خبرگزاري فارس: اولين انتخابات آزاد ليبي پس از 42 سال هفته آينده با برگزاري انتخابات پارلماني اين كشور برگزار ميشود و اسلامگرايان با جماعت اخوان المسلمون ليبي يكي از مهمترين جريانهاي حاضر در اين انتخابات هستند.
به گزارش فارس، در حاليكه قرار بود، 30 ژوئن سالجاري پس از بيش 40 سال مردم ليبي پاي صندوقهاي راي حضور مييابند تا در انتخابات پارلماني [كنگره ملي] اين كشور شركت كنند، اين انتخابات به دليل بروز مشكلاتي در تداركات برگزاري آن بنا به ادعاي مسئولان ليبيايي به 7 جولاي موكول شد تا مردم ليبي در اين روز پاي صندوقهاي راي حضور يابند.
اخوان المسلمون ليبي
اما از جمله مهمترين تشكلها و سازمانهاي شركت كننده در اين انتخابات "جماعت اخوان المسلمون" ليبي است. اينكه جماعت اخوان المسلمون ليبي چه تشكلي است، در چه سالي تشكيل شد و چه فعاليتهايي داشته است، مطلب زير به آن ميپردازد، جماعتي كه پس از دههها در سايه بودن، هم اكنون فضايي يافته تا متعاقب قدرت گرفتن اسلامگرايان در انقلابهاي عربي به عنوان يكي از بازيگران مهم در عرصه سياسي ليبي نقش آفريني كند.
آغاز فعاليت اخوان المسلمون در ليبي
تاريخ فعاليت جماعت اخوان المسلمون ليبي به اواخر دهه چهل و اوايل دهه پنجاه ميلادي بازميگردد، زمانيكه شماري از آموزگاران مصري اخواني وارد ليبي شدند و به اين ترتيب هسته اوليه تشكيلاتي مشابه تشكيلات اخوان المسلمون مصر را در ليبي پايه گذاري كردند. با اين حال جماعت اخوان المسلمون مصر به همراه افكار و ديدگاهها و ساختار سازمانياشان از راه در ليبي نفوذ كردند:
1. بسياري از خانوادههاي مبارزان و مجاهدان ليبيايي از ظلم و ستم استعمارگران ايتاليايي فرار كرده و در شهرهاي مختلف مصر پناه گرفته و اقامت گزيدند. اكثر جوانان اين خانوادههاي ليبيايي پس از اقامت در مصر در دانشگاههاي اين كشور به ويژه دانشگاه الازهر به تحصيل پرداختند و از اين رهگذر با جريانهاي فكري و سياسي مصر از جمله افكار و عقايد "حسن البنا"، مرشد اول و بنيانگذار جماعت اخوان المسلمون مصر آشنا شده و تحت تأثير آن قرار گرفتند. آنها پس از استقلال ليبي در اوايل دهه پنجاه به كشورشان بازگشتند و افكار جماعت اخوان المسلمون مصر را به ديارشان منتقل كردند.
2. حضور روحانيون مصري در دستگاهها و نهادهاي مذهبي، فرهنگي، آموزشي و قضايي ليبي نقش مؤثري در انتقال افكار جماعت اخوان المسلمون مصر به اين كشور داشت، زيرا اكثر روحانيون مصري متأثر از اصول و بنيادهاي فكري حسن البنا بوده و خود از مبلغان اين انديشهها در ميان جوانان ليبيايي و اقشار مختلف اين كشور بودند.
3. حوادث و تحولات سياسي همچون ترور حسن البنا در اواخر دهه چهل و آتش سوزي بزرگ قاهره در اوايل دهه پنجاه و پيروزي كودتاي افسران آزاد مصر به رهبري سرهنگ "جمال عبد الناصر"، رئيس جمهوري اسبق مصر و درگيري ميان افسران آزاد و اخوانيها، عرصه و صحنه حيات سياسي و اجتماعي مصر را بر اخوانيها و كادرهاي فعال آنها تنگ كرد و برخي از آنها مجبور شدند جلاي وطن كرده و به كشورهاي همسايه همچون ليبي و سودان پناه ببرند.
