روزنامه الحیات نوشت اخوان المسلمین مصر نباید به این زودی وارد عرصه مدیریت اجرائی کشور می شد.
روزنامه الحیات در شماره امروز خود در اینترنت در مقاله ای باعنوان «اخوان المسلمین و علل شکست در حکومت مصر»به قلم مصطفی سعد نوشت: انقلاب 25 ژانویه نقش اساسی در به قدرت رسیدن محمد مرسی رهبر جماعت اخوانالمسلمین به قدرت ایفا کرد و با به قدرت رسیدن او طوایف مختلف ملت مصر ، پس از 30 سال تحمل فساد در بخش های مختلف کشورشان،خود را در آستانه تحقق رویاهایشان و دستیابی به ثمرات انقلاب (یعنی زندگی و آزادی و عدالت اجتماعی) میدیدند.
یکسال پس از حکومت اخوان المسلمین،این جماعت نتوانست اهداف انقلاب را محقق سازد و از ملت مصر دلجوئی کند و به همین سبب به سرعت ساقط شد.
علل این شکست متعدد است.نخست این که اخوانالمسلمین بر سر ریاست جمهوری رقابت کرد و این درحالیست که باید خود را از مناقشات دوره انتقالی دور نگه می داشت و به فعالیت های خیریه و تبلیغی در جامعه ادامه می داد تا پایگاه مردمی خود را تقویت کند و به این طریق زمینه برای به قدرت رسیدن این جماعت فراهم می شد.البته با دقت در تاریخچه جماعت اخوانالمسلمین می توان علل تلاش زودهنگام برای دستیابی به قدرت را درک کرد.هراس آنها از این بود که به مانند تحولات پس از انقلاب ژوئیه 1952 از حیات سیاسی کنار زده شوند.
افزون بر این ، جماعت اخوان المسلمین تنها تشکل سازمان یافته در انقلاب ژانویه 2011 بود و همین موضوع موجب فریب آنها برای تحت کنترل گرفتن امور شد و با مشارکت حزب سلفی النور مجلس را تحت کنترل گرفتند و سپس در انتخابات ریاست جمهوری به پیروزی رسیدند و به این شکل اعضای اخوان در معرض توجهات و انتقادات مخالفانشان قرار گرفتند .در دوره انتقالی ، مخالفان با هجوم تبلیغات منفی درخصوص نحوه عملکرد اخوان و نادیده گرفتن نکات مثبت آن محبوبیت مردمی اخوان را به شدت کاهش دادند و زمینه سقوط آن را فراهم کردند.
دومین علت ، ادامه رهبری جماعت توسط محمد مرسی رئیس جمهور سابق است.این موضوع موجب شد مردم مصر احساس کنند که او رئیس جمهور همه مردم این کشور نیست و او به جماعت اخوان وابستگی دارد.افزون بر این مرسی نتوانست خود را کنترل این جماعت رها کند و این تلقی را به وجود آورد که افراد متعددی در راس قدرت هستند و به جای او تصمیم می گیرند و این تصور پدید آمد که کنترل کشور به دست اخوان المسلمین است و نه رئیس جمهور.
در بخش دیگری از این مقاله آمده است : رهبران جماعت اخوان المسلمین باید میان مناصب رسمی و یا ایفای نقش ناظر و ارائه توصیه ها به مقامات کشور یکی را برمی گزیدند تا به این صورت یا بتوانند تحت ریاست رئیس جمهور و با احترام گذاشتن به او فقط به امور کشور بپردازند و یا جایگاه مردمی خود را حفظ کنند و مانع از کاهش محبوبیت مردمی این حزب در میان مردم شوند.
سومین علت عدم بقای جماعت اخوان المسلمین در قدرت ، نداشتن توان هماهنگ سازی نهاد ریاست جمهوری با نهادهای دیگر کشور توسط رئیس جمهوری بود.به گونهای که نهادهای کشور مصر به مانند جزایر جدا از هم و شاید در برخی موارد بدتر از آن،میان نهادهای کشور با نهاد ریاست جمهوری خصومت و عداوت به وجود می آمد.بر این اساس مسئولیت رئیسجمهور در قبال نهادهای دیگر و کارکنان آنها به فراموشی سپرده شد و رئیس جمهور در کنار دیگر اعضای اخوانالمسلمین در معرض اتهامات قرار گرفت.
افزون بر این همه، کاهش محبوبیت رئیس جمهور موجب شد مردم و نهادهای کشور در یک سو و ریاست جمهور در سوی دیگر قرار گیرند و رئیس جمهور دائما با مخالفان خود اصطکاک پیدا کند و اقدام جدی برای حل مشکلات مردم صورت نگیرد و برخی رهبران اخوان سعی کردند با بزرگنمائی دستاوردهای غیرواقعی نظر مردم را جلب کنند.
دولت مرسی در اجرای طرح النهضه و تصویب برنامه ای برای بهبود اوضاع اسف بار اقتصادی مصر نیز شکست خورد و در مدیریت روابط خارجی نیز بیش از آنکه کارمفید انجام شود اوضاع پیچیده تر شد.عدم بررسی تصمیمات ریاست جمهوری پیش از تصویب آن موجب لغو بسیاری از مصوبات شد. این عوامل سقوط رژیم مرسی را تسریع کرد.