ایران دیپلماسی-مبارك 84 سال پيش به دنيا آمد. او يكي از طولانيترين دورههاي حكمراني در جهان عرب را گذراند. او پس از سالها ظلم سرانجام در 3 اوت 2011 پاي ميز محاكمه آمد تا اينكه امروز به حبس ابد محكوم شد.
به گزارش فارس، در بخش نخست اين مطلب و به مناسبت اعلام حكم "حسني مبارك"، رئيس جمهور مخلوع مصر و دو پسرش "علاء و جمال" و وزير كشورش "حبيب العادلي" و 6 معاون همراهش در قضيه كشتار تظاهراتكنندگان مصر و فساد مالي ،حوادث جاري طي انقلاب مصر و نحوه كنارهگيري حسني مبارك از قدرت و حوادث به دنبال آن را بررسي كرديم.
در اين بخش (بخش دوم) اين مطلب نگاهي به زندگينامه مبارك و محاكمه وي در دادگاه جنايي قاهره و سياست خارجي وي داريم.
زندگينامه
"محمد حسني السيد مبارك"، معروف به "حسني مبارك چهارمين رئيس جمهوري مصر در 4 مي 1928 در "كفر المصيلح " در استان "المنوفيه" مصر به دنيا آمد. وي پس از پايان تحصيلات متوسطه به دانشكده نظامي رفت و در سال 1949 با درجه ستوان دوم فارغالتحصيل شد.
مبارك در سال 1950 به دانشكده نيروي هوايي رفت و تحصيلات تكميلي خو را در آكادمي نظامي شوروي سابق گذراند.
وي پس از پيشرفت در نيروي هوايي مصر تا مقام نايب رئيس جمهور بالا رفت و پس از ترور انور سادات در ششم اكتبر 1981 به رياستجمهوري رسيد.
همانگونه كه گفته شد، حسني مبارك چهارمين رئيسجمهور مصر است كه در 14 اكتبر 1981 و پس از ترور انقلابي "انور سادات"، رئيس جمهوري معدوم مصر در 6 اكتبر 1981 قدرت را در اين كشور به دست گرفت و از جمله پستهاي مهم وي قبل از رسيدن به مقام رياست جمهوري، نخستوزيري مصر است، هم چنين وي در حزب دموكراتيك ملي، حزب حاكم بر مصر نيز فعاليت داشت.
طبق قانون سال 1971 مصر، مبارك تا ژانويه سال 2011 كنترل كامل كشور را بر عهده داشت و پيش از قيام مردم مصر به عنوان رئيس جمهوري اين كشور از قدرتمندترين حاكمان منطقه به شمار ميرفت.
مدت زمامداري حسني مبارك كه از 14 اكتبر 1981 تا 11 فوريه سال 2011 پس از كنارهگيري وي از قدرت دربرميگيرد، يكي از طولانيترين حكومتهاي منطقه به شمار ميآيد و پس از حاكميت سرهنگ "معمر قذافي"، ديكتاتور مخلوع ليبي؛ "سلطان قابوس بن سعيد سلطان"، پادشاه عمان؛ "علي عبد الله صالح" در يمن و "محمد علي پاشا" در مصر داراي پنجمين حكومت طولاني در جهان عرب بود.
مبارك در 11 فوريه سال 2011 و در پي اعتراضات مردمي به حكومتش از رياست جمهوري مصر كناره گيري و نيروهاي مسلح را مامور اداره كشور كرد.
پيروزي انقلاب مصر
پس از پيروزي انقلاب مصر حسني مبارك و سران رژيم وي كه به كشتار انقلابيون و انواع و اقسام فسادها متهم بودند، بازداشت و با پافشاري مردم مصر به دادگاه جنايي مصر معرفي شدند تا به اتهامات آنها رسيدگي شود.
