کارشناس مسائل خاورمیانه با تشریح ریشهها و عوامل موثر در شکست اخوان المسلمین در سیاست داخلی و خارجی دولتشان تاکید کرد که ناکامی محمد مرسی به معنای شکست اسلامگرایی در مصر نیست.
"مهدی شکیبایی" کارشناس مسائل خاورمیانه در گفتوگو با خبرنگار بینالملل فارس با بیان اینکه تحولات مصر و شکست اخوان المسلمین این کشور بسیاری از کشورهای برخوردار از ریشههای فکری اخوان المسلمین را درگیر کرده است توضیح داد: هم اینک تمامی کشورهای سوریه، تونس، لیبی، یمن، عربستان سعودی و حتی برخی کشورهای آسیای میانه از قبیل ازبکستان، ترکمنستان و قرقیزستان که ریشههایی از تفکر اخوان المسلمین را در خود جای دادهاند طبیعی است که با توجه به قدرتگیری اخوان المسلمین در مصر که مادر جریانهای اخوانی در سراسر جهان است؛ با شکست این جریان دچار سردرگمی شده و آینده نامشخصی را پیش روی خود میبینند.
وی با تاکید بر اینکه اوضاع جماعت اخوان المسلمین سوریه نیز به تاثیر از جماعت اخوان المسلمین مصر به نوعی سردرگمی دچار شده است تصریح کرد: تحولات مصر به طور طبیعی بازتاب خود را بر تحولات سوریه گذاشته است؛ همچنان که از یک ماه پیش تاکنون شاهد پیشروی سوریها و آزادسازی مناطقی هستیم که طی دو سال اخیر توسط گروههای معارض سوری اشغال شده و به تصرف این گروهها در آمده است.
کارشناس ارشد مسائل خاورمیانه همچنین با اشاره به اینکه ارتش مصر مخالفت خود را با دخالت در سوریه اعلام کرده است اظهار داشت: همه این رویدادها دست به دست هم داده و آمریکاییها و کشورهای غربی را با این چالش مواجه ساخته است که برای تحولات مصر چه تصمیمی بگیرند؟ آیا از محمد مرسی دفاع کنند یا اجازه دهد دولت دیگری در این کشور سر کار بیاید؟
شکیبایی سردرگمی آمریکا در قبال تحولات مصر را ناشی از سردرگمی سیاستهای این کشور در قبال تحولات سوریه خواند و توضیح داد: برای آمریکا خوشایند نبود که گروههای اسلامی و حتی جریان اخوان المسلمین بیاید و قدرت را پس از یک دوره زمامداری شخصیتی مانند حسنی مبارک در اختیار اسلامگراها قرار دهد؛ به عبارت بهتر خوشایند آمریکا در مصر قطعا این بود که گروههای سکولار قدرت را در دست بگیرند.
وی با تاکید بر اینکه آمریکاییها و غرب به واسطه انقلاب مصر طراحیهایی را برای سوریه داشتند تصریح کرد: در این راستا طبیعی بود که امریکاییها در نهایت به نوعی در برابر جماعت اخوان المسلمین تمکین کنند؛ چرا که به تقویت جریان اخوان المسلمین در سوریه نیاز داشتند تا به واسطه همراهی با جریان اخوان المسلمین مصر به اهداف و خواستههای خود در سوریه دست پیدا کنند و لذا با وجود همه فشارهایی که رژیم صهیونیستی به امریکا وارد آورد تا روابط خود را با اخوان المسلمین مصر کاهش دهد ولی با توجه به همسویی که آمریکا در سوریه ایجاد کرده بود به این هشدارها توجه نکرده و تمکین در برابر رای مردم مصر را برگزیدند در عین حال که هیچگاه دست از حمایت گروه های سکولار و نزدیک به غرب در مصر دست بر نداشتند.
شکیبایی با بیان اینکه در انتخابات سال گذشته که به پیروزی محمد مرسی منجر شد غرب راه حمایت از احمد شفیق را در پیش گرفت اظهار داشت: این حمایتها به آن دلیل بود که وی یکی از باقیماندههای حزب کنگره ملی مصر به ریاست حسنی مبارک بود و از آنجایی که سیاستهایی همسو با سیاستهای غرب در منطقه را در پیش گرفته بود؛ آمریکاییها و اروپاییها تمایل داشتند که او سر کار بیاید اما بعدها به خاطر اهداف خود در سوریه با حکومت مرسی نیز آشتی برقرار کرده و نسبت به پیگیری اهداف خود از طریق حکومت محمد مرسی اقدام کردند.
کارشناس ارشد مسائل خاورمیانه در ادامه به موشکافی اختلافات میان اخوان المسلمین و رهبران این جریان اسلامی در مصر پرداخت و گفت: از زمانی که قانون اساسی یا شورای نگهبان مصریها صلاحیت "خیرت شاطر"، نماینده اصلی جریان اخوان المسلمین مصر برای انتخابات سال گذشته را احراز نکردند ما آرام آرام شاهد بروز اختلافاتی در درون جریان اخوان بودهایم.