اولين پايهگذاران اخوان المسلمون ليبي
"عز الدين ابراهيم"، "جلال سعده" و "محمود شريبتي" از جمله جوانان فعال اخواني مصر بودند كه در اوايل دهه پنجاه تحت تعقيب دستگاه امنيتي مصر به ليبي پناه بردند. برخي از آگاهان به مسائل ليبي و مورخان جنبشهاي اسلامي و سياسي ليبي بر اين باورند كه "عز الدين ابراهيم"، بنيانگذار واقعي و حقيقي جماعت اخوان المسلمون ليبي بوده است.
اساس افكار و انديشه و مرامنامه و برنامههاي سياسي جماعت اخوان المسلمون ليبي و مرجعيت فكري و سازماني آن همان شالودههاي انديشههاي حسن البنا و ديگر متفكران اخواني مصر و همچنين ادبيات سياسي اين گروه طي پنجاه سال اخير هميشه تحت تأثير مفردات گفتماني اخوان المسلمون مصر بوده است.
اخوان المسلمون در دوران حاكميت نظام پادشاهي
جماعت اخوان المسلمون در دوران حاكميت نظام پادشاهي در ليبي طي سالهاي 1950 تا 1969 گرايشهاي همسو و نزديك به سياست و انديشههاي "ادريس السنوسي"، پادشاه ليبي داشته و در صحنه سياست و انديشه عليه افكار و برنامههاي سياسي بعثيها و كمونيستهاي ليبي در نبرد بودند. حضور جماعت اخوان المسلمون در اين دوره در مراكز و نهادهاي علمي و آموزشي مانع گسترش و رشد افكار و فعاليت بعثيها و كمونيستها در ليبي شد.
در دوره سركوب اخوان المسلمون در توسط سرهنگ جمال عبد الناصر در پي حادثه المنشيه كه طي آن رئيس جمهوري وقت مصر در شهر اسكندريه در معرض ترور قرار گرفت، اخوانيهاي ليبي از اخوانيهاي فراري مصري به خوبي استقبال كرده و به آنها پناه دادند و وسايل و اسباب معيشت و رفاه آنان را فراهم كردند. به قدرت رسيدن افسران آزاد در ليبي به رهبري سرهنگ "معمر قذافي"، ديكتاتور معدوم ليبي در اوايل سپتامبر 1969 دوران محنتها و سختيها و فشارها عليه جماعت اخوان المسلمون ليبي را به همراه داشت.
اخوان المسلمون در دوران حاكميت معمر قذافي
سرهنگ معمر قذافي كه خود را شاگرد و امانتدار افكار و انديشههاي جمال عبد الناصر ميدانست، تجربه تلخ رفتار خشن با اخوانيهاي مصر را در ليبي تكرار كرد. با وجود اينكه اين گروه در مقابل نظام سوسياليستي و جمهوري سرهنگ قذافي خط مشي مسالمتآميزي پيش گرفته بودند، ولي طي چهل سال حاكميت معمر قذافي اين گروه از سوي دستگاه اطلاعاتي امنيتي نظام حاكم ليبي، انواع فشارها و مضايقه سياسي معيشتي را متحمل شدند.
در دهه هشتاد گروههاي اسلامگرا و ملي مخالف رژيم ليبي براي سرنگوني سرهنگ قذافي خط مشي مسلحانه و قهرآميزي اتخاذ كردند، ولي بسياري از اخوانيهاي ليبي كماكان از خط مشي گذشته و سنتي خود تبعيت ميكردند.
به هر روي به مرور زمان تشكيلات اين جريان در مناطق مختلف ليبي توسعه و گسترش يافت و در سراسر كشور ليبي ريشه دواند. اين دوره تقريبا مصادف با مرحله تأسيس ليبي جديد بعد از استقلال اين كشور بود.
گسترش فعاليت اخوان المسلمون
تا سال 1973 يعني در يك دوره 5 ساله پس از اعلام رسمي از آغاز فعاليت جماعت اخوان المسلمون در ليبي اعضاي اين جنبش موفق شد، در سطوح اجتماعي و حتي رسمي مانند برخي از وزارتخانهها و دواير دولتي اين كشور مشغول به فعاليت شوند.
