خبرگزاری قرآنی ایران-راشد الغنوشی، رهبر مسلمانان تونس در آخرين اظهار نظر خود تأكيد كرده است كه كشورش هرگز به سوی عادیسازی مناسبات با رژيم صهيونيستی گام بر نخواهد داشت؛ ايدهای كه تجديد حيات اسلامی در جامعه تونس را قوت میبخشد.
تونس كشوری است كه موج بيداری اسلامی جوامع عربی از آنجا آغاز شد؛ با وجود اين كه «فرانكوفونها» در اين كشور از عربزبانان بيشتر بودند؛ اما صدای عدالتخواه جامعه مسلمان و عرب اين كشور در جهان طنينانداز شد و ديری نپائيد كه تلاشهای جدی برای ريشهكن كردن فساد در كشورهای عربی صورت گرفت.
حال كه شعلههای فروزان بيداری اسلامی به خرمنهای سران خواب آلوده جامعه عرب رسيده است، شاهد واكنشهای سراسيمه و بعضاً خارج از عرف رهبران عربی و غربی هستيم. همه چيز در خاورميانه عربی دستخوش تحول شده است، از يك سو راشد الغنوشی از قطع كامل ارتباط با صهيونيسم سخن به ميان میآورد و از سوی ديگر امير قطر، دستان به خونآلوده شده سران صهيونيستی را میفشارد.
پايگاه تونس از آن جهت برای اسرائيل اهميت داشت كه در ميان كشورهای اسلامی بعد از مصر بزرگترين شريك تجاری و سرمايهگذار در اقتصاد آن محسوب میشد. اين ارتباط در دو مرحله بهصورت آشكار و پنهان دنبال شد تا زمانی كه بنعلی سقوط كرد و حاكميت جديد در تونس خواهان اصلاح امور در اين كشور شد.
سخنان راشد الغنوشی، رهبر حزب اسلامی النهضه و از افراد با نفوذ تونس در خصوص ضرورت آزادی فلسطينيان و بازگشت آنان به سرزمينهای اشغالی در ميان رهبران عرب مسئله كمسابقهای است كه واكنش جامعه صهيونيستی را به دنبال خود داشت. روابط تونس و رژيم اسرائيل در سال 1996 يعنی دو سال پس از تعطيلی دفتر ياسر عرفات، رئيس سابق تشكيلات خودگردان در اين كشور وارد مرحله تازهای شد، اما با سقوط زينالعابدين بنعلی و روی كار آمدن حزب النهضه روابط با گروههای فلسطينی شكل متفاوتی به خود گرفت؛ بهطوریكه اسماعيل هنيه، نخستوزير قانونی فلسطين در اولين سفر خارجیاش از سال 2007 در ژانويه 2012 وارد تونس شد. اين ديدارها و حمايتهای جريانهای اسلامی از گروههای مقاومت، انزوای اسرائيل را تشديد كرده و اشغالگری آن را بيش از پيش به چالش كشيده است.
همچنين در هفتههای اخير هزاران تونسی در مقابل پارلمان اين كشور تجمع كرده و خواستار قطع كامل مناسبات با اسرائيل شدند. اين خبر در حالی در ماه مارس 2012 منتشر شد كه نمايندگان پارلمان مصر نيز در اقدامی مشابه، خواهان اخراج سفير رژيم اسرائيل از اين كشور شده بودند. همانطور كه عنوان شد، اسرائيل در انزوای تاريخی قرار دارد و به مانند سالهای دهه 1960 و پيش از جريان صلح كمپ ديويد در انتظار معجزهای است كه از سوی كاخ سفيد برايش فراهم شود.
اسرائيل از چه واهمه دارد؟
رژيم صهيونيستی از نظر تاريخی در شرايط وخيمی قرار دارد، بهطوریكه مشكلات داخلی ناشی از جمعيت ناهمگون و از سوی ديگر بيداری اسلامی در منطقه خاورميانه اين حاكميت نامشروع را تا مرز فروپاشی پيش برده است. در پاسخ به سؤال مطرح شده، بحرانهايی را كه اسرائيل در نتيجه بيداری اسلامی تونس با آنها روبهرو است؛ میتوان اينگونه ارزيابی كرد:
1 ـ تونس تمام مناسبات غير رسمیاش را با رژيم اسرائيل قطع كرد. اين در حالی است كه بنعلی در سالهای اخير روابط نزديكی را با سران صهيونيست داشت و در سركوب مردم مظلوم فلسطين، نقشی فعال ايفا میكرد.
2 ـ تونسیها نمونه مناسبی برای ديگر جوامع عرب هستند؛ آنها رژيم بنعلی را ساقط كردند، احزاب اسلامی در آن توانستهاند با ديگر گروههای سياسی به توافقات اصولی دست يابند و بدين لحاظ مرجعی برای مدلسازی آينده خاورميانه عربی و شمال آفريقا محسوب میشوند.
3 ـ تونس در تلاش است، مردمسالاری را با آموزههای دينی درآميزد؛ امری كه برای ديگر كشورهای عربی قابل مدلسازی است و بههمين جهت آنچه اسرائيل و غرب همواره از آن واهمه داشتند، در حال رخ دادن است.
4 ـ اسرائيل بهخوبی میداند كه مردم عرب مخالف آن هستند، به همين جهت از پيروزی نهضتهای مردمی و نهادهای دموكراتيك در اين كشورها استقبال نمیكند. آنچه اسرائيلیها به دنبال آن هستند؛ حكومتهای چاپلوس و مطيع است، از نوعی كه در قطر و عربستان سعودی در شكلهای مختلف شاهد آن هستيم.
در مجموع میتوان گفت، تحولات تونس در مصر و بالتبع تحولات مصر در ديگر كشورهای خاورميانه تأثيرگذار بوده و اسرائيل از اين پيوستگی وقايع هراسان است؛ لذا بهدنبال نزديكی با ديكتاتوریهايی است كه حاضر به تغييرات ساختاری در نظام خود نيستند. اما موضعگيریها عليه اسرائيل در تونس و مصر، منطقه را به سوی بسيج عمومی برای آزادی ملتهای دربند عرب پيش خواهد برد.