یک کارشناس مسائل شمال آفریقا تجزیه لیبی را به سود آمریکاییها دانست و گفت: آنها با تهییج ساکنان مناطقی از لیبی به دنبال تقسیم این کشور هستند.
به گزارش خبرگزاری فارس، تحولات منطقه که از آن با نام بیداری اسلامی یاد میشود، دومین سال خود را پشت سر گذاشته و سومین بهار خود را در پیش دارد، این موضوع باعث شد تا در گفتوگو با کارشناسان حوزه، با نگاهی دقیقتر و موشکافانهتر به آنچه در این کشورها گذشته بپردازیم که حاصل آن مجموعه گفتوگوهایی با نام «منطقه؛ 2 سال پس از بیداری» است. در این بخش طی گفتوگویی با «سید هادی سید افقهی» کارشناس مسائل شمال آفریقا، به بررسی اوضاع «لیبی» پرداختهایم که مشروح آن از نظر خوانندگان میگذرد.
فارس: لیبی چه ویژگی خاصی داشت که غرب به سرعت وارد میدان شد و تحولات این کشور را بدست گرفت؟ موردی که در دیگر کشورهای انقلابی به چشم نخورد.
سید افقهی: لیبی با توجه به برخورداری از منابع سرشار نفت و گاز و معادن دیگر مس و سرب و به دلیل داشتن طولانیترین مرز آبی در ساحل دریای مدیترانه که به طور 1955 کیلومتر است و قرار گرفتن این سواحل روبروی سواحل شمالی حوزه مدیترانه که کشورهای اروپایی هستند و از سوی دیگر به دلیل وضعیت جغرافیایی که همجوار الجزایر، تونس، مصر، سودان، چاد و نیجر است، یک موقعیت مهم ژئوپلتیک و سوق الجیشی داشته و دارای موقعیت اقتصادی قابل توجهی نیز است؛ بنابراین غربیها از ابتدا نسبت به تحولات این کشور حساسیت زیادی نشان دادند. کشورهایی همچون ایتالیا، آلمان، فرانسه، انگلیس و همپیمانان سنتی لیبی از جمله روسیه و چین و بعضاً هند، جایگاه بسیار حساس و قابل توجهی را نسبت به این کشور داشتهاند و به همین دلیل وقتی مردم لیبی از بنغازی تحرکات خود را شروع کردند، دیدیم که هم کشورهای اروپایی ابتدا محافظه کاری به خرج دادند و هم برخی از کشورهای عربی و اتحادیه عرب تا مدتها نسبت به تحولات لیبی سکوت کردند.
اروپاییها از آنجا که روابط حسنهای با قذافی داشته و مشکلی زیادی با وی نداشتند، سرمایهگذاری کرده و نفت دریافت میکردند. لذا طبیعی بود که نسبت به تحولات این کشور و سرنگونی قذافی ناخشنود باشند.
کشورهای عربی از خوف این که نفس سرنگونی قذافی به عنوان ریزش دومینویی که شامل حال بن علی و بعد مبارک در مصر شد، به خودشان سرایت کند، لذا نفسهایشان در سینه حبس بود که ممکن است نوبت آنها نیز برسد اما وقتی دیدند قیام و اعتراضات فراگیرتر شد و روز به روز دامنه و گستره این قیام وسیعتر شد، تقریباً به مرز اطمینان و یقین رسیدند که قذافی رفتنی است.
قذافی در مقابل قیامها برخورد خشنی داشت و قتل عامهای بسیار فجیعی انجام داد و با توجه به ایجاد زمینه برای دخالت کشورهای بیگانه، اروپاییها احساس کردند که باید وارد عمل شوند. استارت مداخله منطقهای و بینالمللی توسط اتحادیه عرب کلید خورد و طی 2 نشست، پرونده لیبی به شورای امنیت واگذار شد و شورای امنیت قطعنامه 1975 را صادر کرد.