تشديد حلقه فشار
اما در سال 1973 رهبران جماعت اخوان المسلمون توسط رژيم وقت ليبي دستگير و توسط سران مجبور به انجام مصاحبههاي تلويزيوني شده و به اجبار رژيم انحلال جماعت اخوان المسلمون ليبي را اعلام ميكنند.
فعاليت اخوان المسلمون تا دهه هشتاد در ليبي متوقف ميشود، اما در سال 1980 با بازگشت برخي از دانشجويان ليبيايي داراي گرايشات اخواني به كشور بار ديگر تشكيلات اخوان المسلمون در ليبي احياء و سازمان دهي مجدد آن آغاز ميشود.
فعاليتهاي اخوان المسلمون
اما فعاليتهاي اجتماعي، فكري، سياسي و فرهنگي جماعت اخوان المسلمون ليبي در تمام اين مدت سري و مخفيانه بود، زيرا قوانين وضع شده در ليبي دوران قذافي انجام هرگونه فعاليت گروهي و حزبي را ممنوع كرده و آن را با خيانت به كشور برابر ميدانست و از هرگونه ظهور و بروز علني و رسمي اين جريان همانند ساير جريانها و تشكلهاي سياسي ديگر ممانعت به عمل ميآورد.
در سال 1998 بعد از درگيري رژيم وقت ليبي با نيروهاي جماعت اسلامي مبارز ليبي كه جرياني منشعب از جماعت اخوان المسلمون ليبي با گرايشات سلفي افراطي و معتقد به انجام عمليات مسلحانه عليه رژيم و سرنگوني آن با اقدامات مسلحانه بود، جماعت اخوان المسلمون بار ديگر در معرض سركوب و بازداشتهاي گسترده توسط رژيم قذافي قرار گرفت و 152 نفر از رهبران و كادرهاي بالاي اين جماعت در همين سال يعني 1998 دستگير شدند كه تا سال 2002 در بازداشت بسرميبردند.
تا اين كه در سال 2002 دادگاه خلق ليبي براي دو نفر از كادرهاي ارشد اين جماعت يعني ناظر كل (مراقب عام) و نفر دوم تشكيلات اخوان المسلمون ليبي حكم اعدام، براي 73 عضو عادي اين جماعت حبس ابد و براي 11 نفر ديگر احكام حبس 10 ساله صادر كرد. ديگر اعضاي بازداشت شده جماعت كه 66 نفر را در برميگرفت، نيز از اتهامات وارده تبرئه شدند.
احكام صادره در سال 2004 مورد تجديد نظر قرار گرفتند، اما دادگاه تجديد نظر ليبي با اينكه احكام صادره را مورد تأييد قرار داد، اما احكام اعدام به اجرا گذاشته نشدند.
اخوان المسلمون و شروع تغيير و تحول آرام در سياستهاي رژيم
با شروع تغيير و تحول آرام در سياستهاي رژيم ليبي در ابعاد داخلي و اقدامات اصلاحطلبانه "سيف الاسلام قذافي"، پسر معمر قذافي ديكتاتور ليبي طي سالهاي 2005 تا 2010 فضاي آرامتري بر كشور و بالطبع بر جماعت اخوان المسلمون ليبي حاكم شد.
در نتيجه اين فضاي نسبتا آرام و آزاد زندانياني كه براي آنها احكام سنگين صادر شده بود، به مرور آزاد شدند. اين در حالي است كه جماعت اخوان المسلمون نيز تا حدودي با برنامههاي اصلاحطلبانه سيف الاسلام تعامل مثبت نشان داد و همين تعامل موجب شد تا برخي از محافل سياسي معارض و مخالف به سازش با نظام حاكم متهم شوند.
در سالهاي آخر حاكميت قذافي و چند سال قبل از سرنگوني رژيم ديكتاتوري معمر قذافي، "سليمان عبد القادر"، مهندس مكانيك مقيم سوئيس مسئوليت مراقب عامي(شخص اول) جماعت اخوان المسلمون ليبي را بر عهده گرفت.
