جمهوزی اسلامی-به رغم اينكه انقلاب 25 ژانويه، دستاورد بزرگي را محقق ساخت و توانست حسني مبارك را سرنگون ساخته و از فساد بسيار گسترده در مصر پرده بر دارد ولي شوراي عالي نظامي پس از پيروزي انقلاب، خود به مانعي بزرگ تبديل شد.
با اينكه انقلاب 25 فوريه توانست مانع ترس ديكتانوري، حاكم سي ساله را فرو ريزد ولي بايد گفت براي تحقق اهداف مورد نظر راه طولاني در پيش دارد.
سال جديد و وضعيت پيچيده مصر موجب گرديده كه سناريوهاي متعددي مد نظر قرار گيرد كه همه آن سناريوها را ميتوان به ترتيب زير جمع بندي كرد:
1- سناريوي برخورد: شيوه اداره امور توسط شوراي عالي نظامي، ناديده گرفتن درخواستهاي مردمي و انقلابي و پافشاري بر ادامه وضعيت گذشته است. اين شورا در محاكمه قاتلان و استرداد دارائيهاي غارت شده، اهمال به خرج ميدهد و از سوي ديگر خواستار پايان دادن به محاكمه مبارك و همدستانش است. اين شورا همچنين آگاهانه تلاش ميكند كه طرفداران نظام سابق را بر آن دارد كه به كار انقلابيون و انقلاب پايان دهند. شوراي عالي نظامي به جاي آن كه قاتلان را در دادگاههاي انقلابي محاكمه كند آنها را در دادگاههاي مدني به محاكمه كشانده است و در مقابل، هزاران فعال سياسي و انقلابي را فرا روي دادگاههاي نظامي قرار داده است.
2-نهادهاي نظامي از سال 1952 (1331 ش) از هرگونه محاسبه به دور مانده و انقلاب 25 فوريه نيز به صورتي غير منتظره و بر خلاف انتظار انقلابيون همان وضعيت را حاكم گرداند. نهاد نظامي به دليل ميراث ملي و شبكه روابط بينالمللي هميشه مورد احترام بود ولي دست داشتن بخشهايي از اين نهاد در كشتار مردم و در واقعه شوراي وزيران موجب گرديد كه محبوبيت آن نهاد به شدت كاهش يابد. در اين سناريو، انتظار اين است كه همه گروهها به وحدت برسند و با شوراي عالي نظامي به گفت و گو نشينند منتها مشكل اصلي در اين است كه دشوار بتوان اين شورا را به پاي ميز مذاكره كشاند. گرچه شوراي عالي نظامي هميشه تاكيد كرده كه مايل نيست در رأس قدرت باقي بماند ولي مردم هيچگاه نتوانستهاند به اين گفته اعتماد كنند زيرا حرفهاي مبارك را كه هميشه ميگفت تمايلي براي ادامه باقي ماندن در قدرت ندارد ولي مدت سي سال در اين منصب باقي ماند، را به ياد ميآورند.
3- عدم پاسخ گويي شوراي عالي نظامي به درخواستهاي انقلابيون و پا فشاري بر ادامه شيوه گذشته موجي از شك و ترديد و عدم صداقت را بر انگيخته زيرا اين سياست، تناقضات را افزايش داده و موجب گرديده كه مردم و درخواستهاي عادلانه آنها به حاشيه كشانده شود و اين در حالي است كه مردم خواستار پايان دادن به اين دوره انتقالي، بدون درگيري و به شهادت رسيدن جوانان به دست نظاميان و مزدوران آنها و به پايان رسيدن دوره خفقان سياسي و فروپاشي اقتصادي هستند.