فارس: مفاد قطعنامه شامل چه مواردی میشد؟
سید افقهی: مفاد این قطعنامه به کشورهای ناتو اجازه میداد از پرواز جنگندههای قذافی به منظور بمباران و قتل عام مردم جلوگیری کنند، اما متاسفانه در عمل این را شاهد بودیم که ناتو دامنه ماموریت خود را بر اساس مصوبه شورای امنیت تعریف نکرد زیرا به دنبال یک هدف دیگر بود و مترصد بود که اگر نظام و رژیم قذافی سرنگون شود آنها بتوانند دست اندازی در تاسیسات نفتی و منابع این کشور را آغاز کنند. نیروهای ناتو عمدتاً از طریق جنگ هوایی وارد شدند و در مراحل آخر وقتی مطمئن شدند قذافی رفتنی است، نیروی زمینی محدود وارد کرده و درگیر نبرد شدند. این نبرد چند ماهی به بن بست رسید و پیشبینیهای ناتو برای رسیدن به پیروزی مورد انتظار محقق نشد.
فارس: آمریکا و روسیه در این بین چه نقشی ایفا کردند؟
سید افقهی: آمریکا در ابتدا دخالت نکرد، چرا که درگیر مسئله افغانستان و عراق بود و بر همین اساس فرانسه فرماندهی عملیات را به عهده گرفت و انگلیس و ایتالیا از آن حمایت کردند.
چینیها و روسها در این ماجرا فریب خوردند و برای اینکه منافع خود را پس از سرنگونی قذافی بر باد رفته نبینند با ماموریت ناتو برای بمباران لیبی موافقت کردند. هم برای نشان دادن همسویی خود با مردم لیبی و هم از خسارتهایی که ممکن است در سرمایهگذاریهایشان در بخش نفت ایجاد شود، جلوگیری کنند؛ به همین دلیل برخلاف بحران سوریه که طی آن 3 قطعنامه وتو شد، اینجا روسیه و چین با ماموریت ناتو موافقت کردند. ناتو به بهانه تعقیب و سرکوب نیروهای قذافی به بسیاری از زیر ساختهای غیر نظامی لیبی حمله ور شد و خسارات سنگینی به مردم، تاسیسات، مراکز حیاتی و استراتژیک این کشور وارد کرده و افزون بر به دست گرفتن منابع نفت و گاز، یک بازار خوب برای بازسازی این کشور برای خود فراهم کردند.
وقتی آمریکا وارد عمل شد، فرایند سقوط رژیم قذافی شتاب جدیتری به خود گرفت و ناگهان ظهور نیروهای القاعده و گروههای اسلامی را دیدیم که تا آن زمان حضور جدی نداشتند. هم از داخل لیبی نیروهای مسلح بودند و هم القاعده از خارج از لیبی نیروهای خود را برای سقوط قذافی گسیل داشت که این ورود قطعاً بدون هماهنگی آمریکا و قطر و امارات نمیتوانست باشد.
فارس: اوضاع لیبی پس از سرنگونی قذافی چگونه پیش رفت؟
سید افقهی: رژیم قذافی سرنگون شد و برای مدیریت بحران، یک شورای انتقالی با مسئولیت «مصطفی عبدالجلیل» شکل گرفت. حدود 9 ماه پیش انتخابات کنگره ملی لیبی برگزار شد که مردم مشارکت قابل قبولی در آن داشتند. مردم زیادی با گرایشات سکولار، اسلامی و مستقل شرکت کردند و از مجموع کل جمعیت 7 میلیونی لیبی، 3.5 میلیون نفر حضور داشتند.
برنده اول انتخابات کنگره، جریان ملی به رهبری «محمود جبریل» بود که گرایش سکولار داشت و رتبه دوم را حزب عدالت و توسعه اخوان المسلمین به رهبری «محمد صوان» کسب کرد.
کنگره ملی لیبی که تشکیل شد، شورای انتقالی منحل شد و عبدالجلیل ریاست شورا را به «بن مقریف» رهبر کنگره ملی تحویل داد.