عبد القادر رهبري اخوان المسلمون را به دست ميگيرد
پس از برعهده گرفتن رهبري سازمان توسط عبد القادر، وي باب مذاكراتي را با رژيم قذافي به نمايندگي سيف الاسلام آغاز كرد كه رهاورد آن ايجاد فضاي ملايمتر بين رژيم قذافي و جماعت اخوان المسلمون شد.
اما همزمان با آغاز بهار عربي در جهان عربي و وقوع انقلابهايي در تونس يكي از همسايههاي ليبي به عنوان پرچمدار انقلابهاي عربي و سرنگوني رژيم ديكتاتوري "زين العابدين بن علي" در آن و پس از آن انقلاب شكوهمند مصر كه سرنگوني ديكتاتوري "حسني مبارك" در مصر به دنبال داشت، اعتراضهاي مردمي در 17 فوريه در ليبي نيز آغاز شد. اعتراضهايي كه در نهايت منجر به تغيير نظام ليبي شد.
انقلاب 17 فوريه ليبي جماعت اخوان المسلمون ليبي نيز يكي از نيروهاي موثري بود كه گرچه كمتر با نام سازماني خود در حوادث منتهي به سقوط رژيم قذافي در عرصه حوادث خودنمايي كرد، اما بر اساس گزارشهاي به دست آمده، فعاليتهاي گستردهاي در عرصه حمايت از انقلابيون و تأمين لجستيك و مالي و سياسي آنها برعهده داشت و پس از سقوط رژيم قذافي در دسامبر 2011 جماعت اخوان المسلمون ليبي نهمين كنگره تشكيلاتي و اولين كنگره علني خود در اين كشور را در شهر بنغازي برگزار كرد و در آن "بشير الكبتي" را به عنوان ناظر كل و يا شخص اول خود برگزيد.
تشكيل حزب سياسي
جماعت اخوان المسلمون ليبي در كنگره نهم خود تشكيل يك حزب سياسي - ملي وابسته به جماعت و داراي مرجعيت اسلامي را تصويب كرد تا به عنوان شاخه سياسي جماعت در عرصه سياسي ليبي فعاليت كند.
حزب "عدالت و سازندگي" اولين و مهمترين پيام خود را تشكيل جامعهاي چند حزبي با فعاليت گروههاي متعدد سياسي در آن و رقابت سالم و شرافتمندانه و به دور از اتهام و افترا بين احزاب و گروهها و تشكلهاي سياسي برشمرد و اولين برنامه و اولويت حزبي خود را شركت در انتخابات كنگره ملي ليبي يا همان پارلمان ليبي اعلام كرد و اولين حضور آن در عرصه سياسي مشاركت در انتخابات شوراي محلي بنغازي است كه پس از اعلام نتايج آن، جماعت از نتايج به دست آمده ابراز خرسندي كرده و آن را اميدوار كننده خوانده و تاكيد كرده بود كه نتايج به دست آمده در انتخابات شوراي محلي بنغازي به رهبران حزب نشان داد كه جماعت ميتواند با تكيه بر توان سياسي خود وارد انتخابات آينده پارلماني اين كشور شود.
اولين كنگره تأسيسي حزب "عدالت و سازندگي" در دوم و سوم مارس 2012 برابر با 12 و 13 اسفند 1390 با حضور 1350 نفر از اعضاي موسس حزب در طرابلس برگزار و اساسنامه و مرامنامه حزب به تصويب رسيد و حزب عدالت و سازندگي به طور رسمي در 3 مارس و در پايان اين كنگره تأسيس خود را اعلام كرد.
جماعت اخوان المسلمون ليبي در سند منشره خود در اوايل سال 2012 ديدگاههاي كلي فكري و سياسي خود را اعلام كردند. در اين سند كه با عنوان "ما كيستيم و چه مي خواهيم" منتشر شده به ديدگاههاي كلي جماعت المسلمون اشاره و تاكيد شده است از ديد اخوان المسلمون ليبي "دين اسلام ديني است كه تمام امور و شئون زندگي و مسائل مورد نياز جامعه بشري در تمام زمانها و مكانها را تنظيم كرده و براي آن راه حل ارائه داده است".