پس از گذشت بيش از يكسال از روند محاكمه حسني مبارك و فرزندانش "جمال و علاء" مبارك و "حبيب العادلي"، وزير كشورش و 6 نفر از معاونان بلند پايهاش در قضيه كشتار تظاهراتكنندگان مصري و فساد مالي دادگاه جنايي قاهره اعلام كرد كه روز 2 ژوئن حكم مبارك و همراهانش در قضاياي فوق را اعلام خواهد كرد.
محاكمه مبارك
اولين جلسه محاكمه حسني مبارك و فرزندان و وزير كشورش در 3 اوت 2011 ميلادي برابر با 12 مرداد 1390 در "دانشكده پليس" شهر قاهره به رياست قاضي "احمد رفعت" برگزار شد و مبارك در حاليكه روي برانكارد قرار داشت، توسط آمبولانس به قفسي داخل دادگاه منتقل شد.
رئيس جمهور سابق مصر در حالي در دانشكده پليس قاهره براي محاكمه حضور يافت كه تا پيش از محاكمه آخرين بار وي در اين دانشكده تحت عنوان رئيس جمهور مصر حضور پيدا كرده و در آن سخنراني كرده بود، اما هم اكنون به عنوان يك متهم در اين دانشكده حضور مييابد تا از اتهامات وارده به خود در كشتار تظاهراتكنندگان مصري دفاع كند.
اتهامات مبارك
اتهامات حسني مبارك و همراهانش در پروندهاي قطور با بيش از 50 هزار صفحه به رشته تحرير درآمد و مهمترين اتهامات وارده به مبارك را ميتوان در جنايت قتل عمد، كشتار تظاهراتكنندگان مصري، زير گرفتن عمدي تظاهراتكنندگان با هدف كشتن آنها، ايجاد رعب و وحشت در ميان تظاهراتكنندگان، واداشتن آنها به چشم پوشي از خواستههاي خويش، حمايت از مقامات و مسئولان رژيم و باقي ماندن برمسند قدرت خلاصه كرد كه رهاورد تمام اتهامات فوق افزايش تعداد كشتهها و مجروحان از ميان انقلابيون بود و فساد مالي ملاحظه كرد.
اتهامات همراهان مبارك
اما اتهامات وارده به "علاء و جمال" مبارك و همچنين "حبيب العادلي" علاوه بر دست داشتن در كشتار تظاهراتكنندگان مواردي همچون كسب درآمد نامشروع، سوء استفاده از قدرت، دست داشتن در قضيه صدور گاز مصر به اسرائيل و فساد مالي را در برميگيرد.
ملاحظاتي بر جلسات محاكمه حسني مبارك
تامين امنيت اولين جلسه محاكمه حسني مبارك را بيش از 10 هزار نيروي نظامي و امنيتي برعهده داشتند و مبارك و همراهانش در قفس اتهامي به طول 8×3 قرار گرفتند تا به دفاع از اتهامات خود برآيند، اما از آنجا كه ميزان اتهامات وارده بسيار زياد بود، رسيدگي به آنها در يك جلسه ممكن نبود، به همين دليل رسيدگي به پرونده 50 هزار صفحهاي جنايي حسني مبارك و همراهانش 27 جلسه به طول انجاميد.
در طول 27 جلسه محاكمه مبارك از 1536 شاهد استفاده شد و آنها براي اداي شهادت به دادگاه احضار شدند كه مهمترين و معروفترين آنها سرلشكر "عمر سليمان"، رئيس سازمان اطلاعات مبارك و معاون وي؛ سرلشكر "حسن عبد الحميد"، وزير امنيت داخلي مصر، سپهبد "محمد حسين طنطاوي"، رئيس شوراي عالي نظامي حاكم بر مصر، سرلشكر "مصور العيسوي"، وزير سابق كشور و سرلشكر "محمود وجدي"، وزير اسبق كشور ياد كرد.
محاكمه مبارك در ابتدا به صورت مستقيم از تلويزيون مصر پخش ميشد، اما به بهانه وقوع درگيري ميان هواداران مبارك با خانوادههاي شهدا و انقلابيون مصري و در واقع براي پنهان نگهداشتن وقايع و اعترافات و سخنان متهمان در داخل دادگاه از پخش مستقيم آن به دستور قاضي احمد رفعت جلوگيري به عمل آمد.
