سيد مرتضي نعمت زاده، كارشناس مسائل خاورميانه در گفتگو با ديپلماسي ايراني به توافق گروههاي فلسطيني مي پردازد و معتقد است قدرت گرفتن اخوان المسليمن راه را براي تقويت تاثيرگذاري اخوان المسلمين بر جنبش حماس هموار ساخته و در حال حاضر سياست هاي مسالمت جويانه اخوان در مقابل آمريكا و اسرائيل بر حماس سايه افكنده است.
ديپلماسي ايراني: از سال 2006 و به دنبال پيروزي حماس در انتخابات پارلماني فلسطين ، دو گروه عمده فلسطيني يعني فتح و حماس دچار اختلاف شدند و عليرغم گفتوگوهاي مستقيم و غيرمستقيم نتوانستند به يك تفاهم كامل دست يابند. با اين وجود در ماه هاي گذشته و پس از تحولات منطقه اميدهايي براي توافق و وحدت گروه هاي فلسطيني ايجاد شده است. در روزهاي گذشته جنبش هاي فتح و حماس درباره اجراي توافقنامه آشتي ملي و تشكيل دولت وحدت ملي در قاهره به توافق رسيدند. در مورد اين توافق و تاثير تحولات منطقه بر وحدت گروه هاي فلسطيني با سيد مرتضي نعمت زاده، كارشناس مسائل خاورميانه به گفتگو نشسته ايم كه در زير مي خوانيد:
توافق اخير فتح و حماس چه مسائلي را در بر مي گيرد؟
به موجب اين توافق، همزمان با آغاز رايزني ها براي تشكيل دولت وحدت ملي، كميته انتخابات فلسطين نيز فعاليت خود را از 27 ماه جاري ميلادي آغاز خواهد كرد. ظرف 10 روز از آغاز رايزني ها براي تشكيل دولت، دولت وحدت ملي بايد تشكيل شود و فعاليت آن به مدت 6 ماه ادامه خواهد داشت. در طي اين 6 ماه نيز پرونده انتخابات سراسري فلسطين مورد بررسي قرار خواهد گرفت و درباره تعيين زمان آن با گروه هاي فلسطيني رايزني خواهد شد. دولت وحدت ملي فلسطين به رياست ابومازن رئيس تشكيلات خودگردان فلسطين، تشكيل خواهد شد و وي پرونده بازسازي نوارغزه و ماموريت كميته هاي مربوط به آزادي در كرانه باختري و نوارغزه را برعهده خواهد گرفت.
سابقه اين توافق چيست و تا چه اندازه مي تواند قابليت اجرايي داشته باشد؟
پس از وقوع اختلافات بين فتح و حماس در سال 2006، در طول 5 سال گذشته نشستهاي متعددي در قاهره، رياض، دمشق و دوحه ميان رهبران فتح و حماس برگزار شد تا زمينه آشتي اين دو جنبش فراهم شود. توافق كنوني در امتداد توافق هاي پيشين ميان فتح و حماس در ماه هاي گذشته در دوحه و قاهره است. در ماه فوريه گذشته توافقنامه اي بين فتح و حماس امضا شد كه در ماه مي در قاهره جزييات آن مورد توافق قرار گرفت. توافق كنوني سومين توافق بين اين دو گروه است كه در جهت برداشتن موانع و اجرايي كردن توافقات قبل صورت گرفته است. با توجه به اين كه در توافق دوحه قرار شد دولت آشتي ملي به رياست محمود عباس تشكيل شود و اين دولت موظف به برنامه ريزي براي دو انتخابات همزمان رياست تشكيلات خودگردان و انتخابات پارلماني در فلسطين شد. اين توافق نامه در راستاي اجرايي كردن توافقات گذشته است. از سوي ديگر ظرف ده روز گذشته محمود عباس بدون هماهنگي با حماس دست به تشكيل دولت جديد زد و مورد انتقاد حماس قرار گرفت و همين انتقادات موجب شد كه قطر و قاهره توافق جديدي بين اين دو طرف انجام دهند. من فكر مي كنم الان شرايط اجرايي كردن اين توافق نسبت به گذشته بيشتر است چرا كه در حماس انتخابات برگزار شده و افرادي كه مخالف توافقات دوحه و قاهره بوده اند در موضع ضعيف تري قرار گرفته اند و كمتر مي توانند در اجراي اين توافقنامه ها كار شكني كنند.
