ایران دیپلماسی-"خاطرات سياسي" مجموعه برنامههايي است كه شبكه العربيه از نيمههاي اكتبر سال جاري ميلادي روزهاي جمعه پخش ميكند.
در اين برنامه، طاهر بركه، روزنامهنگار و خبرنگار لبناني العربيه با چهرههاي سياسي مطرح دنيا مصاحبههايي را انجام ميدهد كه عموما بازگوكننده خاطرات آنها در دوران قبول مسئوليتشان است. خاطراتي كه با همراهي و تعاملشان با رهبران سياسي مختلف جهان همراه است. طاهر بركه نخستين برنامه خود را با عبدالرحمن شلقم، وزير امور خارجه سابق ليبي و آخرين نماينده ليبي در سازمان ملل كه تا قبل از آغاز انقلاب اخير اين كشور در اين سمت بود و با آغاز انقلاب از نظام قذافي جدا شد، انجام داد كه اتفاقا با قتل معمر قذافي همراه شد. ديپلماسي ايراني در نظر دارد هر هفته به طور مرتب اين سلسله مصاحبهها را منتشر كند. تا كنون سيزده بخش از اين مصاحبهها پيش رويتان قرار گرفته است كه همگي آنها در آرشيو ديپلماسي ايراني در دسترس هستند و اكنون چهاردهمين بخش آن پيش رويتان قرار ميگيرد:
در اينجا به تلاش براي ترور ملك عبدالله بن عبدالعزيز، پادشاه عربستان زماني كه وليعهد بود، اشاره ميكنيم، دليلش چه بود؟
قطعا بايد بگويم دليلش درگيرياي بود كه در نشست ]اتحاديه عرب[ در شرم الشيخ رخ داد. معمر قذافي در آن نشست طوري صحبت ميكرد انگار كه يك الهه است. هي ميگفت من گفتم و من اين كار را كردم و درباره عراق اين را گفتم و اين و اين و اين.. آن موقع موضوع عراق مطرح بود. معمر گفت من با ملك فهد بيچاره صحبت كردم. بيچاره نزد ما در كلام ليبياييها به اين معنا است كه وقتي ما به كسي بيچاره ميگوييم يعني با او همصدا هستيم. و ملك عبدالله به معمر حمله كرد و به او چه و چه گفت.. قصهاش مشهور است. اين يك اتفاق بد و ويران كننده براي معمر بود، در ليبي هم دست انداختنها شروع شد و نقل محافل شد و براي همين او همه چيز را به صف كرد براي اين كه ملك عبدالله را بكشد و به آرزوي تجزيه عربستان نشست...
طرحش چه بود؟
طرح اين بود كه يك نفر به اسم محمد اسماعيل كه يك افسر بود در.. يعني كسي او را نميشناخت و قبول كرد همكاري كند و چيزي شبيه به اين كه رفت به عربستان و اموالي در اختيار او از طريق يك مصري قرار گرفت كه كسي اسمش را نميدانست و نام او هم نزد مردم برده نشد و كسي هم با او همكاري كرد كه گمان كنم اسمش سعد الفقيه بود كه معمر او را در يك پايگاه راديويي مشغول به كار كرده بود و به همين اسم صدايش ميكرد، به همراه مجموعهاي از گروههاي تبهكار.. خودش در چنين حالتهايي شخصا اين گروهها را به استخدام در ميآورد مثلا در مقابل 5 ميليون دلار، ]اين كار را[ عبدالله السنوسي و گروههاي وابسته به او ]برايش ترتيب ميدادند.[ يا حتي 20 ميليون دلار هم حاضر بود پرداخت كند و ميگفت كه به كار و خدمت گرفتيمشان، خودش اين اموال را در اختيار ميگرفت و از آنها براي حالتهايي مثل تصفيه حسابها و از اين جور كارها استفاده ميكرد، و ميگفت اين آنها بودند كه عليه ما برخواستند و از اين حرفها.. تا حالا ]اين گروهها[ صدها ميليون دلار دريافت كردهاند. حتي ممكن بود چنين حالتي وجود نداشته باشد و فقط صرفا يك حالت انفعالي باشد تا براي دستيابي به اين اموال توجيهي وجود داشته باشد. و در قصه تصفيه حساب با ملك عبدالله افرادي هزينه شدند كه .. عبدالرحمن العمودي هنوز زندان است. در اين ماجرا افرادي مثل گروههاي تبهكار فلسطيني، گروههاي تبهكار امريكاي لاتين و