نگاهي به دوران حاكميت 30 ساله حسني مبارك
حسني مبارك در دوران سه دههاي حاكميت خود بر مصر همواره يكي از ايادي و مزدوران اسرائيل و آمريكا در منطقه به شمار ميآمد، به گونهاي كه سرنگوني حكومت وي مصيبتي بزرگ براي تلآويو و واشنگتن عنوان شد.
جنايات مبارك در غزه
در مورد جنايات مبارك در نوار غزه بايد گفت كه بسياري از كار شناسان مصر را مسئول رنجش و بدبختي فلسطينيان ميدانند. مردم نوار غزه پس از عقب نشيني رژيم صهيونيستي و تشكيل دولت حماس به رياست "اسماعيل هنيه " با مشكلات و معضلات بسياري مواجه شدند،اما دولت مصر جهت كاهش رنج و مرارت ملت فلسطين در قضاياي غزه هيچ اقدامي نكرد.
درگيري ميان گروههاي فلسطيني به ويژه بين فتح و حماس و منازعه "ابومازن " رئيس دولت خودگردان و رهبران حماس، مشكلات عديدهاي را براي منطقه غزه و مردم آن بوجود آورد. گرچه رژيم صهيونيستي فراهم كننده اصلي چنين شرايطي بود و تنها برنده تداوم اين روند است، ولي سياست مصر و جايگاه منطقهاي آن در پي اين تحولات زيانهاي متعددي به فلسطينيهاي نوار غزه وارد كرده است.
آمريكا و كابينه صهيونيستي اولمرت در كنفرانس آناپوليس و ديدار جرج بوش از منطقه در ژانويه 2008 از حسني مبارك خواست همكاري امنيتي و اطلاعاتي خود را با رژيم صهيونيستي تا انهدام و نابودي مقاومت اسلامي در فلسطين به رهبري حماس ادامه دهد.
از جمله جناياتي كه حسني مبارك در حق فلسطينيان دست به آن زد را بايد در بسته نگاه داشتن گذرگاه رفح يعني تنها راه ارتباطي مردم غزه با دنياي خارج ملاحظه كرد و با وجود انتقادات فراواني كه به مبارك و دولتش ميشد، وي بر تداوم سياستهاي اين كشور در بسته نگه داشتن گذرگاه رفح تاكيد داشت.
مصر با بسته نگه داشتن گذرگاه رفح باعث شد كه محاصره نوارغزه توسط رژيم صهيونيستي تاثير زيادي بر زندگي مردم اين منطقه بگذارد، چراكه گذرگاه رفح يكي از معدود راههاي ارتباطي غزه با جهان خارج است و تداوم بسته بودن گذرگاه رفح و ادامه اين سياست توسط قاهره ميتواند به گسترش فاجعه انساني در نوار غزه بيانجامد.
در جنگ 22 روزه نيز كه با جنايت صهيونيستها در حمله به غزه آغاز شد، دولت مصر علاوه بر سكوت در برابر كشتار زنان و كودكان فلسطيني و مخالفت با درخواستهاي مكرر كشورها و نهادهاي مردمي آزاديخواه براي ارسال كمكهاي انسان دوستانه به مردم غزه، عملا با جنايت صهيوينستها در فاجعه غزه همراه شد.
از ديگر سياستهاي متخذه توسط مبارك عليه مردم نوار غزه را بايد در احداث ديوار فولادي برسر مرزهاي اين كشور با نوار غزه ملاحظه كرد. توافق مصر براي ساخت اين ديوار، اجراي يك طرح آمريكايي-صهيونيستي براي منطقه است كه آخرين روزنه تنفسي مردم غزه را كه در مدت چهار سال و نيم محاصره آنها را زنده نگه ميداشت، ميبندد.
