از بين رفتن مباني دولت شهروندي در مصر نيز هشدار دادند.
روزنامه اليوم السابع چند روز قبل و در 18 نوامبر به نقل از يكي از كانديداهاي فراكسيون المصريه نوشته بود: ما مصر را به جريان اسلامگرا واگذار نمي كنيم، ما در مقابل آنها مقاومت مي كنيم، حتي اگر كار به مبارزه مسلحانه بكشد هم باقي مي مانيم تا استخواني در گلوي آنها باشيم. اين تهديدي بود كه بعد از اينكه آن را شنيدم به ياد اشاره مشابهي افتادم كه مايكل منير يكي از متعصبان قبطي مطرح كرده بود، او بعد از حوادث ماسبيرو در روز 6 اكتبر از قبطي ها خواسته بود كه منتظر اقدامات قانوني نباشند و قيام كرده و كنيسه هايي را كه به آن نياز دارند، براي خود بسازند، او گفته بود: شما مانند يك مرد در برابر هر غوغا سالاري بايستيد، اگر آنها تلاش كردن كه آنچه شما ساخته ايد را به آتش بكشند، شما بايد آنها را به آتش بكشيد، اين پيامي براي باقيمانده ها خواهد بود و خواهند فهميد كه اگر تلاش كنند كنيسه ها را به آتش بكشند، شما آنها را قبل از اين كار به آتش خواهيد كشيد.
هويدي در مقاله خود مي افزايد: ميزان تحريك تلويحي به مبارزه مسلحانه و خشونت هاي طايفه اي در مصر تا بدين جا پيش رفته است، اين اشاره اي بود كه با سكوتي عجيب همراه شد، اين سكوت با هياهويي كه در اظهار نظر يكي از سلفي ها در مورد مبارزه با صندوق هاي رأي برپا شد، قابل قياس نبود، تفاوتي كه علامت هاي سوال زيادي را در مورد سكوت در قبال تهديدهاي اول و تحريك افكار عمومي در مورد دوم ايجاد كرد.
* چند نكته درباره پيروزي اسلامگرايان و خشم بيحد و حصر لائيكها
واقعيت هايي كه درباره ماتم و عزا نشان دادن اوضاع عمومي مصر در كشور رواج دارد، توجه به چند نكته را ضروري مي كند كه عبارتند از:
- اين هجمه تبليغاتي از آنجا شروع مي شود كه مدعي است اسلامگراها به تنهايي قدرت را در دست خواهند گرفت و به اين صورت پروژه هاي خود را براي دخالت در آزادي هاي مردم و مجبور كردن آنها به تغيير روش هاي زندگي خود ادامه خواهند داد، بر اساس اين ادعا آنها در اين زمينه تفاوتي ميان عاقل و جاهل، معتدل و افراطي قائل نخواهند شد و همه برابر خواهند بود، اين در حالي است كه اين احتمال ها به ذهن هيچ كس خطور نمي كند.
- بسياري از اين افراد با نتايج مرحله اول انتخابات به گونه اي رفتار مي كنند كه اين نتايج، متعلق به مرحله آخر است، اين در حالي است كه اين نتايج در دو دور بعدي قابل تغيير و دگرگوني است.
- سخنگوها اين موضوع را فراموش كرده اند كه ملتي بيدار و هوشيار در مصر وجود دارد كه رفتار همه را زير نظر دارد، آنها فراموش كرده اند كه درِ ميدان التحرير بسته نشده و اين ميدان از نقشه مصر محو نشده است، اين يعني اينكه ديگر از اين پس حاكميت مطلق در مصر برقرار نخواهد بود و حكام نمي توانند هر طور كه خود مي خواهند رفتار كنند.
- نتايج دايره انتخاباتي مصر الجديده چندين مفهوم عميق داشت، بيشتر مردم در اين منطقه به عمرو حمزاوي آكادميك ليبرال به عنوان يك نماينده مستقل رأي دادند و همين اكثريت به ائتلاف دموكراتيك نيز كه رياست آن بر عهده حزب آزادي و عدالت اخوان المسلمون بود، نيز رأي دادند، اين نشان مي دهد كه مردم آگاهي كافي دارند كه از بين گروه هاي مختلف كساني را كه صالح مي دانند، انتخاب كنند، آنها در اين بخش از نماينده مستقل حزب اخوان المسلمون دوري كردند، اما در بخش ليستي به كل اين ائتلاف رأي دادند.
- نسبت زيادي از فرهنگيان ليبرال با مردم مصر به گونه اي رفتار مي كنند كه خود را بالاتر از آنها مي دانند، آنها گمان مي كنند كه مرم خوب انتخاب نكرده اند و مدعي هستند كه آنها رأي هاي خود را به قوطي هاي روغن و ساير رشوه هاي مالي ديگر فروخته اند، مثال ديگر آن نيز اشاره شد كه روزنامه مصري مدعي شده بود كه سرنوشت مصر در دست 40 درصد از جاهلان و فقرا قرار گرفته است، بخشي از همين افراد بودند كه خواستار اين بودند كه افراد تحصيل كرده درمصر دو رأي و افراد بي سواد يك رأي داشته باشند.
