جام جم آنلاين: ليبي از جمله كشورهاي عربي بود كه همزمان با ساير كشورهاي عربي شمال آفريقا، براي سرنگوني نظام حاكم بهپا خاست.
هفدهم فوريه 2011 مردم ليبي براي پايان دادن به حاكميت قذافي، حركت سراسري را آغاز كردند.
هرچند كه تحولات ليبي با تحولات كشورهايي مانند مصر، تونس، اردن، يمن، عربستان، بحرين شباهتهايي داشت، اما يك تفاوت عمده در آن مشاهده ميشود و آن آغاز اعتراضهاي مردمي به صورت مسلحانه و غيرمسالمتآميز و ديگري مداخله گسترده غرب با ادعاي حمايت از مردم بود.
كشورهاي غربي كه همچنان در برابر درد و رنج ملتهاي بحرين و عربستان سكوت كردهاند در قبال ليبي فرياد مردمدوستي سرداده و در نهايت نيز با قطعنامه 1973 شوراي امنيت عمليات نظامي عليه ليبي را آغاز كردند.
در اين چارچوب، كشورهاي غربي از تمام امكانات نظامي و اطلاعاتي خود براي پايان دادن به حاكميت قذافي استفاده كردند و هرگز حاضر به حتي اصلاحي در ساختار رفتاري وي نشدند. عملكردهاي غرب چنان بود كه صرفا يك هدف را براي خود تعريف كرده بودند و آن نابودي قذافي بود.
سرانجام آبان 1390 خبر مرگ قذافي اعلام شد تا مردم گامهاي بعدي براي رسيدن به اهداف قيامشان را بردارند.
هرچند بسياري بر اين عقيده بودند كه ليبي به دليل برخورداري از موقعيت جغرافيايي مناسب و نيز منابع نفتي سرشار، كانون تحولات جهاني قرار ميگيرد، ولي پس از مرگ قذافي جايگاه ليبي كمرنگ و كمرنگتر شد؛ به گونهاي كه محافل رسانهاي و سياسي غرب نيز كمتر به آن پرداختند.
هرچند در هفتههاي نخستين سرنگوني قذافي مقامات اروپايي و آمريكايي ديدارهايي از ليبي داشتهاند، اما به مرور اين روند نيز كاهشيافته؛ در حالي كه رسانهها نيز كمتر به آن توجه ميكنند.
اكنون بخش اندكي از اخبار جهان به ليبي اختصاص مييابد و چنان رفتار ميشود كه گويي اين كشور در امنيت كامل است.
در حالي سوريه و مصر كانون توجهات رسانهها و سياستمداران غرب قرار گرفته است كه ليبي اين روزها رنگ آرامش به خود نميبيند و هر روز بخشي از اين كشور با درگيريهاي مسلحانه همراه است؛ به گونهاي كه برخي از تجزيه اين كشور به چهار منطقه شمالي، جنوبي، شرقي و غربي خبر ميدهند.
با توجه به اين مساله عدم پردازش به شرايط اين كشور در محافل رسانهاي غرب امري سوالبرانگيز شده است. بررسي شرايط دروني ليبي نشان ميدهد اين كشور با مجموعهاي از چالشها مواجه است.
لزوم بازسازي كشور كه به اذعان سازمان ملل 480 ميليارد دلار است، چگونگي برگزاري انتخابات پارلماني و تشكيل دولت، تشديد حملات و فعاليتهاي القاعده، روند رو به رشد جداييطلبي در ميان قبايل و طوايف كه ميرود تا ليبي را به چند منطقه تجزيه كند و... از جمله تحولات ليبي است.
مجموع اين تحولات نشان ميدهد ليبي در جايگاه خبري در جمع مناطق مهم جهان است لذا عدم پردازش آن از سوي محافل رسانهاي و سياسي غرب نميتواند منطقي باشد.
بررسي نگاه غرب به ليبي نشان ميدهد كه اين كشورها از ابتدا چند هدف را براي ليبي در نظر گرفتهاند كه سلطه به منابع نفتي به عنوان نزديكترين نقطه به اروپا، تكهتكهكردن ليبي تحت ادعاي فدراليسم در چارچوب اجراي پروژه بالكانيزهكردن آفريقا و جهان اسلام و استفاده از ليبي براي حضور گسترده در آفريقا از آن جمله است.
اين سناريو مطرح است كه اكنون آنها با بايكوت رسانهاي آنچه در ليبي روي ميدهد، تلاش دارند تا فضاي اين كشور را آرام نشان داده تا در لواي آن، سياستهاي خود را اجرا كنند. نكته اساسي آنكه آنها با كشاندن افكار عمومي به ديگر مناطق جهان بر جناياتي كه ناتو در ليبي صورت داده سرپوش ميگذارند.
براين اساس ميتوان گفت ليبي سرزميني با مشكلات گستردهاي است كه براساس منافع غرب از اذهان عمومي به دور مانده و غرب تلاش دارد تا در اين فضا، سلطه و غارت ثروتهاي اين كشور را اجرايي سازند.
در حالي كه در فرافكني آشكار چنان وانمود ميسازند كه فضاي اين كشور در امنيت است و به نوعي اقدام آنها در سرنگوني قذافي به نفع مردم اين كشور بوده است.
آنها برآنند تا ليبي را به مدلي براي ساير كشورها مبدل سازند كه شايد توجيه جنگ عليه سوريه بخشي از آن باشد؛ در حالي كه حقيقت آن است كه ليبي به واسطه دخالتهاي غرب امروز در شرايط نامطلوب امنيتي قرار دارد و هر لحظه احتمال انتشار خبر تجزيه اين كشور دور از ذهن نيست.