ستيزه جويي با اسلام گرايان
در حقيقت رژيم حسني مبارك از اسلامگرايان به شدت واهمه داشت، وي از اين بيم داشت كه مبادا اسلامگرايان به هرم قدرت صعود كنند و مصر تحت سيطره اسلامگرايان درآيد. اين بدان معنا بود كه رژيم مبارك اصرار داشت، مخالفان را همچنان دستگير كند و در واقع در طول حاكميت حسني مبارك اسلامگرايان اين كشور همواره شاهد تشديد روند سركوب و حلقه فشار برخود بودند و اين به شكلي ويژه اعضاي جماعت اخوان المسلمون اين كشور را دربرميگرفت.
در آخرين آمار ارائه شده توسط "محمد بديع "، رهبر جماعت اخوان المسلمون تاكيد شده كه طي يك دهه گذشته بيش از سيهزار عضو اين جماعت در زندانهاي رژيم مبارك بسرميبردند و اموال اعضاي اين جنبش مصادره شده بود.
بنابراين عجيب نيست، اگر ما شاهد دستگيري نامزدهاي انتخاباتي اسلامگرا و طرفداران آنان در طول حاكميت مبارك مصر باشيم تا از ورود اين عناصر موثر به پارلمان جلوگيري شود و اين گفته كه رژيم حسني مبارك به مخالفان خود اجازه ورود به پارلمان ميداد، ياوهاي بيش نبود تا ادعا شود كه بر مصر دموكراسي و تعدد احزاب حاكم است.
در حقيقت طي سه دهه حاكميت مبارك هيچگاه نمايندگان واقعي مردم در پارلمان حضور نداشته و دموكراسي صحيح و سالمي بر مصر حاكم نبود و اين موضوع را بايد در دخالت نيروهاي امنيتي و مجازات و سركوب كردن مخالفان ملاحظه كرد.
روابط مصر با ايران
در تاريخچه مناسبات ايران و مصر، عامل گرايش به صهيونيسم همواره يك عنصر بازدارنده و تخريبي بوده، اين پديده را ميتوان در جدايي حكومت جمال عبدالناصر و حكومت پهلوي به دليل اتحاد محمدرضا با رژيم صهيونيستي و فاصله جمهوري اسلامي از حكومت مصر به دليل پيمان كمپديويد و ارتباط مصريها با صهيونيستها به روشني مشاهده كرد. تنها پيش از تأسيس رژيم صهيونيستي بود كه رويكرد سياسي دو كشور با يكديگر همسويي داشت وپادشاهي بودن هر دو سبب تحكيم پيوند آنها شده بود.
آغاز مناسبات سياسي تهران ـ قاهره به سال 1300 ش. بازميگردد كه مصر از انگلستان استقلال يافت و دولت وقت ايران بلافاصله اين كشور را به رسميت شناخت. با اين همه ميان مردم دو كشور همواره نوعي پيوند معنوي وجود داشته است، از جمله اين كه هر دو كشور در اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بيستم ميلادي مورد تهديد و آزار انگليسيها بودند و با يكديگر نوعي احساس همدردي داشتند. شايد به همين دليل نيز بعضي متفكرين مخالف استبداد قاجار در دوران مشروطه، قاهره را مركزي براي فعاليتهاي فكري خود ساخته بودند.
سالهاي جنگ جهاني اول و مبارزه مردم هر دو كشور با سلطه انگليسها، پيوند ميان دوملت ايران و مصر را افزايش داد. سفارت ايران درقاهره تا هنگام انقراض سلسله قاجار ـ1304ش .ـ فعال نبود، اما پس از آن و در پي به قدرت رسيدن رضاخان اولين قرارداد مودت و دوستي ميان دو كشور در 1307 ش. منعقد شد.
با به قدرت رسيدن رضاخان مناسبات دو كشور گسترش يافت و روابط تهران وقاهره از سال 1300 ش . تا 1331 ش. كه حكومت سلطنتي در اين كشور منقرض گرديد، دو ويژگي اصلي داشت:
- اول: همكاري مثبت دولتي و مناسبات صميمي در سطح دو حكومت
- و دوم: مبارزه مشترك دو حكومت با اسلامخواهي مردم.