این شورا در حال حاضر 3 ماموریت بر عهده دارد؛ اول، انتخابات برای تشکیل حکومت موقت و تشکیل دولت، دوم، تدوین قانون اساسی و سوم تدوین قانون انتخابات و انتخابات پارلمانی. الان در لیبی دولت رسمی و کنگره ملی موقت داریم و انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی فراروی مردم لیبی است. امروز مردم لیبی دومین سالگرد انقلاب خود را تجربه خواهند کرد.
کشته شدن دیکتاتور لیبی، تشکیل شورای انتقالی لیبی در ابتدای کار و واگذاری مدیریت کشور به کنگره لیبی با انتخاب مردم و تا حدودی ساماندهی نیروهای مسلح از جمله دستاوردهای انقلاب مردم لیبی بود.
فارس: وضعیت امنیتی و اقتصادی چگونه است؟
سید افقهی: نگرانیهایی برای اروپاییها وجود دارد که امتداد نگرانی آمریکاست. حادثه کشته شدن سفیر آمریکا در کنسولگری بنغازی با سه مقام سازمان سیا برای آمریکا شوک بود و تصور آن را هم نمیکردند.
بهانه و فضای تهاجم، اعتراض به فیلم موهن پیامبر(ص) بود، ولی گروههای مسلحی که از حضور و نقش آفرینی آمریکا در کشورشان خشنود نبودند و در جاهای دیگر از جمله پاکستان و افغانستان درگیر بوده و بعضاً ضربات سختی از آمریکا خورده و دچار تلفات زیادی شدند، امروز شاید انتقام آن کشتار را در بنغازی گرفتند.
بعد از آن شوک همواره این ترس از سوی آمریکا وجود داشت که مبادا نیروهای تندرو در لیبی و سایر کشورهای انقلابی به قدرت برسند که این موضوع باعث تغییر رویکرد این کشور در منطقه شد. به همین دلیل دست به مهندسی تحولات زدند که حاصل آن روی کار آمدن یک جریان سکولار در لیبی است و اخوان در رتبه دوم قرار گرفت. آمریکا و غرب برخلاف 3 یا 4 کشوری که در آن تحولات رخ داده اجازه نمیدهند که با روی کار آمدن جریانات تندرو در لیبی مصالح و منافع آنها به خطر افتد، زیرا در لیبی بحث نفت و انرژی است که در این خصوص با کسی تعارف ندارند.
فارس: مصداقی در این خصوص ذکر کنید.
سید افقهی: شخصیت محمود جبریل یک شخصیت مرموز است و جبریل استاد علوم سیاسی سیف الاسلام قذافی بوده و حتی مشاور قذافی نیز بوده است، اما بنا به دلایلی از وی جدا میشود و در جبهه اپوزیسیون قرار میگیرد و امروز اکثریت کنگره را در دست دارد.
فارس: با وجود گذشت 2 سال از انقلاب لیبی، این کشور هنوز روی آرامش را به خود ندیده است. چرا؟
سید افقهی: 2 مسئله مهم در آسایش و آرامش ملتها تعیین کننده است. عامل اول اقتصادی است و از دید جغرافیای اقتصادی، لیبی رتبه اول را در منطقه شمال آفریقا دارد. با این جایگاه باید دید که وضعیت لیبی الان چگونه است. متاسفانه علیرغم تشکیل دولت مرکزی، لیبی هنوز روی آرامش به خود ندیده است. دولت وجود دارد اما قدرت مانور و فاعلیت دولت چه در زمانی که در دست شورای انتقالی لیبی بود و چه الان که کنگره ملی تشکیل شده، اشراف تام و تمامی بر مناطق لیبی بویژه مرزها که دیوارهای حفاظتی هر کشور است، وجود ندارد. هر چه این مرزها مستحکمتر باشد، ضریب امنیت بالاتر میرود.
