جنگ در مالی با توجه به بحران اقتصادیای که فرانسه با آن درگیر است، نه تنها غنایمی چون اورانیوم را برای این کشور به همراه نخواهد داشت، بلکه هویت و ماهیت فرانسوی را در خطر نابودی و فنا قرار خواهد داد.
به گزارش خبرگزارش فارس، پایگاه خبری العهد در مقالهای به قلم «عقیل شیخ حسین»، نویسنده لبنانی به بررسی اهداف نهفته در پس تجاوز نظامی اخیر فرانسه به کشور مالی میپردازد و در اینباره مینویسد: منطقه ساحلی شرق و شمال آفریقا که دهها برابر افغانستان وسعت دارد، هم اکنون به میدان تجاوز نظامی فرانسه تبدیل شده است، جنگی که همانند جنگ افغانستان بیتردید پیامدهای ناگواری چه برای تمام کشورهایی که به این تجاوز ملحق شدند و چه کشورهایی که در اندیشه پیوستن به این تجاوز هستند و یا زمینههای پیوستن خود در آن را فراهم میکنند، درپی خواهد داشت.
هر کشور به اندازه دخالتی که در این تجاوز داشته و البته به استثنای آمریکا که به زودی عملا در مالی وارد عرصه خواهد شد و بدون استثنای آمریکا از این پروسه باید گفت که در زمانی نه چندان طولانی این کشورها به اندازه نقشی که در تجاوز به مالی ایفا کردهاند، از نتیجه تلخ و بازتابهای ناخوشایند آن خواهند چشید.
اگرچه نام فرانسه و دیگر کشورهای اتحادیه اروپا و آمریکا و همه کشورهای طرفدار دولت مرکزی مالی، همه و همه در فهرست کشورهایی قرار میگیرد که برای جنگ وارد کشور مالی شدهاند، اما در میان هیچ نامی از «رژیم صهیونیستی» برده نمیشود، در حالیکه این رژیم را باید آغازگر این جنگ دانست و اگرچه در این میان هیچ یادی از رژیم صهیونیستی در ناآرامیهای مالی و تجاوز غرب به این کشور نمیشود، اما این رژیم باید بداند که خسارتها و پیامدهای منفی این جنگ دامنگیر تلآویو نیز خواهد شد.
به همین دلیل تاکید میشود، چون هرج و مرجی و آشوبی که این رژیم در این کشور به وجود آورده، تنها کشورهای عربی و اسلامی را دربرنخواهد گرفت، بلکه سراسر عرصه بین المللی را درگیر خود خواهد کرد. چراکه جهان هم اکنون به سرزمین حاصلخیزی برای انقلابهای بزرگ تبدیل شده است که هرچه از این حیث در آن میکارید، به سرعت بارور شده و میتوانید آن را برداشت کنید و همین انقلابها تغییر و تحولات گسترده را در عرصه بین الملل به دنبال خواهند داشت. به همین دلیل هم اکنون ملل جهان دریافتهاند، خسارتهایی که در کوتاه مدت به آنها وارد میشود، چیزی نیست که بخواهد در آینده بر توانمندیها، پتانسیل و امکانات آنها در کشورهایشان تاثیر منفی بگذارد.
جنگ مالی با حملات هوایی فرانسه و یا جنبشهای افراطی سلفی آغاز نشد، بلکه این جنگ در سال 1984 با تأسیس «مؤسسه پژوهشهای راهبردی - سیاسی پیشرفته توسط مرکز پژوهشهای آمریکایی - اسرائیلی بیت المقدس» و «ستاد فرماندهی نظامی در آمریکا در آفریقا» موسوم به «آفریکام» شروع شد که در سال 2007 و اواخر دوره ریاست جمهوری «جرج بوش» پسر تأسیس شد و یکی دیگر از رهاوردهای تاسیس این دو نهاد شکلگیری گروههای جهادی تکفیری در مالی بود.
آمریکا چند سال قبل از تشکیل ستاد فرماندهی نظامی آمریکا در آفریقا به شیوههای مختلف از جمله مشارکتهای اقتصادی، برگزاری مانورهای نظامی مشترک با کشورهای منطقه، حضور نظامی، فعالیتهای گسترده و مختلف برای سرویسهای اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا بر حضور خود در منطقه تاکید کرد.
همه چیز حکایت از آن داشت که آمریکا خود را برای حضور در جنگ مالی و کشورهای همسایه آماده کرده است، اما بعدها مشخص شد که خود را برای جنگی آماده کرده است که دیگران زمینههای آن را فراهم کردهاند، جنگی که بنابر تبلیغات جهانی و بین المللی جنگی جهت مقابله با تروریستم خوانده شده بود، اما در حقیقت جنگی علیه تمام طرفهای شرکت کننده در آن بود.
