اینک در حالی که منازعه اسلامگرایان با محوریت اخوانالمسلمین با ارتش و دولت روی کار آمده شدت گرفته، القاعده به رهبری «ایمنالظواهری» که نماد گفتمان سلفی تندرو و تفرقهطلبانه است، وارد معادله شده است.
به گزارش خبرگزاری فارس، عواملی که به شکست و سقوط حکومت اخوان المسلمین در مصر انجامید، متعدد و متنوع است و قطعاً یکی از این عوامل نزدیکی بیش از پیش حکومت محمد مرسی رئیس جمهور سرنگون شده مصر به گروههای سلفی تندرو و در پیش گرفتن ادبیات و گفتمان افراطی و تنظیم سیاستهای داخلی و خارجی خود متناسب با این گفتمان و ادبیات است.
این گفتمان سلفی تندرو همچنین به اعلام قطع روابط مصر با سوریه و اعلام بسیج عمومی در حمایت از تروریستهای چند ملیتی در سوریه و پشتیبانی تسلیحاتی آنان از سوی دولت محمد مرسی انجامید که در همان زمان با اعلام مخالفت غیر مستقیم ارتش و عدم دخالت در جنگی که ربطی به مصر و مرزهای آن ندارد، مواجه شد.
«محمد حسنین هیکل» سیاستمدار و روزنامه نگار نظریه پرداز و استراتژیست مصر در مقابل این گفتمان احساساتی و مذهبی تندروانه محمد مرسی به انتقاد از وی پرداخت و موضعگیری وی در مقابل ایران، سوریه و حزب الله لبنان را غیر حکیمانه و خارج از صلاحیت شخص وی دانست.
گرایش مرسی به سوی گفتمان سلفی تندرو، فاصله مردم مصر را که دارای منشی معتدل و طبیعتی مسالمت آمیز هستند با حکومت مرسی زیاد کرد و امکان تفاهم با گروههای متنوع سیاسی، اجتماعی و نخبه گرا از احزاب چپ و ملی و لیبرال و روشنفکران دینی و دانشگاهی را به حداقل رسانده و فاصلههای گفتمانی با آنان را به شدت افزود و زمینههای دستیابی به راه حلهای میانه را کم کرد.
البته این تنها عامل رسیدن بحران مصر به نقطه اوج خود به شمار نمیآید. نارضایتیهای اقتصادی و معیشتی و ناکارآمدی دولت مرسی در این زمینه نقش مهمی را ایفا کرد، ولی حتی همین رویکرد گفتمان متعصبانه مانع از شایسته سالاری در انتخاب کارگزاران کشور شده و گزینههای حزبی برای تصدی مسئولیتها، در نظام حکومتی اخوان اولویت یافتند.
به رغم شدت یافتن رویکرد سلفی در رفتار و گفتمان دولت اخوان که اصولاً با گفتمان معتدل و وحدت گرای جنبش بیداری اسلامی در مصر و منطقه در تعارض بود، بسیاری از سلفیها بویژه حزب نور سلفی در آخرین لحظه دست از حمایت مرسی برداشته و به نقشه راه دخالت ارتش و کودتای سفید و نرم آن پیوست و به مرسی پشت کرد و نشان داد که حفظ منافع بر حفظ شعارهایش اولویت دارند.
اینک در حالی که شکاف بین اسلامگرایان با محوریت اخوان المسلمین با ارتش و دولت روی کار آمده و نیز مخالفان حکومت مرسی از اقشار گوناگون عمیق شده است، القاعده به رهبری «ایمن الظواهری» که نماد گفتمان سلفی تندرو و تفرقه طلبانه و نیز سمبل شیوه کاربرد ترور کور و سلاح در مناسبات داخلی و در رقابتهای درونی در کشورهای اسلامی است، وارد معادله شده و میکوشد با سوق دادن مصر به جنگی داخلی فضایی برای نفوذ القاعده در کشور مصر ایجاد کرده و کانون جدیدی برای ایجاد ناامنی و جنگ مذهبی و فرسایشی تأسیس کند.
آیا با شکستهای پی در پی سلفیها در سوریه، القاعده در صدد تبدیل مصر به کانونی برای تجمع و اظهار وجود آنان در مقابل آمریکا و البته در خدمت به استراتژی آن و در عمل تضعیف جریان اسلام انقلابی و مقاومت است؟ آیا پروژه «هنری کیسینجر» در مورد تحقق یکصد سال جنگ شیعه و سنی قرار است در مصر به اجرا در آید و محوریت آن بر عهده این کشور باشد؟ظاهراً اینک القاعده و الظواهری این کار را دنبال میکنند.