شکیبایی از "خیرت شاطر" به عنوان دارنده یک شخصیت کاریزماتیک یاد کرد و اظهار داشت: خیرت شاطر در مقایسه با محمد مرسی بین اخوانیها از نفوذناپذیری کمتری برخوردار بود و به جریانهای دیگر برای تصمیمسازیها اجازه ورود میداد. در حالی که مرسی یک صبغه سلفی داشته و همواره برای تصدی پست ریاست جمهوری مورد تردید جماعت اخوان المسلمین بوده است؛ اما از آنجایی که مرسی تنها گزینه ای بود که اخوانیها بعد از خیرت شاطر در روزهای آخر برای مبارزه با احمد شفیق در اختیار داشتند به ناچار از وی حمایت کرده و به واسطه نزدیکی مرسی با گروههای سلفی و جلب آرای این گروه توانستند در رقابت با احمد شفیق آرای بیشتری را کسب کنند و در رقابت انتخاباتی مصر از احمد شفیق پیشی بگیرند.
وی نزدیکی محمد مرسی به سلفیها را عامل اتخاذ مواضع وی در قبال سوریه عنوان کرد و گفت: حمایت سلفیها از محمد مرسی در انتخابات ریاست جمهوری مصر موجب شد که مرسی مجبور شود در تصمیمگیریهایش نسبت به تحولات سوریه سهمی را به سلفیها اختصاص داده و به این منظور به صراحت اعلام کرد که مصر خواستار سرنگونی نظام بشار اسد در سوریه است و در این راستا از ارتش مصر خواست تا وارد عمل شده و به گروههای تروریستی در سوریه کمک کند؛ ضمن اینکه بالاتر از همه اینها سفارت سوریه را در اختیار گروههای تروریستی معارض سوریه قرار داد.
کارشناس ارشد مسائل خاورمیانه از این اقدامات مرسی به عنوان اقداماتی نام برد که موجب شد جماعت اخوان المسلمین در مصر انتقادهای شدیدی را علیه مرسی بکار گرفته همین موضوعات در کنار پدید آمدن شکاف بین گروههای اسلامی در درون و دست کم گرفتن اعتراضات مردمی و سایر گروهها نسبت به مرسی در کنار مجموعه سیاستهای مرسی در رابطه با آمریکا، رژیم صهیونیستی، سوریه و مباحث دیگر داخلی در نهایت تحولات مصر را به سمتی رهنمون ساخت که شاهد اعتراضات مردمی و در نهایت برکناری مرسی و افتادن قدرت در دست ارتش مصر باشیم.
شکیبایی در بخش دیگری از سخنان خود به ریشهها و علل و عوامل موثر در سقوط مرسی در ابعاد داخلی و خارجی اشاره کرد و اظهار داشت: آنچه که رسانههای غربی طی چند روز اخیر تلاش کردند آن را تبلیغ کرده و شکست مرسی و سقوط وی را شکست اسلامگراها بنامند بدون شک در تحولات مصر موضوعیت ندارد؛ چرا که اکثریت جامعه مصر را مسلمانان تشکیل میدهند و لذا شکست یک شخص به معنای شکست یک جریان فکری و یک گروه اکثریت در مصر نخواهد بود.
وی بیشتر دلایل و عوامل شکست مرسی را در قضیه نوع حکومتداری جریان اخوان المسلمین مورد تحلیل و ارزیابی قرار داد و افزود: ما تقریبا طی دو سال و نیم اخیر در خصوص حکومت در مصر شاهد فراز و نشیبهای زیادی بودیم و این برای اولین بار بود که حکومت مصر در اختیار جریان اخوان المسلمین قرار داشت.
کارشناس ارشد مسائل خاورمیانه از جریان اخوان المسلمین مصر به عنوان جریانی با قدمت هفتاد یا هشتاد سال یاد کرد و اظهار داشت: این در حالی است که اسلامگرایی در مصر بیش از یک هزار سال قدمت دارد و طبیعی است زمانی که جریان اخوان المسلمین بعد از سالها مبارزه و نزاع به عنوان یک گروه اسلامی در مصر به قدرت میرسد در مقابل جریان حاکم پیشین قرار بگیرد.
شکیبایی با تاکید بر اینکه مصر از سال 2011 به این سو یک سال را در خلاء قدرت به سر برده بودند تصریح کرد: قدرت مصر در اختیار ارتش بود تا اینکه سال گذشته در جریان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری جریان اخوان المسلمین با یک نسبت آرای نزدیک به سایر جریانات توانست پست ریاست جمهوری مصر را پس از سالها تلاش و مبارزه در اختیار بگیرد. به عبارت دیگر طی یک سال اخیری که محمد مرسی به نمایندگی از جریان اخوان المسلمین توانست در صدر حاکمیت مصر قرار بگیرد بدون حب و بغض نمیتوان گفت که آیا اخوانیها میتوانند در عرصههای داخلی و خارجی تصمیمگیری کنند یا خیر.
