شهید علی اکبر از جمله قاریان شهیدی بود که تلاش میکرد تا با برپایی جلسات قرآن در کشور تانزانیا، مردم این کشور را با این کتاب آسمانی بیشتر آشنا کند.
به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، شهید علی اکبر از جمله شهدایی است که در کنار تحصیل علم، مراقبه و تزکیه روح را در اولویت فعالیتهای خود جای داده بود و تسلط به قرائت قرآن کریم و کمک به دیگران را در سرلوحه فعالیتهای خود داشت.
خواهر شهید اکبر در این دیدار با اشاره به اینکه برگزاری چنین مراسمهایی در یادبود و پاسداشت شهدا، خانواده شهدا را خوشحال و آرام میکند، عنوان کرد: پدر و مادر ما افراد زحمتکشی بودند و زندگی سختی را در دوران پیش از انقلاب داشتند. آنان از یکی از روستاهای شهرری به تهران آمدند و پس از ازدواج، صاحب چهار فرزند شدند.
وی در ادامه این مطلب گفت: پدرمان با وجود اینکه در دوران پیش از انقلاب، درس و تحصیل چندان اهمیتی نداشت، به دنبال تحصیل علم رفت و خط بسیار خوشی داشت. وی پس از تحصیل در مخابرات استخدام شد.
اکبر با بیان اینکه شهدا برای ما زنده هستند، یادآور شد: علی اولین فرزند خانواده و برادری دوستداشتنی بود و اعضای خانواده توانستند مدتی را از حضور وی استفاده کنند. در سن 13، 14 سالگی به انگلستان فرستاده شد تا به تحصیل بپردازد.
آموزش مبانی وحیانی قرآن به اعضای خانواده
وی با اشاره به علاقه وافر شهید علی اکبر به قرآن کریم ادامه داد: علی به شدت به دنبال یکتاپرستی و توحید و شناخت خداوند متعال بود. آن زمان در نارمک سکونت داشتیم. در رابطه با شناختن خداوند متعال، به دنبال افرادی بود که در این باره کلاس برگزار میکردند. علی تنها به روخوانی قرآن اکتفا نمیکرد، بلکه به دنبال تفسیر قرآن نیز بود.
خواهر شهید افزود: برادرمان یا خواهر و برادرهای کوچکش را با خود همراه میکرد و در کلاس میبرد و یا پس از کلاس، برای ما جلسهای میگذاشت و سعی میکرد آنچه را که فرا گرفته است، برای ما بازگو کرده و راهنمایی و هدایتمان کند.
وی به زمانی که برادرش در انگلستان حضور داشت اشاره و اظهار کرد: وی طی این مدت نیز با خط خوش و صدای قرائت قرآنش ما را راهنمایی و هدایت میکرد. بسیار مهربان و مؤدب بود و به مزاح هم که میشد، در هر لحظهای که مادرمان را میدید، به وی سلام میکرد.
علی به فداکاری در تانزانیا معروف بود
اکبر از تحصیلات عالیه برادر شهیدش در انگلستان یاد و عنوان کرد: پس از تحصیلات عالیه به ایران بازگشت و به دعوت جهاد سازندگی به تانزانیا رفت و مسئول این نهاد در 17 کشور شد. فداکاری و ایثارگری وی در این کشور زبانزد بود. در روزهای سهشنبه برای اهالی این کشور دعای توسل و قرائت قرآن برپا میکرد تا با این کتاب آسمانی بیشتر آشنا شوند.
وی گفت: گاه میدیدیم که صد جفت دمپایی را در چمدان گذاشته و عازم تانزانیاست. وقتی از وی درباره این کار سؤال میکردیم، میگفت، عدهای از دوستانم هستند که این دمپاییها را برای آنها میبرم. وی دمپاییها را برای مردم محروم تانزانیا خریداری میکرد و از ایران برای آنها میبرد.
خواهر شهید در بخش دیگری از سخنانش یادآور شد: برادرمان، اعضای خانواده را خیلی نصیحت میکرد که اسراف نکنیم. خیلی دانا بود. چندان مقید نبود که کفش و کت و شلوار به تن کند. وقتی او را مهندس صدا میزدند، جواب نمیداد. در جمع مردم حضور پیدا کرده و به سخنان آنها گوش میکرد تا شاید بتواند گرهی از مشکل آنها بگشاید.
انجام کارهای خیر در خفا
وی با اشاره به اینکه برادرش در خفا به انجام کارهای خیر اقدام میکرد، افزود: وی صاحب دو فرزند دختر و پسر بود و خانواده وی نیز همراه با او در تانزانیا زندگی میکردند. سرانجام در تانزانیا به شهادت رسید و علت شهادت وی نیز مشخص نشد.
خواهر شهید اکبر با بیان اینکه برادرش در سال 71 به شهادت رسیده است، اظهار کرد: یکی از وزرا با هواپیمای شخصی خود، پدرم را به تانزانیا برد و محل شهادت علی را به وی نشان داد. اموال زیادی در اختیار علی بود که بر سر همین موضوع نیز مورد تهدید قرار میگرفت. چندین بار از گاوصندوق وی دزدی شده بود.
وی بیان کرد: برادرم علاوه بر اینکه مترجم رسمی بود و از وی در حضور مهمانان کاخ سعدآباد استفاده میکردند، مذاکره کننده، قاری قرآن و مسئول جهاد سازندگی در تانزانیا نیز بود. علی به شش زبان زنده جهان صحبت میکرد و هیچ گاه از قرآن جدا نبود. به تلاوت قرآن علاقه بسیاری داشت. حافظ کل قرآن نبود، ولی به تلاوت قرآن اهمیت میداد و به آن علاقه داشت.