امروز بیش از آنکه لیبی از همسایگان خود احساس خطر کند، این کشور برای همسایگانش کانون خطر شده، چراکه وقتی رژیم فروپاشید انبارهای سلاح به دست مردم افتاد. باید بررسی شود که چرا هنوز سلاح دست مردم است و چرا گروههای مسلح کنترل نمیشود.
سلاح از داخل لیبی وارد کشورهای اطراف شد که یکی از میوههای تلخ این غارت سلاح از سوی القاعده و سلفیها، بحران کشور «مالی» است. القاعده از طریق سلاحهای مسروقه در لیبی، به مالی رسیده و در این کشور امارت اسلامی اعلام کرد که باعث واکنش غرب شد و بهانهای برای حضور فرانسه در این منطقه فراهم کرد. بنابر این از نظر امنیتی شاهد عدم آرامش و استقرار و عدم گسترش چتر امنیتی بر لیبی هستیم. تجار سلاح هم با توجه به غارت انواع سلاحهای سنگین، نیمه سنگین و سبک به تجارت سلاح در منطقه پرداختهاند که این سلاحها به کشورهای همجوار نیز منتقل میشود.
فارس: گروههای مسلح در لیبی چه وضعیتی دارند؟
سید افقهی: یکی از گروههای مهم مسلح لیبی به نام «انصار الشریعه» است که متهم به کشتن سفیر آمریکا در لیبی میباشد. این گروه تلاش میکند که در سه منطقه لیبی اعلام امارت اسلامی کند، درنه، البیضاء و بنغازی، این گروه اصلیترین گروه القاعده است.
یک گروه مسلح دیگر به نام گروه «گردانهای شهدای ابوسلیم» است که در منطقه درنه متمرکزند و رابطه خویشاوندی و هماندیشی ایدئولوژیکی با القاعده دارند، ولی عضو رسمی این جریان نیستند.
گروه دیگری است به نام «گردانهای رافالله» که در مناطق طبرق، درنه، البیضاء و اجدابیا هستند و تفکرات سلفی جهادی دارند. آنها ارتباط مستقیم با القاعده ندارند و وابسته به عربستان سعودیاند.
گردانهای «17 فوریه» که در منطقه شرق بنغازی متمرکزند. دارای تفکرات جهادی بوده و به لحاظ اعتقادی نزدیک به اخوانالمسلمین هستند.
گردان «الجماعة الاسلامیة المقاتله» که جزو بومیترین گروههای مسلح هستند که فعالیت مشخص زیرزمینی داشته و در شرق مستقرند و در انتخابات نیز شرکت کردند.
گروههای پراکنده سلفی که نام خاصی ندارند، زیر چتر مقاومتند و در منطقه غرب لیبی از جمله مصراته، طرابلس، زاویه و زلیتن مستقر هستند.
این پراکنش جغرافیای نظامی گروههای جنگجوست که شاخصه چالش برانگیز امنیتی برای لیبی است.
آنها فرماندهی واحد ندارند، دعوت به بدنه ارتش، نیروی انتظامی و سازمانهای امنیتی شدند، اما زیر بار نرفتند که این موضوع خطرناک است و میتواند مقدمهای برای تجزیه لیبی باشد.
فارس: ظاهراً علاوه بر خطر گروههای جهادی، برخی مناطق نیز به دنبال جدایی هستند؟
سید افقهی: بله، در کنار این مسئله با جریان جدایی طلبان مواجه هستیم.
اقلیم «برقه» در همان روزهای اولیه سرنگونی حکومت قذافی با استناد به قانون «ادریسه سنوسی» که پادشاه لیبی بود و توسط قذافی سرنگون شد، خواهان خود مختاری هستند. در این قانون به لحاظ تقسیمات جغرافیایی، لیبی به 3 اقلیم تقسیم شده که زنتان، برقه و طرابلس هستند.