تا چه اندازه اين توافقات با فشار كشورهاي خارجي از جلمه قطر و مصر صورت گرفته است؟ و يا اين كه مسائل و عوامل داخلي در حصول اين توافق موثر بوده اند؟
مسئله آشتي ملي يك ضرورت استراتژيك در فلسطين به شمار مي آيد، به همين صورت مسئله مقاومت هم يك ضرورت استراتژيك در فلسطين تلقي مي شود. به نظر مي رسد جامعه فلسطيني در جمع اين دو ضرورت دچار پارادوكس است. آشتي ملي به اين معناست كه جريان مقاومت و سازش در كنار هم بنشينند و با همديگر گفتگو كنند كه اين اقدام كار سخت و پيچيده اي است. بنابراين جامعه فلسطيني اين دو نياز را احساس مي كند و در آن واحد به دنبال آشتي ملي و مقاومت است. با توجه به اين كه حكومت خودگردان به مقاومت به معناي مبارزه مسلحانه و مقاومت جهادي اعتقادي ندارد و بيشتر به دنبال گفتگو و سازش است، مسئله قدري پيچيده مي شود. اين پارادوكس ناشي از خصوصيتي است كه الان جامعه فلسطيني داراست. يعني در عين اين كه گرايش به وحدت وجود دارد، تضاد بين مقاومت و سازش هم در اين جامعه ديده مي شود. با توجه به اين كه طرف سازش با عوامل خارجي هم پيمان خود ارتباط بيشتري دارد، مانع مي شود كه آشتي ملي به نحوي كه در خدمت مقاومت باشد، انجام گيرد.
از سوي ديگر دو بازيگر مؤثر ديگر مصر و قطر هستند، كه اين ها هم دنبال وحدت جامعه فلسطيني هستند ولي براي سازش و نه مقاومت، بنابراين اجراي آشتي ملي موضوع هموار و بدون چالشي نيست بلكه با نشيب و فراز هاي زياد و كش و قوس هاي متعددي روبرو است.
حماس مدتي پيش اعلام كرده بود كه به دنبال اين است كه آتش بس طولاني مدت با اسرائيل اعلام كند به نظر شما تحولات منطقه چه تأثيري بر نگاه حماس نسبت به مسائل فلسطين داشته است؟
تحولات منطقه دو پيامد براي حماس داشته است اولا اميد به آزادسازي فلسطين و پشتيباني ملت هاي عرب از آرمان فلسطين را افزايش داده است كه اين مسئله قاعدتا موضع ستيزه جويانه مقاومت را در مقابل تجاوزهاي رژيم صهيونيستي تقويت مي كند. از سوي ديگر قدرت گرفتن اخوان المسلمين در منطقه به نوعي فشارهايي را بر حماس وارد مي كند كه از سياست هاي مسالمت جويانه تري پيروي كند. چراكه اين تحولات باعث شده كه اخوان المسلمين در كشورهاي دستخوش انقلاب قدرت پيدا كند. حماس امتداد عقيدتي اخوانالمسلمين محسوب مي شود، لذا سرنگوني مبارك و قدرت گرفتن اخوان المسليمن در مصر راه را براي تقويت تاثيرگذاري اخوان المسلمين بر جنبش حماس هموار ساخته است. بنابراين در حال حاضر سياست هاي مسالمت جويانه اخوان در مقابل آمريكا و اسرائيل بر حماس سايه افكنده است. با اين وجود نمي توانيم بگوييم حماس گزينه مقاومت را كنار گذاشته است. چرا كه اين تجربه در فلسطين محسوس است كه راه حل مذاكره و سازش و آتش بس جز در مقاطع كوتاه مدت كه هم نياز جامعه فلسطيني و هم اسرائيل است به طور كلي نمي تواند به استراتژي آن ها مبتني بر آزادي خاك فلسطين كمكي بكند. لذا انتشار اين خبرها يا از دقت كافي برخوردار نيست يا در چارچوب تحولات تاكتيكي، قابل توجه و تصور است. كما اين كه در مقاطعي همه گروه هاي مقاومت از جمله حماس و جهاد اسلامي آتش بس ميان اسرائيل و مقاومت را پذيرفته اند ولي پس از مدتي اين آتش بس از سوي رژيم صهيونيستي نقض شده و درگيري ها از سر گرفته شده است.