گروههاي تبه كار خارجي دخالت كردند.. همين طور پول پول خرج ميشد براي اين كه معمر قذافي در مغزش فقط ملك عبدالله بن عبدالعزيز بود. وقتي بعدا با امير سعود الفيصل در قاهره ديدار كردم برايم گزارشي نزديك به 9 صفحه آورد كه درباره وقايع مرتبط با محمد اسماعيل و يك نفر ديگر كه كسي نفهميد كه بود و بعدا حملهاي هم به سعود الفيصل شد، يكي به او حمله كرد.. بود، خواند و من شنيدم. در طول آن ]گزارش[ همان وقت رئيس دفتر معمر قذافي با من صحبت كرد و گفت چطور با سعود الفيصل ديدار كردي، گفتم، بله ديدار كردم. گفت، چطور با او ديدار كردي؟ گفتم، برادر بايد ديدار كنم، همتاي من است.. و بعد از اين كه به ليبي برگشتم براي بازجويي به كنگره ملي احضار شدم و به من گفتند كه چرا با او ديدار كردي، گفتم: اي برادر من وزير دفاع نيستم. من وزير امور خارجهام و تلاش ميكنم ]با دست اشاره مي كند كه روابط را جوش بدهم[.. اعضاي كنگره ملي به من گفتند كه ما تو را تاييد ميكنيم و به خدا به آنچه اتفاق افتاده راضي نيستيم و اين فتنهاي است كه ما نميخواهيمش. معمر به طور كلي با كشورهاي عرب حاشيه خليج فارس به خصوص عربستان دشمني داشت.
چرا؟
معمر روياي رهبري امت عرب را ميديد. توهم و خيال داشت و ميگفت من بايد رهبر بشوم و ليبي براي من كوچك است. يعني ]تصور ميكرد[ خودش بزرگتر از ليبي است. بعد از ]سال[ 67 عبدالناصر شكسته شد. اول در وحدت، چون جدايي شد، بعد در جنگ يمن و بعد از آن شكست 67 بود ]كه او را شكست[. اوكي، عبدالناصر مرد. از اين رو شعار قومي ]پان عربيسم[ باقي ماند. جنگ 73 كه رخ داد ]و بعد از آن[ كمپ ديويد كل مصر كنار گذاشته شد ولي عبدالناصر نه. و قيمت نفت بالا رفت. و معمر احساس كرد كه نفت دارد، مصر براي رهبري رقيب محسوب نميشد، الآن نفت تبديل به ابزاري براي رهبري شده بود. منطقه خليج فارس نفت بيشتري.. و اموال بيشتري ]داشتند[.. و عربستان به علاوه مكه و مدينه، پول هم داشت.
يعني اعتماد ديني و اسلامي و همچنين مادي و اقتصادي همه با هم.
قطعا، همچنين سياست معتدل و روابط نزديكي كه با هم دارد.. با روسيه با امريكا با چين.. و در نتيجه رقيب كه شد؟
كشورهاي خليج فارس به ويژه عربستان.
به ويژه عربستان. همچنين ميديد كه ملك عبدالله يك انسان پانعرب است كه يك وجه آشتيجويانه هم دارد و همچنين از يك وجه مردمي نيز برخوردار است. و من يادم است اولين باري كه در زندگيام ملك عبدالله را ديدم در اواخر دوران رياست جمهوري كلينتون بود. با او در نيويورك ديدار كردم. رفتم او را ديدم. درباره حصر ليبي صحبت كرديم و گفت كه من فردا با كلينتون قرار ملاقات دارم. ما ميرويم او را ميبينم و تو بعد از آن به ديدنم بيا. پس رفتم، آن وقت امير عبدالله بود، او را ديدم. گفت به من كه به كلينتون گفتم عراق را دوست داريم و از صدام متنفريم. ليبي را دوست داريم و معمر را هم دوست داريم و بايد براي حل مشكلش كاري كنيد و از اين حرفها.. و تو ميداني نقش ملك عبدالله در حل مشكل لاكربي و نقش بندر چقدر مهم و بزرگ بود. ملك عبدالله تلاش ميكرد بر روي هر چيز غير ممكني كار كند و اين مساله باعث شده بود تا يك جايگاه مردمي براي او در ليبي ايجاد شود. معمر با عربستان در خارج در چارچوب اسلامي و عربي رقابت ميكرد. بعد از لاكربي و نقش ملك عبدالله ]در آن[ باعث شد تا ملك عبدالله بن عبدالعزيز وجودي در داخل ليبي هم بيابد و اين باعث شده بود تا مردم درباره آن صحبت كنند.