ایرنا-هرچه زمان مي گذرد نشانه هاي سردي در روابط رژيم صهيونيستي و مصر كه روزگاري گرم و نزديك بود، بيشتر آشكار مي شود.
در روزهاي اخير برخي از رسانه هاي مصر خبرهايي را درباره كاهش كادر سفارت رژيم صهيونيستي در اين كشور منتشر كرده اند.
بر اين اساس گفته شده سفارت رژيم صهيونيستي در قاهره اعضاي كادر هيات ديپلماتيك خود را كه پيشتر 180 نفر بود طي ماه هاي اخير به 12 نفر كاهش داده است.
اين در حالي است كه پيش از اين نيز مقام هاي قاهره درخواستي را از وزارت خارجه رژيم صهيونيستي در زمينه خطرات پيش روي فعاليت سفير خود در قاهره دريافت كرده بودند.
ماه گذشته نيز خبرهايي مبني بر اينكه 'يعقوب آميتاي' سفير رژيم صهيونيستي در مصر، به همراه كنسول اين رژيم و مدير امنيتي سفارت و 12 نفر از كاركنان سفارت در آستانه نخستين سالگرد انقلاب مصر از اين كشور به طور موقت خارج شدند و به تل آويو بازگشتند؛ اقدامي كه به نظر مي رسد ناشي از نگراني از تكرار حمله به سفارت اين رژيم در سالگرد انقلاب مردم مصر بود.
شهريور ماه گذشته معترضان مصري با برپايي تظاهراتي در منطقه 'الجيزه' قاهره كه سفارت رژيم صهيونيستي در آن قرار دارد، به ساختمان اين سفارت حمله ور شدند و ساعاتي آن را در كنترل خود درآوردند؛ رخدادي كه باعث شد سفير رژيم صهيونيستي و پرسنل سفارت براي مدتي خاك مصر را ترك كنند.
از سوي ديگر طي يك سال اخير بارها، خط لوله گاز در مسير مصر و رژيم صهيونيستي مورد حمله قرار گرفته كه گرچه هويت حمله كنندگان آشكار نشده اما بسياري اين رخداد را نشان دهنده وجود احساسات ضدصهيونيستي در ميان مردم مصر مي دانند كه بويژه پس از انقلاب اخير در اين كشور، رنگ و بوي ديگري به خود گرفته است.
سقوط حسني مبارك در مصر كه اينك بيش از يكسال از آن گذشته، نه تنها فضاي داخلي مصر را دگرگون كرد، بلكه روابط خارجي اين كشور و در راس آن روابط با رژيم صهيونيستي را نيز بشدت تحت تاثير قرار داد. رخدادي كه به نوعي ماه عسل سي ساله مصر و رژيم صهيونيستي را پايان داد و دوران جديدي را در اين عرصه گشود.
مصر روزگاري نه چندان دور طلايه دار مبارزه با رژيم صهيونيستي بود؛ رژيمي كه مهمان ناخوانده براي اعراب و حضورش در ميان آنها مايه ننگ بود. در سال 1948 ميلادي كه رژيم صهيونيستي پرچم خود را در سرزمين هاي اشغالي فلسطيني به اهتزاز درآورد و رسما خود را كشور ناميد، بسياري از اعراب و دولتمردان عرب آن زمان كه اين رخداد آنها را خشمگين كرده بود كمر به مبارزه با اين رژيم بستند. 'جمال عبدالناصر' رييس جمهوري مصر در دهه 60 ميلادي، پيش قراول اين مبارزه بود. او بر پايه ديدگاه هاي ناسيوناليسم عربي خود تلاش مي كرد كه اعراب را براي جنگ با اين رژيم بسيج كند. اما شكست در جنگ شش روزه سال 1967، به سرعت آتش مبارزه با صهيونيست ها در ميان اعراب را خاموش كرد و آنها را در لاك انزوا و سرخوردگي فرو برد.
اندكي بيش از يك دهه پس از ناكامي در اين جنگ بود كه مصر كه روزگاري علم جنگ با رژيم صهيونيستي را برافراشته بود با چرخشي 180 درجه اي، پرچم سازش با اين رژيم را بالا برد و در كمال ناباوري، اين رژيم را به رسميت شناخت.