در اين سند در زمينه روش تعامل با مسائل مختلف بر انديشه اصلاحطلبانه به عنوان "استراتژي و نه تاكتيك" تأكيد شده و تعريفي كه از اصلاحات در آن ارائه شده منطبق با ديدگاه عمومي جماعت اخوان المسلمون در سراسر جهان عرب و جهان اسلام است و عبارت است از "تلاش مسالمتآميز تراكمي و گام به گام و مستمر براي ايجاد تغييرات حقيقي و همه جانبه در تمامي زمينههاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي زندگي مبتني بر دين اسلام و منطبق با ميراث فرهنگي و تاريخي و تمدني كشور ليبي است.
برنامه اخوان المسلمون
در اين سند ابعاد اصلاحات سياسي و كشوري مورد نظر جماعت اخوان المسلمون ليبي به شرح زير تبيين شده است:
1- مبارزه با فساد سياسي و استبداد
2- گسترش آزاديهاي عمومي و احترام به حقوق بشر، آزادي انديشه و بيان و آزادي انتخاب سياسي، آزادي مطبوعات و رسانههاي گروهي، آزادي مالكيت و آزادي فعاليت مدني نهادينه و موسساتي
3- حاكميت قانون و استقلال حوزه قضائيه
4- فعال سازي نقش و جايگاه جامعه مدني.
اگرچه اين سند دربرگيرنده ايدههاي كلي بوده و متضمن يك برنامه سياسي نيست و هنوز اسناد حزب تازه تاسيس عدالت و سازندگي نيز منتشر نشده است، اما طبيعي است كه اين حزب برنامه و ديدگاه سياسي جماعت اخوان المسلمون براي آينده ليبي را در چارچوب همين سند ارائه خواهد داد.
در هر حال جماعت اخوان المسلمون ليبي هم به لحاظ سير تاريخي و تشكيلاتي و هم به لحاظ فكري و سياسي در راستاي مجموعه جماعت اخوان المسلمون مصر و ديگر نقاط جهان عرب و اسلام بايد تعريف شود و ادبيات آنها هم مشابه ادبيات موجود در جنبش مادر يعني "جماعت اخوان المسلمون مصر" است.
جماعت اخوان المسلمون ليبي هرچند در مقاطعي نوعي تعامل مثبت با رژيم سابق حاكم بر كشور داشته است، اما در مجموع همانند جماعت اخوان المسلمون مصر و ديگر كشورهاي عربي طي دهههاي گذشته ثابت كرده است، با وجود كنشهاي سياسي متفاوت كه گاه همراه با نوعي درگيري و گاه همراه با نوعي سازش با نظامهاي حاكم بوده است، هويت سياسي و فكري و تاريخي و تشكيلاتي خود را هيچ وقت قرباني نكرده و استقلال فكر و عمل خود را حفظ كرده است .
محبوبيت مردمي جماعت اخوان المسلمون ليبي
پيشبيني ميزان محبوبيت مردمي و تأثيرگذاري جماعت اخوان المسلمون در شرايط فعلي ليبي با توجه به شرايط منحصر به فرد اين كشور اندكي دشوار است. نوع حاكميت نظام سابق و برخورد با هرگونه فعاليت تشكيلاتي و حزبي امكان فعاليت اخوان المسلمون براي چند دهه در ليبي را از بين برده و شكل گيري تشكيلات فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي، خيريه و ديگر موسسات وابسته به اخوان المسلمون در ليبي هميشه با مشكل و سركوب مواجه بوده است.
از سويي عدم برگزاري انتخابات در كشور در چند دهه گذشته نه تنها در سطح كشوري و ملي، بلكه در سطح سنديكاها و موسسات سبب سركوب شديد جامعه مدني و عدم امكان فعاليت در دوران رژيم سابق شده و هم اينك نيز گروههاي مسلح و جنگ سالاران از نفوذ بسيار ملموستري در صنه سياسي ليبي در مقايسه با احزاب و جريانهاي سياسي برخوردار هستند. اين مسئله مانع از آن ميشود كه بتوان با شواهد و قرائن عيني و ملموس به ميزان دقيق قوت و تأثيرگذاري جريانهاي مختلف سياسي در جامعه ليبي پي برد.
