ديپلماسي ايراني: معادلات در مصر بيش از هر كشور ديگري حساس شده است.
س از وزيدن بهار عربي و برگزاري انتخابات آزاد در مصر بسياري پيش بيني مي كردند كه اخواني ها برنده انتخابات مصر باشند و جلوتر از هر حزب ديگري آراي راي دهندگان مصري را به نفع خود جمع كنند اما صعود سلفي ها و رسيدن به رتبه دوم، هر چند با فاصله بسيار از اخواني ها، ناظران تحولات مصر را انگشت به دهان كرده است. به راستي در مصر چه مي گذرد؟ سياست اخواني ها در صورت تصاحب قدرت چيست و كلا اين كه چه آينده اي در انتظار مصر است؟
روزنامه النهار، چاپ لبنان يادداشتي را در اين زمينه نوشته و تلاش كرده است كه با توجه به اطلاعات جديدش از جامعه مصر به اين پرسش ها پاسخ دهد. در اين يادداشت آمده است: درباره وضعيت فعلي مصر، اسلامگرايان عرب و لبنانيها ميگويند كه جهان عرب مملو از اخبار ارتباطات نزديك شوراي عالي نيروي نظامي مصر با اخوان المسلمين است. درباره اين كه دو طرف گاهي اوقات مانور سياسي عليه هم انجام ميدهند نيز بايد گفت كه نبايد چندان به آنها اهميت داد و بايد با فاصله گرفتن از اين مانورها به تحليل اوضاع پرداخت.
نويسنده اين يادداشت سپس مي نويسد: درباره اين كه آيا اخوانيهاي مصر با توافقات بينالمللي قبل از انقلاب موافقند يا خير، اخباري كه به گوش ميرسد و ظاهرا هم به دور از سوء نيت و نظرات شخصي است، اين است كه اخوانيها را بايد به سه دسته تقسيم كرد: اول، حزب آزادي و توسعه كه يك جريان حزبي سياسي است؛ دوم، جماعت اسلامي كه متاثر از انديشههاي سلفي است و سوم، حزب وسط كه جوانان اخوان المسلمين آن را تاسيس كردهاند. اين سه جريان 45 درصد كل مصر را نمايندگي ميكنند. سهم حزب وسط 5 درصد بيشتر نيست. سلفيها نيز نماينده بيشتر از 20 درصد جامعه مصر نيستند. از اين رو مي توان گفت اكثريت مردم مصر طرفدار اسلامگرايان اخواني اي هستند كه قدرت را در مصر قانوني به دست گرفتهاند. اما اخوانيها به دلايل بسيار از اين كه قدرت را به تنهايي در اختيار بگيرند، امتناع مي كنند. آنها معتقدند كه مشكلات بسياري وجود دارد كه بايد براي حل و رفع اين مشكلات در قدرت حضور يابند. از اين رو ورود به قدرت سياسي را از اين ناحيه لازم ميدانند و ميگويند هر چه زمان بگذرد و آنها وارد كارزار سياسي نشوند كار آنها سختتر خواهد شد. مهمترين مشكلاتي كه ذهن آنها را به خود مشغول كرده فساد اداري و اقتصادي، فقر، ساخت نظام جديدي براي كشور و رابطه با اسرائيل زير سايه معاهده صلح امضا شده در سال 1979 است.
در ادامه اين يادداشت آمده است: براي همين است كه هيچ كس از اخوان براي رياست جمهوري نامزد نشده است. شايد از المعوا، يكي از نامزدهاي نسل جوانشان حمايت كنند ولي تا كنون نيز تصميمي بر سر آن نگرفته اند. اما در دولتي كه پس از تشكيل موسسه هاي قانون گذاري، تشكيل خواهد شد، شركت خواهند كرد، البته در آن دولت نيز خود را از وزارت خانه هاي كليدي دور نگه خواهند داشت و به تصدي وزارتخانه هاي خدماتي اكتفا خواهند كرد. چرا كه اخواني ها تنها از حكومتي حمايت مي كنند كه اساسش دين اسلام باشد و منبع اصلي قانون گذاري آن نيز اسلام باشد.
در اين يادداشت درباره رويكرد اخواني ها نسبت به معاهده صلح مصر با اسرائيل نيز آمده است: درباره اسرائيل نيز بايد گفت كه آنها در موضع اسلام گرايان افراطي از جمله سلفي ها نيستند. ميان مصر و اسرائيل يك توافق نامه صلح امضا شده و از نگاه بين المللي امكان تجديد نظر در آن به رغم گذشت 30 سال از امضاي آن وجود دارد. اما درباره آن چه در شبه جزيره سينا مي گذرد، اين گونه به نظر مي آيد كه اين منطقه تقريبا از جمهوري مصر جدا شده و ارتش و نيروهاي امنيتي فعلا نمي توانند كنترلي بر آن داشته باشند. اكثريت افرادي كه در آن جا ساكنند، عشاير و روستايي هستند كه اكثر آنها تلاش كرده اند كه يك گروه شبه نظامي مسلح تشكيل دهند و به برخي جريان هاي اسلام گرا و تروريست خدمات برسانند. براي همين لازم است كه در معاهده صلح با اسرائيل تجديد نظر شود تا بدين ترتيب بتوان با تهديدهايي كه در اين منطقه وجود دارد مقابله كرد، بارزترين آنها عمليات تروريستي است كه در سراسر سينا به وقوع مي پيوندد و موضوع گازي كه به اسرائيل مي رود. همچنين در فروش گندم به امريكا نيز پيش بيني مي شود كه تجديد نظري صورت بگيرد. براي رسيدن به اين اهداف لازم است كه ارتش مصر نقشي بزرگ در صحراي سينا بر عهده بگيرد و حتي حضور فيزيكي در آن جا داشته باشد.
نويسنده در پايان مي نويسد: اخواني ها، اسلام گرايان و لبناني ها مي گويند كه به دليل مشكلات مذكور نمي خواهند پشت ميز مذاكره بنشينند ولي مانع نمي شوند كه كسي براي حل اين مشكلات از طرف آنها پشت ميز مذاكره بنشيند. همچنين آنها معاهده صلح با اسرائيل را نيز كه باعث آزادسازي سينا شد، لغو نمي كنند. اما سوال اين است كه اگر روزي سينا اشغال شد، آنها باز هم خواستار لغو معاهده صلح نخواهند شد؟ فراموش نكنيم كه حماس ريشه هاي اخواني دارد و بر غزه مسلط است، در سينا نفوذ و وجود دارد و براي مرتب كردن اوضاعش همكاري با آن همچنان ادامه دارد.