محمد علي مهتدي، كارشناس مسائل خاورميانه در سخناني در نشست پانزدهم ديپلماسي ايراني با عنوان "ايران و عربستان در بستر تحولات خاورميانه" معتقد است عربستان دچار ترس و نوع دستپاچگي است و تصميمات غير قابل اجرا اتخاذ مي كند و در اين شرايط نمي توان با عربستان تفاهم كرد و كنار آمد.
ديپلماسي ايراني: در ابتدا مايلم به نكته اي در باره اخوان المسليمن بپردازم. گفته مي شود كه چون اخوان المسليمن پروژه ضد شيعي ندارند ما مي توانيم با آنها همكاري داشته باشيم. اين موضوع به طور كلي درستي است ولي فضاي منطقه در شش سال اخير به طور مصنوعي از سوي كشورهايي چون عربستان سعودي، اسرائيل، آمريكا و مصر (در دوران حسني مبارك) چنان دچار خصومت مذهبي شيعه- سني شده است كه معتدل ترين افراد اهل سنت هم در اين شرايط جرات نمي كنند كه به ايران نزديك شوند. ممكن است كه پشت درهاي بسته مسائل ديگري مطرح شود و براي همكاري اعلام آمادگي كنند ولي به محض اين كه اين همكاري در فضاي علني مي خواهد به منصه ظهور برسد همه آنها عقب نشيني مي كنند. نمونه آن را در رفتارهاي دوستان ما در حماس و بسياري از دوستان مصري مي بينيم.
مسئله ديگري كه بايد به آن اشاره كنم در مورد روابط ايران و عربستان است. گفته مي شود كه ما بايد فضاي خصومتي بين ايران و عربستان را به فضاي رقابتي تبديل كنيم. مسئله اين است كه ما مسئول به وجود آمدن اين فضاي خصومتي نيستيم كه بتوانيم آن را تغيير دهيم. ممكن است به رفتارهايي اشاره شود كه ايران در دوراني در سياست خارجي در پيش گرفته است. ولي بايد دانست كه تمامي اين رفتارها مربوط به قبل از دوره سازندگي بود. در دوران سازندگي آقاي هاشمي رفسنجاني به رغم برخي مشكلات و مسائل، ما داراي روابط بسيار خوبي با عربستان بوديم. اما در دوره جديد كه من شروع آن را از پيروزي مقاومت در جنوب لبنان در سال 2006 مي دانم هر جا كه ما پيشرفتي در منطقه داشته ايم عربستان سعودي در مقابل ما قرار داشته است.
ماه گذشته گزارش استراتژيك دانشگاه تلاويو را مطالعه كردم. در اين گزاش به اين نكته اشاره شده بود كه منظومه امنيتي كه اسرائيل امنيت خود را بر آن بنا كرده فروپاشيده و از آن منظومه فقط عربستان سعودي باقي مانده است. بنابراين وظيفه دستگاه حكومتي اسرائيل اين است كه همه تلاش خود را به كار گيرد تا عربستان سعودي از هم نپاشد تا بتواند در كل منطقه در مقابل ايران بايستد. بنابراين بايد توجه كرد كه در حال حاضر ما مسئول مشكلات موجود در روابط با عربستان نيستيم. در جنگ سال 2006 ميان حزب الله و اسرائيل ما از مقاومت حمايت كرديم. عربستان سعودي از روز اول گفتند كه اين ها ماجراجو هستند. آنها در اين صحنه باختند و ما پيروز شديم. در مسائل فلسطين، عراق و سوريه نيز وضعيت به همين صورت بوده است. در مصر تنفر مردمي نسبت به عربستان بسيار زياد است اما به خاطر پولي كه عربستان خرج مي كند اين تنفر در روابط تاثير نمي گذارد. عربستان ميلياردها دلار در لبنان، سوريه و مصر هزينه مي كند و به اين دليل بسياري در منطقه مجبور هستند كه مراعات عربستان را بكنند. در حالي كه عربستان در اين كشورها جايگاهي ندارد. در مقابل ايران به طور طبيعي جايگاه گسترده اي در منطقه پيدا كرده كه يك نفوذ طبيعي محسوب مي شود.