وی با بیان اینکه یک سال مدت زمان بسیار اندکی برای قضاوت درباره حکومتداری مرسی و جماعت اخوان المسلمین مصر است تاکید کرد: در مدت یک سال نمیتوان قضاوت کرد که آیا جماعت اخوان المسلمین قدرت لازم برای اداره مصر را داشتهاند یا خیر؛ اما در هر صورت این یک سال برای کشور و مردم مصر فراز و نشیبهای زیادی در عرصه سیاست داخلی و خارجی به همراه داشته است.
کارشناس ارشد مسائل خاورمیانه، مصر را کشور داعیهدار رهبری جهان عرب طی سالیان متمادی معرفی کرد و گفت: آنچه که باعث بروز و ظهور انقلاب مصر شد بخشی به سیاستهای وابسته مصر در دوران مبارک در مقابل کشورهای غربی مربوط میشد و بخشی از آن به استبدادی ارتباط داشت که ملت مصر در داخل کشور با آن دست به گریبان بودند؛ به عبارت دیگر بعد از حکمرانی مبارک آنچه که باید در راس اولویتهای جریان اخوان المسلمین قرار میگرفت ابتدا سر و سامان دادن به بحث استبدادی بود که ملت به خاطر آن انقلاب کرده بودند و در ادامه سر و سامان دادن به یک سری از سیاست هایی بود که مصر دوران مبارک در حوزه خارجی در پیش گرفته بود؛ اعم از روابط با رژیم صهیونیستی، روابط با امریکا و روابط با کشورهای عربی.
شکیبایی از موارد ذکر شده به عنوان انتقادات انقلابیون مصری به حوزه سیاست داخلی و خارجی مرسی نام برد و گفت: آنچه که ما در حوزه سیاست خارجی محمد مرسی به نظاره نشستیم این بود که مرسی بنا بر ملاحظاتی که داشت و همچنین از آنجایی که اقتصاد مصریها تا حدود زیادی به توریسم و گردشگری وابسته بود تلاش کرد تا صنعت گردشگری را همچنان به عنوان صنعت اول مصر پا بر جا نگه دارد و لذا در این حوزه هیچ گونه تغییراتی انجام نداد؛ اما با توجه به اینکه جماعت اخوان المسلمین حکومتی را با عنوان حکومت اسلامی تشکیل داده بودند، یک سری از ملاحظاتی که دین مبین اسلام به برخی مسائل داشت را نادیده گرفتند.
وی به حوزه روابط مرسی با آمریکا و رژیم صهیونیستی اشاره کرد و اظهار داشت: در حوزه روابط با آمریکا مشاهده کردیم هیچ گونه تغییری میان روابط حکومت مبارک و مرسی در خصوص آمریکا پدید نیامد و در بحث برقراری روابط با رژیم صهیونیستی ما اساسا ملاحظه کردیم 11 مطالباتی که در واقع انقلابیون مصری در دوران انقلاب خود علیه حکومت دیکتاتوری مبارک داشتند و یکی از آنها مخالفت با وابستگی به غرب و دیگری بحث روابط مصر با رژیم صهیونیستی بود این دو شاخصه در دوران بعد از انقلاب همچنان وجود داشت؛ به عبارت بهتر اینها مباحثی بودند که مردم از رئیس جمهوری خود میخواستند لیکن این اتفاقات حاصل نشد.
کارشناس ارشد مسائل خاورمیانه در حوزه روابط مصر با دنیای عرب به یک تحول جدید در عرصه روابط کشورهای عربی اشاره کرد و توضیح داد: این تحول به موضوع سوریه مربوط میشد. متاسفانه مرسی برخلاف ندایی که ملت سر داده بود و خواستار برقراری روابط دوستانه با کشورهای عربی بود روابط خصمانهای را علیه کشور سوریه صورت داد و تا آنجایی که برخی سایتهای خبری مصری اعلام کرده بودند مرسی از ارتش کشور مصر خواسته بود تا برای کمک به تروریستهای سوریه و براندازی نظام این کشور وارد جنگ با دولتی شود که سالها بود روابط نزدیکی با مصر داشته است.
شکیبایی از همه موارد پیشگفته به عنوان مجموعه عوامل زیربنایی در سقوط مرسی نام برد و تصریح کرد: همه این عوامل دست به دست هم داده و موجب شدند ملت مصر در مدتی کمتر از یک سال حکومتداری محمد مرسی به خیابانها بیایند و این ندا را سر دهند که مرسی باید برکنار شده و انتخابات جدیدی در این کشور برگزار شود.
وی در ادامه با بیان اینکه کشور مصر دموکراسی یکی سالهای را تجربه کرده و محمد مرسی از درون یک انتخابات آزاد برآمده است خاطر نشان کرد: اگر قرار باشد یک گروه مخالف آستانه تحملش آنقدر پایین باشد که با هرگونه اختلافنظری بخواهد یک رئیس جمهوری را از اریکه قدرت به زیر بکشد، خسارتش در نهایت برای مردم رقم خواهد خورد؛ صرفنظر از اینکه ما بخواهیم قضاوت بکنیم که آیا کار ملت، مردم و تظاهرکنندگان درست بوده است یا غلط.