این خود مختاری مقدمه تجزیه لیبی بود که لیبی شرق به پایتختی بنغازی و لیبی غرب به پایتختی طرابلس را شکل میداد، گرچه هنوز بسیاری از شخصیتهای ملی و مذهبی، عشایر و دولتمردان، اساتید دانشگاهها و بسیاری از مردم لیبی به شدت با این فرایند مخالفند.
این موضوع به سود آمریکاییهاست و آمریکا با تهییج ساکنان این مناطق به دنبال تجزیه این منطقه هستند.
فارس: چرا؟
سید افقهی: منطقه شمال آفریقا مملو از منابع معدنی و زیرزمینی از جمله نفت، گاز، طلا، اورانیوم و سرب و روی است. به همین دلیل غرب در پی تجزیه لیبی و برخی دیگر کشورهای این منطقه است تا راحتتر به این منابع دسترسی یابد.
فارس: آینده لیبی را چطور ارزیابی میکنید؟
سید افقهی: وضع لیبی بشارت دهنده نیست، یعنی نه دولت قوی دارد و نه اقتصاد خوب. کشوری که زمانی 16 میلیارد دلار درآمد نفتی داشت حتی دارای یک بیمارستان مناسب نیست و مردم این کشور برای درمان به تونس، مصر و الجزایر میروند.
لیبی روزی یک میلیون و هشتصد هزار بشکه نفت تولید میکرد که یک و نیم میلیون آن صادر و 300 هزار بشکه برای تولید داخلی صرف میشد، اما پول صادرات نفتی در کشور سرمایهگذاری نمیشد.
«مصطفی عبدالجلیل» طی نامهای محرمانه به «عمر البشیر» رئیس جمهور سودان مینویسد که تمام زیرساختهای این کشور توسط ناتو از بین رفته و لیبی در تمامی زمینهها نیازمند است.
ناتو برای مردم لیبی چیزی نگذاشت و امروز کارشناسان ناتو، سیا و سایر سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی کشورهای عربی در لیبی فتنه انگیزی میکنند. درگیریهای طایفهای، سیاسی و قومی و امنیتی در این کشور وجود دارد.
وضع لیبی خوشایند نیست، اما امید است که مردم این کشور به تدریج متوجه توطئههای آمریکا و نیت غرب در ورود به لیبی شوند.
فارس: حکومت برای فائق آمدن بر این مشکلات چه اقداماتی را باید در دستور کار قرار دهد؟
سید افقهی: مسئله ساماندهی نیروهای مسلح یکی از اولویتهای حکومت آینده لیبی است، رونق اقتصاد و راهاندازی مجدد صادرات نفت و همچنین کنترل مرزها برای جلوگیری از انتقال تروریسم به منطقه از جمله چالشها و اولویتهای مهم دولت این کشور است.
فارس: موضوع امام موسی صدر یکی از موارد مهم در تحولات لیبی بود که از سوی ایران و لبنان دنبال میشد، این پرونده به کجا رسیده است؟
سید افقهی: مسئله امام موسی صدر با مرگ مشکوک قذافی مبهم مانده است. سیف الاسلام فرزند قذافی از سرنوشت امام موسی صدر اطلاع دارد، اما سوال مهم این است که چه کسی مانع بازخوانی و بازگشایی پرونده امام موسی صدر است که این سؤال بزرگ مردم لبنان و ایران است.
با توجه به تسلط آمریکا و ناتو بر اوضاع فعلی لیبی و ضعف حکومت، تصور میکنم که آمریکاییها از سرنوشت امام موسی صدر اطلاع دارند اما قصد دارند تا این قضیه را به ابزاری برای امتیاز گرفتن از ایران و حزبالله تبدیل کنند و شاید بخواهند وی را با «ران آراد» خلبان مفقود اسرائیلی مبادله کنند.
در این راستا شاهد بودهایم که هر هیئتی از ایران و لبنان به این کشور سفر کرده، دست خالی بازگشتهاند چرا که آمریکا اجازه چنین کاری را به آنها نمیدهد.