جنگ فرانسه در مالی
نکته قابل تامل در مالی به طور خاص و آفریقا به طور عام آن بود که به موازات گسترش فعالیتها آمریکا در این منطقه و افزایش آن، زمینه حضور تشکلها و سازمانهای جهادی – تکفیری نیز افزایش مییافت تا هزاران جهادی تکفیری با وجود هوشیاری و بیداری سرویسهای اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا وارد کشورهای افراطی آفریقا و از جمله مالی شوند.
به موازات این ورود سیلآسای جهادیهای تکفیری به کشورهای آفریقایی مسؤلان آمریکایی از تشدید خطر تروریسمی که از آفریقا اروپا را تهدید میکرد، سخن میگفتند، به ویژه گروههای جهادی تکفیری که دست به گروگانگیری از اتباع کشورهای غربی نیز زده بودند.
در میان فرانسه بیشتر از کشورهای دیگر غربی مورد هدف برنامههای مرکز پژوهشهای صهیونیستی - آمریکایی قرار گرفته بود، به این دلیل که کشورهای منطقه در گذشته مستعمرههای فرانسه بودند، این کشور سالها بود که به دلیل فشارهای آمریکا و رژیم صهیونیستی و چین در حال عقب نشینی از آفریقا و از دست دادن مناطق نفوذ خود بود و عملا به خاطر پیروزی که در لیبی به دست آورده بود و با توجه به هوی و هوس رهبرانش که نه نشانی از جدیت «شارل دوگل» و نه اخلاص و فاداری وی به فرانسه برای بازگردان قدرت از دست رفته این کشور در آفریقا مشاهده میشد، نیازی به تحریک و تشویق جهت ورود به این جنگ تحت عنوان مقابله و مبارزه با تروریسم وجود ندارد.
بیپرده این تروریسم همان تروریسمی است که فرانسه از آن در جنگ سوریه حمایت مالی و نظامی میکند و با اینکه بیمبالاتی و بیدقتی مهمترین ویژگی سیاست خارجی فرانسه است، با این حال «فرانسوا اولاند»، رئیس جمهوری فرانسه نظامیان فرانسوی را به جنگی فرستاد که در آن جهادیهای تکفیری اسلحههای فرانسوی پیشرفتهای را در دست داشتند که «نیکلا سارکوزی»، رئیس جمهوری سابق فرانسه در جنگ با قذافی در لیبی در اختیار آنها گذاشته بود.
پیش از آنکه هفته اول جنگ پایان یابد، خبرهایی منتشر میشود که از مباهات و افتحار فرماندهان نظامی فرانسوی به خاطر موفقیتهایی که در مالی به دست آورده بودند، سخن میگفت. پایگاههای جهادیهای تکفیری بمباران و شهرها آزاد شدند، بیآنکه حتی یک نظامی فرانسوی در نبرد «ان امیناس» کشته شود و در بنغازی پرچمهای سه رنگ فرانسه و در باماکو عکسهای فرانسوا اولاند برافراشته میشوند.
تاکنون مشخص نیست که آیا نیروهای فرانسوی در جنگ زمینی هم میتوانند همچون عملیاتهای هوایی موفق عمل کنند. اما خوشبینانهترین پیشبینیها نشان میدهد که سناریو مالی به سمت سناریو افغانسان در حرکت و این به معنای دربرداشتن هزینههای هنگفت برای فرانسه است.
چون عرصه جنگ در مالی بیتردید محدود به این کشور نخواهد بود. «ان امیناس» این ایده را در اذهان تداعی میکند که جهادیهای تکفیری به این ترتیب به فرانسه اعلام میکنند که منافع فرانسه در داخل و خارج این کشور، اینگونه هدف قرار خواهد گرفت. درست است که فرانسه اقداماتی را برای حمایت از اتباع خود در مالی و فرانسه اتخاذ و آنها را افزایش داده و درست است که هزاران نظامی و نیروی پلیس فرانسوی در اماکن حساس این کشور گماشته شدند، اما باید گفت که این اقدامات نظامی، درحالی فرانسه به اجرا درمیآید که این کشور در شرایط ریاضت اقتصادی به سر میبرد و این نشان از این دارد که این کشور وارد مرحلهای ناشناخته از جنگ در مالی شده است، جنگی که به جای غنایم اورانیوم و دیگر منابع ارزشمند طبیعی نابود کننده هویت فرانسوی است.