از آن زمان به بعد مصر نه تنها جنگ با رژيم صهيونيستي را كنار گذاشت بلكه وارد نوعي شراكت سياسي و امنيتي با آن شد. حسني مبارك را كه اندكي پس از امضاي قرارداد صلح مصر با رژيم صهيونيستي بر سر كارآمد بي ترديد مي توان نزديك ترين رهبر عرب به رژيم صهيونيستي دانست. مصر در دوران حكومت مبارك هم از نظر سياسي و هم از نظر امنيتي روابط نزديكي با رژيم صهيونيستي داشت و به تعبيري ديوار حفاظتي در برابر اين رژيم محسوب مي شد. اوج اين نزديكي، حدود سه سال پيش در حمله نظاميان صهيونيست به غزه عيان شد. جايي كه حكومت مصر به جاي تلاش براي جلوگيري از اين حمله، عملا با بسته نگه داشتن گذرگاه مرزي رفح، تبديل به بازوي رژيم صهيونيستي در سركوب و محاصره فلسطيني هاي ساكن اين منطقه شد.
اينچنين بود كه سقوط مبارك در مصر ضربه مهلكي بر رژيم صهيونيستي وارد كرد. در فضايي كه بيشتر كشورهاي عربي هنوز اين رژيم را به رسميت نشناخته اند و افكار عمومي در اين كشورها بشدت عليه اين رژيم است، سقوط دولت نزديك به اين رژيم در مصر كه به تعبير بسياري حياط خلوت صهيونيست ها در جهان عرب بود، كار اين رژيم را بيش از پيش با مشكل روبرو مي كند.
صهيونيست ها به درستي مي دانند كه مصر جايگاه مهمي در ميان اعراب دارد و هر رخدادي در آن مي تواند تبديل به مدلي براي ديگر ملت هاي عرب باشد. در تاثيرگذاري مصر همين بس كه آن زمان كه جمال عبدالناصر علم جنگ با اسراييل را برداشت، بسياري از اعراب زير اين علم رفتند و آنگاه نيز كه مصر با صهيونيست ها دست دوستي داد، اعراب وارد انزوا و بي تحركي شدند.
به طور كلي بسياري معتقدند رژيم صهيونيستي بازنده بزرگ خيزش هاي مردمي يك سال اخير در جهان عرب بوده است. گرچه خواسته اصلي جنبش هاي اعتراضي در كشورهاي عربي، تغيير نظام هاي ديكتاتوري و بازشدن فضاي سياسي بوده و كمتر حوزه سياست خارجي اين كشورها را به طور مستقيم مورد هدف قرار داده، اما ترديدي نيست كه يكي از نتايج و پيامدهاي تغييرات ريشه اي در ساختار سياسي و دموكراتيزه شدن فضاي اين كشورها، تحولات جدي و ساختاري در حوزه سياست خارجي اين كشورها نيز خواهد بود.
يكي از نقاط مشترك در افكار عمومي در كشورهاي عربي، تنفر و مخالفت با رژيم صهيونيستي است. بي ترديد دولت هايي كه برآمده از راي مردم باشند، ناگزير از پيگيري ديدگاه ها و مطالبات آنها در تمامي حوزه ها از جمله روابط خارجي و در راس آنها روابط با رژيم صهيونيستي هستند. بر اين اساس از همان زمان كه موج تغييرات در كشورهاي عربي آغاز شد بسياري پيش بيني مي كردند كه به دليل منفور بودن رژيم صهيونيستي در كشورهاي عربي يكي از پيامدهاي جدي اين تغييرات، تحول در مناسبات اعراب با رژيم صهيونيستي خواهد بود.
آنچه در اين ميان نگراني صهيونيست ها از آينده را دوچندان مي كند، افزايش قدرت گروه هاي اسلام گرا در كشورهاي عربي است كه بيش از ديگر گروه ها، ديدگاه هاي ضد صهيونيستي دارند. نتايج انتخابات اخير در كشورهايي همچون تونس، مراكش و اخيرا در مصر حكايت از پيشتازي اسلام گرايان در اين كشورها دارد كه همين موضوع باعث نگراني شديد رژيم صهيونيستي شده است.
اين رژيم بشدت نگران است كه روي كارآمدن اسلام گرايان در مصر و ديگر كشورهاي عربي باعث تيره تر شدن فضاي موجود ميان اعراب و صهيونيست ها شود و موقعيت اين رژيم در منطقه را تنزل دهد.
تغيير در مناسبات اعراب و رژيم صهيونيستي پس از انقلاب هاي عربي الزاما به معناي رويارويي نظامي با اين رژيم نيست. بلكه مقصود اين است كه مسير تحولات به سمتي حركت مي كند كه به نظر نمي رسد ديگر بتوان وضعيتي مشابه با دوران حسني مبارك، شاهد بود. آري به نظر مي رسد دوران يكه تازي صهيونيست ها در منطقه رو به زوال است و زمان به ضرر آنها حركت مي كند.