هم حكومت پادشاهي و سلطه انگليس بر هر دو نظام و هم مبارزه مشترك آنها با اسلامگرايي موجبات گرمي مناسبات را فراهم آورده بود. اما از ديگر دلايلي كه بطور موقت موجب تحكيم روابط تهران و قاهره شده بود، ازدواج محمدرضا پهلوي با فوزيه، دختر ملك فؤاد و خواهر ملك فاروق پادشاه مصر بود. اين ازدواج تنها 10 سال دوام آورد و در 1327 ش. به متاركه انجاميد و روابط دو دولت مصر و ايران را به سردي كشاند.
به دنبال سقوط ملك فاروق و به قدرت رسيدن جمال عبدالناصر روابط تهران وقاهره تيره شد، اما حكومت جديد مصر با مخالفين شاه از جمله مصدق، روابطي برقرار كرد . حكومت مصر پس از سقوط ملك فاروق، از مبارزات ملي شدن صنعت نفت ايران حمايت ميكرد. به همين دليل، سفر محمدمصدق ـ نخست وزير وقت ايران ـ به قاهره با استقبال جمال عبدالناصر و ديگر مقامات مصري روبه رو شد، اما كودتاي 28 مرداد 1332 و بازگشت شاه بهبود مناسبات دو كشور را از بين برد.
بدبيني جمال عبدالناصر به شاه، جاي گرفتن دو رژيم در دو بلوك سياسي متفاوت ـ شرق وغرب ـ اختلاف ناصر بارژيم صهيونيستي، همپيماني شاه با صهيونيستها و عوامل ديگر، به دوري تدريجي تهران و قاهره انجاميد. و در تابستان 1339ش. جمال عبدالناصر در پي نطق شديد اللحني عليه شاه دستور قطع رابطه سياسي با تهران را به دليل همپيماني شاه با اشغالگران صهيونيست صادر كرد. جمال عبدالناصر در نطق خود شاه را همدست صهيونيستها ناميد واين همدستي را مغاير با آرمان كشورهاي عربي و اسلامي تلقي كرد. روابط مصر با تهران 10 سال قطع بود. شهريور 1349، يك ماه پيش از مرگ ناصر و هنگامي كه سادات در دوره بيماري منجر به فوت ناصر زمام امور را بدست گرفته بود، رابطه دو كشور مجدداً برقرار شد.
با مرگ ناصر، معاون وي انورسادات، قدرت را بدست گرفت. اين تحولات سبب شد، شاه ايران مناسبات خود را با نزديك شدن به سادات دوباره با مصر از سرگيرد. انگيزههاي چندي نيز در اين تصميم دخيل بودند. در واقع پس از ناصر كسي بر كرسي زمامداري مصر تكيه زده بود كه مانند شاه مشتاق رابطه با رژيم صهيونيستي بود. سادات سال 1350ش. به تهران آمد و شرايط سياسي براي ازسرگيري همكاريها و مناسبات دو كشور مهيا شد.
چهار سال پس از جنگ رمضان، وقتي سادات در سال 1354 ش. در كمال ناباوري ملتهاي مسلمان به رژيم صهيونيستي سفر كرد، شاه ايران بعد از كارتر دومين رئيس كشوري بود كه اين سفر را مورد حمايت قرار داد.
سفر سادات به بيتالمقدس و سپس انعقاد پيمان كمپ ديويد مقارن با وقوع انقلاب اسلامي ايران بود. از اين رو با پيروزي انقلاب، روابط تهران با قاهره در اعتراض به انعقاد اين معاهده قطع شد.
انقلاب اسلامي، انقلابي ضدصهيونيستي و ضدامريكايي بود و طبعاً نميتوانست رابطه مثبتي با حكومت سادات كه سرسپرده صهيونيستها بود، داشته باشد. جمهوري اسلامي ايران 2 ماه پس از پيروزي انقلاب و 9 سال پس از برقراري مجدد مناسبات تهران و قاهره، روابط خود را با مصر به دستور امام خميني (ره) قطع كرد.