- خوار و حقير دانستن مردم و برتري طلبي بر آنها از سوي عده اي باعث شده بود كه آنها اينگونه ادعا كنند كه مردم به علت ترس از جريمه مادي 500 جنيه اي به صورت گسترده در پاي صندوق هاي رأي حاضر شده اند. اين سخن از دو نظر مردود است، اول اينكه بيشتر مردم پيش از اين و در زمان اصلاحات قانون اساسي نيز در پاي صندوق هاي رأي حاضر شده بودند، اين در حالي بود كه در آن زمان هيچ غرامت مالي نيز براي مردم لحاظ نشده بود، موضوع دوم اينكه اشاره به غرامت مالي براي اين بود كه مردم را به سوي صندوق هاي رأي بكشاند و آنها را به مشاركت دعوت كند تا تنها افرادي كه منتسب به گروه هاي اسلامگرا هستند در انتخابات حاضر نشود و باقي گروه ها نيز در انتخابات شركت كنند، منظور اين است كه اين قانون براي حمايت از ساير افراد و تشويق عناصر آنها براي شركت در اين انتخابات قرار داده شده بود تا آنها نيز نمايندگاني در پارلمان داشته باشند.
- احزاب قديمي مانند حزب الوفد و التجمع شكست سختي در اين انتخابات خوردند، اين در حالي بود كه احزاب جديد موفق بودند، اين نشان داد كه عبرت گرفتن مردم ربطي به قديم و جديد ندارد، بلكه به قدرت حزب در تحرك و ميزان تاييد عمومي آن از سوي مردم ارتباط دارد.
- هجمه تبليغاتي كه رهبران ليبرال و لائيك در فهرست المصريه عليه موفقيت اسلامگرايان در انتخابات مطرح كرده بودند، ما را نسبت به ادعاهاي ديگر آنها نيز بي اعتماد كرد، اينها همان افرادي بودند كه ما را به احترام به ديگران و تغيير مسالمت آميز قدرت دعوت مي كرند، اما خود هنگامي كه در امتحان در برابر گروه ديگر شكست خوردند، عليه ارزشها قيام كردند، آنها نه تنها خشم خود را بر سر رقيبشان تخليه كردند، بلكه به تمام مردم توهين كرده و در درك آنها از واقعيت هاي جامعه تنها به علت اينكه خودشان انتخاب نشده بودند، خدشه ايجاد كردند.
* لائيكها بايد روند دموكراتيك در مصر را بپذيرند
هويدي در بخش پاياني اين مقاله با اشاره به اتفاقات روزهاي اخير در مصر راهكارهايي نيز براي اين وضعيت نشان داده است، وي در اين مورد مي افزايد: اگر ما بخواهيم گزينه كودتاي نظامي كه در مورد مشابه امكان اجراي آن باقي است را بعيد بدانيم؛ بايد سه گزينه ديگر را در تعامل با اوضاع كنوني بررسي كرده و يكي را انتخاب كنيم، گزينه اول اين است كه نتايج انتخابات را قبول كنيم و به مباني دمكراتيك كشور احترام بگذاريم، در اين صورت اسلامگرايان تا زماني كه از تاييد مردمي برخوردار هستند در قدرت خواهند بود و زماني كه مردم آنها را رد كنند، از قدرت ساقط مي شوند، در اين حالت چه بهتر است كه اسلامگرايان با ديگر گروه هاي مصري نيز به توافق برسند، راه دوم اين است كه بار ديگر به سياست دور كردن آنها از فضاي سياسي كشور يا از طريق تقلب در انتخابات و يا از طريق بازگرداندن آنها به زندان و تبعيد گاه ها اقدام كنيم، گزينه سوم نيز اين است كه به هر وسيله اي بخواهيم از دست آنها خلاص شويم، مثلا تمام آنها را در دريا بريزيم يا در اتاق هاي گاز مسموم آنها را خفه كنيم.
در اين راستا بايد فراموش نكنيم كه ايده توافق كه آن را در ابتداي انتخابات مطرح كردم، بهترين گزينه است و مي تواند ما را از موقعيت هاي دردناك دور كند، ائتلاف دموكراتيك كه از 40 حزب به همراه اخوان المسلمون و حزب الوفد تشكيل شده بود، مي توانست نمونه مثبتي در زمينه هماهنگي ميان احزاب مختلف مصري باشد، در اين صورت اگر اين گروه ها با قدرت بيشتر در انتخابات وارد شوند، بيشتر به نفع مردم است؛ اما فشارهايي كه در اين زمينه وارد شد و تلاش هايي كه عليه اين ائتلاف ايجاد شد، باعث شد كه تنها 9 حزب در پايان در اين ائتلاف باقي بمانند، در اين حالت البته هزينه زيادي از بابت جدا شدن از اين ائتلاف پرداخت شد كه بيشتر آن بر دوش حزب الوفد بود.
هويدي در پايان مقاله خود مي نويسد: نمي دانم كه مي توان شكاف هاي مرحله اول را براي مراحل بعدي پر كرد يا نه، اما اين را مي دانم كه بعضي از سياستمداران در اعتماد به نفش خود افراط كرده و ترجيح مي دهند به جاي انتقاد و تغيير دادن خود، ملت را تغيير دهند، آنها اينگونه تصور مي كنند كه خوب هستند و ملت آنها را درك نمي كنند اما واقعيت اين است كه مردم آنها را طرد ميكنند.