به نظر من مشكل عربستان اين است كه اساسا سيستم تصميم گيري اين كشور دچار مشكل است. من ظرف بيست سال اخير به ياد نمي آورم كه عربستان سعودي تصميمي اتخاذ كرده باشد كه اين تصميم به منصه عمل برسد و تصميم درستي محسوب شود. انگار كه سيستم تصميم گيري در عربستان سيستمي است كه در پشت آن مطالعه و تحقيق و بررسي وجود ندارد. در سال 2002 امير عبدالله طرح صلح عربي را ارائه كرد و سران عرب در بيروت آن را به تصويب رساندند. جورج فريدمن روزنامه نگار آمريكايي ايشان را گول زد و گفت شما اين طرح را بده و مورد استقبال قرار مي گيرد و غيره. وقتي كشوري با وضعيت عربستان طرحي ارائه مي دهد بايد تمام جوانب آن را سنجيده باشد و اين موضوع را در نظر بگيرد كه اين طرح امكان اجرا داشته باشد. فرداي روزي كه عربستان سعودي اين طرح را ارائه داد آريل شارون گفت كه ارزش اين طرح به اندازه كاغذ پاره اي كه طرح بر روي آن نوشته شده است نيست. اين مشكل ما نيست بلكه اين اشتباه عربستان سعودي است كه خود را پايين مي آورد و طرحي ارائه مي دهد كه قابليت اجرايي ندارد و چنين مورد اهانت قرار مي گيرد. در لبنان و كشورهاي ديگر نيز وضعيت تصميمات عربستان به همين شكل بوده است.
به نظر مي رسد از آغاز انقلاب هاي عربي سيستم تصميم گيري عربستان نه فقط نگران است بلكه دچار ترس و نوع دستپاچگي است و تصميمات غير قابل اجرا اتخاذ مي كند. وقتي نگاه كنيد مي بينيد كه به محض اين كه انقلاب ها عربي آغاز شد ملك عبدلله از نيويورك به عربستان بازگشت و شروع كرد به توزيع پول در اين كشور. يعني حقوق هارا 30 تا 40 درصد افزايش داد تا مانع از اعتراضات مردمي در اين كشور شود. چرا كه مي دانست نارضايتي ها همچون آتش زير خاكستر وجود دارد. قدم ديگري كه عربستان از سر دستپاچگي برداشت اين بود كه طرحي ارائه داد كه اردن و مغرب را به شوراي همكاري خليج فارس اضافه كنند تا قدرتي به اين شورا اضافه شود. در حالي كه اردن و مغرب اساسا ربطي به خليج فارس نداشتند. لذا اين طرح امكان پذير نشد و عربستان براي اين كه موضوع جمع شود مجبور شد 5 ميليارد دلار به اردن و مغرب كمك كند و از آنها عذرخواهي كند كه اين امر شدني نيست. اگر امري امكان پذير نيست شما به عنوان يك كشور مقتدر چرا چنين تصميمي را اتخاذ مي كنيد و اعلام مي كنيد؟
آخرين طرح از اين دست طرح اتحاد عربستان با بحرين است. مسئله اي كه امكان وقوع آن وجود ندارد و خود اعراب هم آن را نمي پذيرند. از سوي ديگر ايران هم اجازه چينين كاري را نمي دهد. در نهايت خود بحريني ها نيز با چنين اتفاقي مخالف هستند. عربستان سعودي چنين مسئله اي كه اينقدر مخالف دارد و عملا امكان پذير نيست را در دستوركار كنفرانس وارد مي كند ولي بعد طرح شكست مي خورد.
با توجه به اين رفتارها به نظر مي رسد در حال حاضر شرايط نظام تصميم گيري در عربستان به نحوي است كه نمي توان با عربستان تفاهم كرد و كنار آمد. عربستان از وضعيت داخلي خود به شدت نگران است و تصور من بر اين است كه اين نگراني به جا است و اين امكان وجود دارد كه شاهد تحولاتي در داخل عربستان باشيم.
در نهايت بايد گفت كه ايران در تلاش بوده است كه تخاصم موجود در فضاي روابط ايران و عربستان به رقابت يا همكاري تبديل شود ولي آنها عملا اجازه اين اتفاق را نداده اند. آقاي صالحي چندي پيش متذكر شد كه عربستان تمام راه ها را بسته است. تنها كاري كه ايشان توانسته بود در مدت اخير انجام دهد تماس تلفني با سعود الفيصل براي جلوگيري از اعدام 8 ايراني در عربستان بود كه به اتهام حمل مواد مخدر به اعدام محكوم شده بودند. به نظر مي رسد اين كه عربستان تمام راه ها را بسته بيش از هرچيز ناشي از همان سردرگمي و شتابزدگي در سيستم تصميم گيري است كه پيشتر به آن اشاره شد.