جمهوری اسلامی- سلفيها نه فقط در انقلاب مردم مصر شركت نكردند بلكه با صراحت اعلام كردند كه مقابله با حاكم وقت (حسني مبارك) حتي اگر ستمگر باشد جايز نيست و بدين ترتيب بر مواضعي كه دهها سال بر آن پا ميفشارند باقي ماندند و مستمسك آنها پاي بندي به اين حديث بود كه "هر كس از شما منكري ديد، اگر توانست با دست آنرا تغيير دهد و اگر ممكن نشد با زبان و در نهايت با قلبش آنرا تغيير دهد".
تصميم نهايي سلفيها، انكار سياستهاي نظام سابق، نه با دست و زبان كه فقط با قلب بود. روش آنها دوري گرفتن از سلطه حاكم وقت و دوري جستن از فعاليت سياسي و تلاش براي ايجاد كشور اسلامي طبق مفاهيم خاص خود و تكيه بر اصولي كه غذا خوردن و لباس پوشيدن و ايجاد روابط اجتماعي به شيوه مسلمانان قرن ششم و هفتم را تاكيد ميكرده، بود.
منتها سلفيها پس از انقلاب سال گذشته مردم مصر به صورت ميليوني ظاهر شدند و بدون اينكه در فعاليتهاي سياسي تخصصي داشته باشند، احزابي را بنيان نهادند و در انتخابات مجلس شركت كردند. از آنجا كه سخنان آنان موجب جذب جواناني كه دهها سال فقط وعدههاي آزادي و عدالت را ميشنيدند شده بود، كرسيهاي زيادي را در مجلس به دست آوردند. سلفيها كه به يكباره متوجه شدند اكنون احزابي دارند و صدا و تصوير آنها از ماهوارههاي تلويزيوني پخش ميشود، به ناگاه نه فقط تندروي كرده بلكه با مفاهيمي همچون آزادي و اختيار به مخالفت برخاستند و بدون اينكه اين مفاهيم را درك كرده باشند اعلام كردند كه كفر و زندقه است. آنها گردشگري، آزادي، تفكر، هنر، حقوق زن و حقوق قبطي ها را مورد تهاجم قرار دادند و با بازنگري و درك اولويتها، از در عناد وارد شدند. آنها فقط بر مسائل فرعي تكيه كردند و ديديم كه برخي از آنها ضريحها را خراب كرده و براي خودشان اين حق را قائل ميشدند كه خواستار تشكيل سازمانهاي امر به معروف و نهي از منكر شوند تا اينكه به مردم بگويند وقت نماز بايد مغازه و كار را تعطيل كرد. آنها با اين كارهايشان ترس را در دل مصريهاي داخل و خارج از كشور نشاندند.
به نظر ميرسد كه سلفيهاي مصر به اين باور رسيدهاند كه آنها تنها فرقهاي هستند كه نجات مييابد. واقعيت اين است كه همه فرقههاي اسلامي خود را تنها نجات يافته تلقي ميكنند. بايد گفت مدت زمان زيادي لازم است كه سلفيهاي مصر بتوانند به مراحل عادي سازي روابط خود با جامعه برسند. آنها بايد درك كنند كه اختلاف در فهم و تفسير متون يك امر طبيعي است زيرا فقط بدين طريق ميتوان تفاوت عقلها و فرهنگها و تفاوت روشها و وسايل تفسير را متوجه شد.
آنها بايد درك كنند كه حساب و كتاب و عقاب ويژه خداوند است و آنها كاملاً در اشتباه هستند كه تصور كنند فقط فرقه آنها نجات يافته و فقط آنها درك درست اسلامي ميدارند. آنها بايد دريابند كه پذيرش نقطه نظرات ديگران و به رسميت شناختن مذهبشان نشانه تعقل و شجاعت است.
در قرآن به صراحت آمده كه "لا اكراه في الدين" پس احترام گذاشتن به ديگران، اوج احترام به خود است و احترام گذاشتن به تعدد گرايي است كه ميتواند زندگي و تفكر را غنا بخشد. به همين دليل است كه ميگويم سلفيها به شدت نيازمند آن هستند كه با خود و با گروههاي ديگر به گفتگو نشينند تا شائبههاي موجود را دور سازند !
* منبع: الاهرام