خاورمیانه - 54 سال پیش در چنین روزی جمال عبدالناصر و شکری قوتلی رییس جمهور سوریه در قاهره وحدت دو کشور را با نام جدید 'جمهوری متحدۀ عربی' اعلام کردند.
خبر آنلاین: 54 سال پیش در چنین روزی( اول فوریه 1958) جمال عبدالناصر و شکری قوتلی رییس جمهور سوریه در قاهره وحدت دو کشور را با نام جدید "جمهوری متحدۀ عربی" اعلام کردند. متعاقباً ناصر، رییس جمهور جمهوری متحدۀ عربی شد. منصب وی سه هفتۀ بعد در همه پرسی عمومی به همراه قانون اساسی جدید" دمکراتیک ریاست جمهوری" مورد تأیید همگان قرار گرفت.
طرح اتحاد میان دو کشور زمانی اتفاق افتاد که سوریه دست به گریبان بی ثباتی سیاسی عمیقی بود. این کشور فقط در سال 1949 سه کودتا به خود دیده بود و در پی آن مداخلات بیشتری در سال 1952 و 1954 رخ داده بود. جناح های موجود در ارتش با یکدیگر برای دستیابی به قدرت و نفوذ با سیاستمداران غیرنظامی رقابت می کردند که بیشترشان به الیگارشی مرفه و محافظه کار تعلق داشتند. بنابراین سوریه از یک بحران داخلی و بین المللی به بحران دیگری کشیده شد و رهبرانی داشت که عموماً بی کفایت و منفعت جو می شدند. در اینجا بود که ناصریسم وارد عمل شد. هنگامی که در اواخر سال 1957 افسران بعثی ارتش سوریه موضوع اتحاد با ناصر را مطرح کردند، وی چاره ای جز موافقت نداشت. به خصوص آنکه از سال 1955 و به ویژه پس از تهاجم به کشورش از سه جانب (انگلیس، فرانسه و اسراییل) ناصر خود را در مقام محافظ منافع ملت عرب و نگهبان اصلی در منطقه در برابر امپریالیسم قرار داده بود.
اما طرح وحدت از همان ابتدا به دلیل شتاب زدگی در اجرا و به دلیل روشی که ناصر شروع به حکومت کرد، محکوم به فنا بود. پیش از تحقق اتحاد، دو کشور اقدامات محسوس چندانی برای تسهیل این فرایند انجام نداده بودند. ناصر مطابق رویۀ آن روزگار نظامی، ریاست جمهوری بسیار متمرکزی طراحی کرد. جمهوری متحدۀ عربی یک ناحیۀ مصری و یک ناحیۀ سوری داشت. هر کدام دارای شورای اجرایی بودند که اختیارات آن را رییس جمهوری تعیین می کرد. اما طولی نکشید که معلوم شد وحدت در واقع به معنای تصرف سوریه به دست ناصر بود. با وجودی که در کابینۀ وی دو سوری در کنار دو مصری معاون رییس جمهوری بودند، تقریباً تمام وزارتخانه های مهم در اختیار مصریان بود و بسیاری از سوریان معروف از جمله قوتلی، رییس جمهوری سابق یا تنزل مقام یافتند و یا کلاً از کابینه کنار گذاشته شدند. اما صرفنظر از آرمان هایی که احتمالاً ناصر فعالیت های خود را به عنوان یک انقلابی با آن شروع کرده بود، در واخر دهۀ 1950 وی عملاً به یک عمل گرای آب دیده تبدیل شده بود که بیشتر مشتاق بود که تسلط خود را بر قدرت در داخل و در سطح بین الملل تحکیم کند. از طرفی اعضای حزب بعث سوریه به دلیل حاشیه نشینی فزاینده از این اتحادیه دلزده شده بودند.
چنبرۀ دیوانسالاری مصر، میل وافر ناصر برای احاطۀ شخصی بر امور و طرح های نابخردانه اش برای اجرا کردن سیاست های اقتصاد دولتی در سوریه فقط باعث شد خشم مردم سوریه نسبت به فرایند وحدت بیشتر شود. در تابستان 1961 که ناصر تنش ها را حس کرده بود تعدیلاتی را با هدف فرونشاندن مخالفت ها و دادن مناصب بیشتر به سوری ها صورت داد، اما این تلاشها اندک و بسیار دیرهنگام بود. در 21 سپتامبر واحدهای ارتش سوریه به سمت دمشق به حرکت درآمدند و در یک کودتا، استقلال سوریه را از جمهوری متحدۀ عربی اعلام کردند.
کودتا و جدایی سوریه از جمهوری متحدۀ عربی ضربۀ خردکننده ای به ناصر بود. این بار برخلاف سال 1956 ناصر نمی توانست امپریالیسم غربی یا توطئۀ صهیونیسم را مقصر گرفتاری هایش بخواند و اگر هم می خواست نمی توانست این شکست را به یک جور پیروزی خیالی تبدیل کند. این شکست همه جانبه بود؛ سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک.
ناصر که گویی می خواست بر بیهودگی کل این طرح تأکید کند با بی میلی کوشید که کودتا را متوقف کند اما روز بعد در یک برنامۀ رادیویی به برگشت ناپذیری جدایی اذعان کرد. ناصر نام جمهوری متحدۀ عربی را برای مصر حفظ کرد تا شاید بخش کوچکی از تجربۀ وحدت را نگه داشته باشد.