روابط مصر و رژيم صهيونيستي
در 19 نوامبر 1977 انورسادات رئيس جمهوري مصر و دشمن اول اسرائيل وارد قدس شريف شد. صهيونيستها كه مزه تلخ شكست جنگ ششم اكتبر 1973 را چشيده بوده و هنوز خاطرات پيروزي سربازان قهرمان مصري را در اذهان داشته در استقبال سادات صف آرايي كرده بودند. مناخيم بگين نخست وزير، موشه دايان وزير دفاع، آرييل شارون، اسحاق شامير رئيس كنيست اسرائيل و گلدماير نخست وزير سابق اسرائيل همگي در اين استقبال حضور داشتند. گلدماير با تعجب و شادي وصف نشدني به ميهمانان تاريخي اسرائيل گفت باور كردني نيست؟!.
سادات كه مدال افتخارات پيروزي جنگ اكتبر 1973 را بر سينه داشت در مجلس خلق مصر (پارلمان) در نهم نوامبر 1977 اعلام كرد كه به خاطر صلح حاضر است به اسرائيل برود و رفت و اين سرآغاز مناسبات مصر با رژيم صهيونيستي بشمار ميآيد.
پس از آن و بويژه در دوران رياست جمهوري حسني مبارك مصر هميشه به عنوان مزدور رژيم صهيونيستي و آمريكا در منطقه عمل كرده و بيش از آن كه درصدد تامين منافع ملت مصر و سپس ملت مظلوم فلسطيني در منطقه باشد، سگ نگهبان و پاسبان منافع رژيم صهيونيستي و امريكا بوده و پيش از هر تصميمي تلاش نموده سياستهاي خود را با اين دو هماهنگ نمايد كه ضربه بزرگي به جايگاه و وجهه مصر به عنوان سردمدار جهان عرب و موقعيت منطقهاي آن وارد كرده است.
شهدايي كه حسني مبارك مزارشان را پنهان كرد
امروز پس از اعلام حكم حسني مبارك و تحقق بزرگترين هدف انقلاب 25 ژانويه مصر هستيم لازم است يادي از شهداي بزرگ نهضت اسلامي مصر نيز كنيم، جواناني كه در بزنگاهي سرنوشت ساز تصميم گرفتند، لكه ننگ خيانت فرعون پيشين مصر "انور سادات" را از دامان ملت خود پاك كنند و با اعطاي جان خود عزتي دوباره به سرزمين خويش ببخشند. اين جوانان مجاهد عبارت بودند از: ستوان يكم خالد احمد شوقي الاسلامبولي، عبدالحميد عبدالسلام عبدالعال، عطا طايل حميده رحيل، حسين عباس محمد.
اين افراد توانستند تحت رهبري سروان خالد اسلامبولي ، عمليات اعدام انورسادات را با موفقيت طراحي و و در روز ششم اكتبر 1981 به اجرا برسانند. فرعون بعدي مصر ، يعني محمد حسني مبارك ، بلافاصله پس از رسيدن به قدرت ، اين جوانان شهادت طلب را به بيدادگاه نظامي سپرد و حكم اعدامشان را امضا كرد.
رژيم نامبارك مصري از دادن اجساد اين 4 نفر به خانواده هايشان خودداري كرد و آن ها را به طور پنهاني در گورستان ناشناسي به خاك سپرد و تا همين امروز نيز محل دفن اين شهيدان ناشناس است.
32 سال پيش اين جوانان سوداي اعدام فرعون و برقراري حكومتي اسلامي را در مصر در سر داشتند. گرچه افتخار قتل فرعون را در كارنامه ملت خود ثبت كردند، اما تقدير چنين بود كه مردم مصر حكومت فرعوني ديگر را تجربه كنند تا اين بار نه تنها چند ده جوان انقلابي، بلكه چند ده ميليون مسلمان مصري سرنوشت آخرين فرعون مصر را رقم بزنند و او را روانه زباله دان تاريخ كنند.