4-در صفحه سياسي و اجتماعي فعلي يك عنصر، ناديده گرفته شده است و آن وجود ميليونها مصري گرسنه و بيمسكن است كه ناچار هستند در گورستانها و روستاهاي دور افتاده زندگي كنند. آنها به عنوان كساني كه در انقلاب 25 ژانويه شركت كرده و به اميد رسيدن به عدالت و آزادي، شهدايي تقديم كردند همچنان محرومترين طبقه باقي ماندهاند. بيشك وقتي فشار گرسنگي بيش از حد ميشود، فاجعه در پي خواهد داشت و در آن صورت هيچ كس نميتواند جلودار آنها شود، نه شوراي عالي نظامي و نه نيروهاي فرصت طلب خزيده در دامان قدرت.
5- در پرتو ادامه يافتن وضعيت بسيار نامناسب سياسي و شيوه مديريتي شوراي عالي نظامي كه با قوانين فعاليت سياسي و اعتراف به حقوق عادلانه مدني در تناقض قرار گيرد اين احتمال وجود دارد كه اگر تظاهرات همچنان ادامه يابد شوراي عالي نظامي دست به كودتا بزند و همه دستاوردهاي انقلابي را نابود سازد.
6-در اين سناريو شايد توافقي اعلام نشده ميان احزاب اسلامي خصوصاً ميان سلفيها و شوراي عالي نظامي به وجود آيد كه به موجب آن شوراي عالي نظامي همچنان در رأس قدرت باقي بماند و حتي شايد رئيسجمهور آينده، شخصيتي نظامي باشد و در مقابل، سلفيها داراي قدرت شوند و اگر چنين موردي تحقق يابد بيشك دستاوردهاي انقلاب در اسرع وقت نابود خواهد شد.
7-به رغم داشتن رنگ و بوي ليبرالي، پيروزي اسلام گرايان موجب گرديد كه شكست نيروهاي مدني كاملاً آشكار شود. موفقيت اخوان المسلمين در تصاحب كرسيهاي پارلماني و موفقيت در كسب آرا مردم مصر، شكست ليبرالها را بيش از پيش عيان ساخت.
8-با اينكه انقلاب 25 ژانويه، رهبريت و سازمان دهي نداشت ولي شوراي انقلابي موجب شده بود كه مصريها پيرامون اهداف شخصي كه يكي از آنها سرنگون ساختن رژيم حسني مبارك بود متحد شوند. آنها در هفتههاي اول، دستاوردهاي عظيمي را محقق ساختند ولي بعدها به دليل نداشتن سازمان دهي، شكستهاي بزرگي را متحمل شدند و فقط گروههايي كه از تشكل و سازماندهي بهتري برخوردار بودند توانستند بهرههاي بيشتري را ببرند. كنار كشيدن محمد البرادعي به عنوان يك شخصيت ليبرال از نامزدي رياست جمهوري نشانگر پيروزي اسلام گرايان و وجود بحران در ميان ليبرالهاست.
9-انقلاب 25 ژانويه توانست نظام و سر كردگانش را ساقط كند ولي نتوانست خواستهاي اصلي مردم را تأمين كند و شوراي عالي نظامي نيز با تلاش فراوان توانست پس از رويارويي با جوانان انقلابي، آنها را به مزدوري براي بيگانگان متهم سازد. در اين سناريو شوراي عالي نظامي تلاش دارد كه سلطه خود را همچنان حفظ كند و راه را براي جوانان انقلابي و تحقق خواستهايشان ببندد.
10- انقلاب 25 ژانويه روشن ساخت كه حسني مبارك، كوهي از مشكلات بر جاي گذاشته است و با توجه به وضعيت فعلي، شكل گيري انقلاب ديگري امكان پذير نخواهد بود.
در پايان بايد باور كرد كه اهداف انقلاب محقق نشده و نظام مبارك كاملاً سرنگون نشده و فرهنگ سياسي نظامياش همچنان حاكم است و مشكلات اقتصادي همچنان پا بر جا باقي مانده، خصوصاً اينكه در حال حاضر 40 درصد از مردم مصر زير خط فقر به سر ميبرند.