سوريه به عنوان يكي از مهم ترين حلقه هاي مقاومت دچار وضعيت نابساماني است و اين وضعيت در حال گسترش به لبنان است. از سوي ديگر تحولات مصر به نفع مقاومت پيش رفته است. اين تحولات منطقه اي تا چه اندازه گروه هاي فلسطيني را به سمت وحدت سوق داده است؟
به ميزاني كه انقلاب و تحول در مصر عميق تر مي شود و جنبش هاي مردمي در منطقه گسترش مي يابد، قطعا موضع مقاومت تقويت خواهد شد. در چنين شرايطي حكومت خودگردان اگر بخواهد جايگاه خود را در معادلات حفظ كند ناگزير است كه به جريان انقلاب و مقاومت در مقابل رژيم صهيونيستي نزديك شود. همين فضاي تحولات در منطقه، افكار عمومي در غزه و كرانه باختري را به وحدت گروه هاي فلسطيني تشويق مي كند. پذيرش آشتي از سوي فتح و حماس ضرورت استراتژيكي است كه فضاي منطقه نيز آن را تشويق و ترغيب مي كند و فشار مضاعفي را بر رهبران اين دو وارد مي كند. ولي مشكل از اين جا ناشي مي شود كه محمود عباس هنوز مسئله فلسطين را در چارچوب معادلات گذشته بين المللي و منطقه اي مي بيند كه آمريكا و اسرايئل نقش اول را در آن دارند. در حالي كه اين انقلابات اين نقش را تضعيف كرده اند و تغيير داده اند. به نظر مي رسد محمود عباس بايد بر اساس قرائت جديدي ازتحولات منطقه اي و بين المللي موضع گيري كند. ورود چين و روسيه به عرصه معادلات بين المللي براي جلوگيري از يكه تازي آمريكا فرصتي مناسبي براي حل مسئله فلسطين است اگر اين موضوع در معادلات مورد توجه قرار گيرد.
شما به نگاه محمود عباس اشاره كرديد. آيا اين نگاه در تشكيل دولت موقت تأثير گذار است و ممكن است توافق اجرا نشود؟
اين احتمال وجود دارد. يعني اگر محمود عباس احساس كند كه انتخابات رياست حكومت خودگردان و مجلس منجر به قدرت گرفتن حماس مي شود ممكن است اين دولت در انجام ماموريت هايي كه بر عهده دارد با مشكل مواجه شود. مسئله فلسطين الان، هم به لحاظ تحولاتي كه در منطقه رخ داده از موقعيت مهم تري برخوردار شده و هم اين تحولات به دليل مشغول كردن ملت ها و دولت ها به خود، مانع از پرداختن آن ها به مسئله فلسطين به عنوان موضوع اول و اولويت نخست انجاميده است. لذا پارادوكسي در منطقه ايجاد شده و يك نوع خلأ از جهت حمايت دولت ها و ملت ها از آرمان فلسطين در اين مقطع ايجاد شده است كه به نظر مي رسد نكته منفي در تحولات منطقه در مورد فلسطين به شمار مي آيد. در جبهه اسرائيل هم اين تحول رخ داده كه رژيم صهيونيستي هم پيمانان مهمي را در منطقه از دست داده و آينده روشني ندارد و در پي سامان دادن داخل و وضعيت دفاعي خود است. بنابراين مسئله فلسطين با نوعي خلأ و ركود مواجه است كه هم در مقاومت در شكل تهاجمي آن تجلي پيدا كرده است و هم در سازش و گفتگوهاي صلح.
دلمشغولي هاي امنيتي و سياسي جديد رژيم اسرائيل به خاطر انقلاب هاي بيداري و مطالبات اقتصادي و اجتماعي و سياسي شهروندان آن و تحولاتي كه در پي آن ها در حال وقوع است و خلاء عمومي و ركودي كه در كرانه باختري و غزه، هم در مقاومت و هم در سازش ديده مي شود و از سوي ديگر درگيري امريكا در انتخابات رياست جمهوري خود و گرفتار آمدن اروپا در بحران اقتصادي خويش ، و در داخل منطقه و در جبهه مقاومت دست و پنجه نرم كردن سوريه با بحران داخلي و گرفتاري لبنان به تركش هاي بحران سوريه و مشغوليت ايران به پرونده هسته اي و عربستان به بحرين و يمن و اعتراضات داخلي خود، با احتمال شدت يافتن آن، و.. به نظر نمي رسد كه در آينده نزديك شاهد تحول عمده اي در عرصه فلسطين باشيم.
تهيهكننده: تحريريه ديپلماسي ايراني/12