اما براساس شناختي كه از فضاي ليبي، بستر اجتماعي موجود، تشكيلات جماعت اخوان المسلمون، تجربه انتخابات در بسياري از كشورهاي عربي و همچنين عملكرد شوراي انتقالي وجود دارد، اينگونه برمي آيد كه قاعدتاً اخوان المسلمون يكي از نيروهاي موثر اجتماعي و سياسي در آينده ليبي خواهد بود، اگرچه تخمين دقيق درصد كرسيهايي كه جماعت اخوان المسلمون ليبي در مجلس موسسان اين كشور كسب خواهد كرد، با توجه به دلايل ذكر شده دشوار است.
مهمترين رقباي جماعت اخوان المسلمون ليبي
جماعت اخوان المسلمون در عرصه سياسي ليبي با رقابت برخي از جريانهاي ليبيايي مواجه است كه از ميان اسلامگرايان بايد از "جريان سلفي" نام برد كه مهمترين رقيب و اصليترين آن در مجموعه نيروها و گروههاي اسلامگرا به شمار ميآيد.
نكته بسيار مهمي كه درباره جريان سلفي ليبي بايد به آن اشاره كرد، اين است كه اين جريان بسان ديگر جريانهاي سلفي جهان عرب از حمايت و كمك گسترده كشورهايي همچون عربستان سعودي مواجه است، بسان سلفيهاي مصر كه از حمايت گسترده سعوديها مواجه است.
دومين جريان رقيب جماعت اخوان المسلمون در ليبي را بايد در نيروهاي ليبرال و سكولار فعال در ليبي ملاحظه كرد كه بخشي از آنها را بازماندگان رژيم سابق ليبي تشكيل ميدهند كه در جريان انقلاب 17 فوريه اين كشور به انقلابيون ليبي پيوستند و مناصب و مسئوليتهايي را نيز در سطوح مختلف در ليبي عهدهدار شدند.
بخشي از اين نيروهاي ليبرال و سكولار نيروهايي هستند كه از جمله معارضان سكولار رژيم سابق ليبي به شمار ميآمدند و هم اكنون تلاش دارند با تشكيل احزاب سياسي به فعاليت و نقش آفريني در عرصه سياسي ليبي و آينده اين كشور برآيند.
نگاهي به سه جريان اصلي سياسي (اخوان المسلمون و سلفيها و ليبرالها در كنار سكولارها) همچنين شرايط حاكم بر جامعه ليبي پس از سرنگوني رژيم قذافي بر اين نكته تاكيد ميكند كه اگر اعمال فشار و تاثيرگذاري غير اصولي از سوي نيروهاي خارجي (منطقهاي و بين المللي) موثر در صحنه تحولات ليبي صورت نگيرد، جريان سكولار به دليل فاصلهاي كه با بافت طبيعي جامعۀ ليبي دارد، از نقش آفريني محدودتري در مقايسه با جريانهاي اسلامگرا در آينده ليبي برخوردار خواهد بود.
ليبي جامعهاي سنتي- مذهبي است كه نيروهاي اسلامگرا در آن به طور طبيعي از قدرت تأثيرگذاري بيشتري نسبت به ديگر نيروها برخوردارند. در بين نيروهاي اسلامگرا جريان سلفي در جريان انقلاب 17 فوريه ليبي به لحاظ نظامي موفقيتهايي احراز كرده و بر بخشهايي از ليبي سيطره دارد، اما درازمدت به دليل فاصله اين جريان با ساختار طبيعي و تاريخي جامعه ليبي كه جامعهاي با گرايشهاي اهل سنت مالكي و صوفيانه است و از بعد اعتقادي گرايشهاي محافظهكار و ميانهرو تلقي ميشوند، به جرات ميتوان گفت در مقايسه با جريان اخوان المسلمون از تأثيرگذاري كمتر و محدودتري در دراز مدت برخوردار خواهند بود، اگرچه به عنوان يكي از نيروهاي موثر سياسي و اجتماعي در عرصه ليبي مطرح باقي خواهند ماند.