جامعه بینالمللی با سکوتی که در برابر نقض حاکمیت کشورها توسط رژیم اسرائیل پیشه کرده است، عملا در حال تیشه زدن به قواعدی است که وجود و بقای آن را تضمین میکنند.
نیمه شب 24 اکتبر سال جاری میلادی، جهان و آنچه جامعه بینالمللی خوانده میشود، بار دیگر شاهد پدیدهای بود که متاسفانه طی 6 دهه گذشته به پدیدهای عادی و علیالسویه تبدیل شده است: «حمله رژیم اسرائیل به کشوری دیگر به بهانه احتمال وجود تهدید در آینده.»
اینکه آنچه حملات پیشدستانه خوانده میشود، به الگویی جاری و عادی در رفتار رژیم صهیونیستی از بدو تاسیس آن بدل شده است، بیش از هرچیز از نگرانی جدی این رژیم از بقای خود خبر میدهد. رژیم اسرائیل بهدلیل نداشتن ریشههای مشخص و قابل اتکای تاریخی در منطقه خاورمیانه، همواره نگران آن است که بقایش مورد تهدید قرار گیرد و بنابراین، رئالیسم مبتنی بر سیاست قدرت و تخریبی ندانستن جنگ از جمله سیاستهای مستمر تلآویو بوده است.
با این وصف، به نظر میرسد بین بقای رژیم صهیونیستی و قواعد حاکم بر جامعه بینالمللی یک تعارض جدی به چشم میخورد که بررسی آن بدوا مستلزم شناخت مفهوم جامعه بینالمللی است.
* جامعه بینالمللی
جامعه بینالمللی به شکل امروزین، ریشه در تحولات تاریخی اروپای پس از قرون وسطی دارد. جنگهای دولتهای مدرن اروپایی که به نوعی نبرد بین مسیحیت کاتولیک و تعالیم پروتستانیزم محسوب میشد، در جنگهای 30 ساله 1618 تا 1648 که به مرگ حدود یکسوم از جمعیت اروپا انجامید، به اوج خود رسید اما پایان این جنگها به «قراردادهای وستفالی» انجامید که دولتهای مستقل اروپایی را بهرسمیت شناخت. وستفالی را به عنوان سرآغاز جامعه بینالمللی شناختهاند.
مساله اصلی در مفهوم جامعه بینالمللی آن است که دولتهایی با حاکمیت مستقل که تحت حاکمیت هیچ قدرت فراملی قرار ندارند، باید با یکدیگر به همزیستی برسند. چنین شرایطی را متفکران روابط بینالملل به عنوان «آنارشی» تعریف کردهاند.
«هدلی بال» بر این باور است که جامعه بینالمللی مجموعهای از دولتها را دربرمیگیرد که نسبت به ارزشها و منافع مشترک آگاهی داشته و به این منظور قواعد مشترکی را میپذیرند. «باری بوزان» هم با بیان دیگر، وجود قواعد مشترک در مفهوم جامعه بینالمللی را پذیرفته است.
در مجموعهای از ارزشها، ارزش اصلی در جامعه بینالمللی «استقلال کشورها» قلمداد شده است و قرارداد منجر به تضمین آن، «حاکمیت ملی» است. با این وصف، احترام به حاکمیت ملی کشورها که بر اساس «اصل عدم مداخله» شکل گرفته است، قاعده اصلی در یک جامعه بینالمللی محسوب میشود.
با این حال، برخی از اندیشمندان همچنان بر این باورند که منطق حاکم بر این جامعه بینالمللی از نوع «رئالیستی» و «قدرتمحور» است و البته با بررسی رفتار بسیاری از رژیمها از جمله رژیم اسرائیل، شواهد جدی بر این مدعا یافت میشود.
* بقای جامعه بینالملل یا بقای اسرائیل؟
اگر احترام به حاکمیت ملی کشورها و اصل عدم تجاوز به عنوان اصلیترین قواعد جامعه بینالمللی شناخته شود، آنگاه رفتار اسرائیل در حملات پیشدستانه مستمر به کشورهایی چون عراق، سوریه و اخیرا سودان، در تعارض با قواعد جامعه بینالمللی تعریف میشود.
به عبارت دیگر، از آنجا که جامعه بینالمللی فاقد یک قدرت فراملی برای تضمین بقای خویش است، بقای آن طبعا مستلزم بقای قواعد آن است و وقتی رژیم تلآویو نقض این قواعد را به یک سنت بدل میکند، عملا با تمام قوا کمر به نابودی جامعه بینالمللی بسته است، اگرچه مقامات این رژیم در ادعاهای خویش، خود را حامی جامعه بینالمللی بینگارند و ادعا کنند که رهبران تنها دموکراسی خاورمیانه هستند!
به این ترتیب، اگر بقای اسرائیل در نقض حاکمیت دیگر کشورهاست و این رژیم به خود اجازه میدهد بهجای تمام نهادهای بینالمللی تصمیم گرفته و تصمیم را راسا اجرایی کند و از سوی دیگر جامعه بینالمللی در برابر این رفتار سکوت پیشه میکند، نمیتوان به بقای جامعه بینالمللی امید بست. حتی میتوان گفت جامعه بینالمللی هماکنون نیز از معنای واقعی خود تهی شده است چه رسد به آنکه رویای غرب در خصوص تشکیل «جامعه جهانی» تحقق پذیرد.
* سکوت جامعه بینالمللی در برابر تجاوز به سودان
حداقل انتظاری که در شرایط نقض قواعد مشترک جامعه بینالمللی وجود دارد، محکوم کردن این اقدام از سوی اعضای جامعه بینالمللی است اما بهطور مثال، اروپا که به اصطلاح خود بنیانگذار این جامعه پس از وستفالی بوده است، در برابر آن سکوت پیشه کرده است.
ایالات متحده نیز به عنوان متحد اصلی اسرائیل نه این دست اقدامات تلآویو را محکوم کرده و نه بهنظر میرسد که از آن ناراضی باشد.
این در شرایطی است که باراک اوباما، رئیسجمهور ایالات متحده مستمرا از اتحاد جامعه بینالمللی در برابر آنچه تهدید هستهای ایران خوانده میشود سخن میگوید و این باز هم در شرایطی است که نهتنها بسیاری از کشورهای جهان نظیر اعضای جنبش عدم تعهد به چنین تهدیدی باور ندارند، حتی جامعه اطلاعاتی آمریکا نیز آن را تایید نکرده است.
با این وصف، جامعه بینالمللی با استانداردهای دوگانهای که بهکار بسته، عملا کمر به قتل خود بسته است، چون با این رفتار اولین چیزی که قربانی میشود قواعد مشترکی است که باید حافظ حاکمیت دولتها به عنوان بازیگران اصلی در عرصه آنارشیک بینالملل باشند.
جامعه بینالمللی باید آگاه باشد که سودان تنها قربانی حمله نظامی 4 فروند هواپیمای ارتش صهیونیستی نخواهد بود بلکه تمام جهان باید هزینههای چنین رفتاری را بپردازد.