خواهر شهید اکبر با بیان اینکه دوست داشتن پا برهنگان فقط دیدن آنها نیست، افزود: برادرم در رشته انرژی اتمی تحصیل کرده بود. در عین حال در بسیاری از موضوعات از وی استفاده میکردند و قرآن میآموختند. وی برای آبرسانی در تانزانیا چکمه بلند میپوشید و در مردابها راه میرفت و با حیوانات و جانوران وحشی سر و کار داشت.
تلاوت قرآن در دوره بارداری علی اکبر
مادر شهید اکبر اظهار کرد: در دوران بارداری علی، تمام ماه رمضان در جلسات قرآن حضور داشتم و به صورت پیوسته قرآن میخواندم و در هنگام شیر دادن به فرزندم وضو داشتم.
وی با اشاره به اینکه از همسایگان شهید محمدعلی رجایی، نخستوزیر جمهوری اسلامی بودهاند، گفت: علی شاگرد ایشان بود و در مدرسه کمال تحصیل میکرد. وی به علی استاد قرآن معرفی و علی نیز از این موضوع استقبال میکرد.
مادر شهید ادامه داد: یکی، دو بار علی توسط ساواک دستگیر شد که خانواده از این موضوع بیاطلاع بودند و تنها پدرش مطلع میشد و به دنبالش میرفت و او را میآورد.
وی افزود: علی بسیار مهربان و دست و دلباز بود و به والدین احترام بسیاری میگذاشت. زمانی که او را برای ادامه تحصیل به انگلستان فرستادیم، سه روز پس از اعزام به خانه برگشت و با زحمت فراوان دوباره وی را راهی دیار غربت کردیم. برای علی سخت بود که دور از خانواده باشد. وی هر 9 ماه یک بار به دیدن خانواده میآمد و مدتی را در کنار ما بود.
تاکید شهید بر صله رحم
مادر شهید اظهار کرد: علی به صله رحم اعتقاد بسیار و تأکید داشت و هر گاه به ایران باز میگشت، حتماً به دیدار خواهرانش میرفت. حتی این سنت پسندیده را درباره مادربزرگش که در منطقهای دور ساکن است رعایت میکرد. حتی اگر مدتی که میتوانست به دیدار اعضای خانواده و اقوام برود در حد چند دقیقه بود، این کار را انجام میداد.
وی از رابطه خوب این شهید با کودکان یاد کرد و گفت: زمانی که خبر شهادت پسرم را آوردند، پدرش در مغازه مشغول به کار بود که متوجه میشود چند نفر از جهاد سازندگی وارد شدهاند. همان جا خبر شهادت علی را به پدرش دادند. تحمل این خبر بسیار سخت بود و از سویی پدرش باید هفت، هشت روز صبر میکرد تا بتواند به تانزانیا برود.
رضوانی، داماد این خانواده با اشاره به خصائص اخلاقی مطلوب این شهید عنوان کرد: علی اکبر به گونهای بود که اگر هزاران گونه گرفتاری داشتیم و چهره او را میدیدیم، مشکلاتمان را فراموش میکردیم.
وی افزود: یکی از مسئولان جهاد سازندگی تانزانیا عنوان میکرد که علی برای آنها حکم آچارفرانسه را داشت، به طوری که هر کجا به مشکل بر میخوردند، از وی کمک میگرفتند، به طوری که وی به عنوان قاری، مترجم، مذاکره کننده و ... ایفای نقش میکرد. از این رو علی همیشه برای خانواده اکبر الگو بود.
نحوه شهادت
در همین اثنا مادر شهید را آماده میکردند و با اخباری درباره نقص عضو و ... سعی داشتند که به وی این آمادگی را بدهند که پذیرش خبر شهادت علی را داشته باشد. تا اینکه خبر شهادت این شهید از تلویزیون اعلام شد و خانواده متوجه این موضوع شدند. پیکر علی از فرودگاه مهرآباد تهران تشییع شد و اکنون در ردیف 87، قطعه 27 بهشت زهرا(س) آرام گرفته است. علی از ناحیه پیشانی و گردن دچار ضربه و جراحت شده بود.
در رویدادی که به شهادت علی اکبر منجر شد، خودروهایی از روبروی خودروی حامل وی به سمت اکبر میآمدند که در همین اثنا چندین گلوله به سمت وی و خودرو حامل او شلیک میشود و ماشین سرنگون شده و علی نیز به شهادت میرسد.
علی و پدرش هر دو طی ماه رمضان از دار دنیا رفتند. علی در 13 فروردین سال 71 و پدرش پس از 22 سال در 13 تیرماه سال 93 به دیدار حق شتافتند. مزار پدر و پسر نیز در امتداد هم قرار دارد. پدر علی نیز قاری قرآن بود و در علم انساب و تاریخ تسلط کامل داشت. وی همچنین در کسب روزی حلال تلاش و دقت فراوانی داشت. وی مدتی را پیش از رحلت، بیمار بود و پیش از آنکه به کُما برود، پیوسته آیات قرآن را تلاوت میکرد.
علی اکبر پیش از آنکه به آخرین سفرش در تانزانیا برود، در نزد پدر استخاره میگیرد و از مبنای آیه متوجه میشود که دیگر باز نخواهد گشت. بر این اساس به مادرش میگوید که این سفر، سفر آخر وی خواهد بود.