«فهمی هویدی»، تحلیلگر مصری تاکید میکند، صرف نظر از تغییر و تحولاتی که در عرصه سیاسی داخلی عربستان سعودی پس از مرگ «ملک عبدالله» شاهد بودیم، در آینده نزدیک باید شاهد تحولاتی در سیاست خارجی این کشور نیز باشیم.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری فارس، «فهمی هویدی»، نویسنده برجسته مصری و تحلیلگر امور منطقه در مقالهای که روزنامه لبنانی «السفیر» آن را منتشر کرد، به تحلیل و بررسی تحولات جاری در عرصه سیاسی عربستان به ویژه در حوزه سیاست خارجی با بر تخت پادشاهی نشستن «سلمان بن عبد العزیز» و بازتاب آن بر عرصه سیاسی مصر به عنوان یکی از کشورهای مورد توجه سعودیها پرداخت.
هویدی در این ارتباط نوشت: تغییر و تحولات مهمی در عرصه سیاسی عربستان سعودی درحال رخ دادن است که مصریها (و دیگر کشورهای منطقه) باید آنها را با دقت رصد کنند و مورد بررسی قرار دهند.
(1)
همزمان با سفر «عبد الفتاح السیسی»، رئیس جمهوری مصر به «ریاض»، پایتخت عربستان سعودی که این هفته گذشته انجام شد، «رجب طیب اردوغان»،همتای ترکیهایش نیز به این کشور سفر کرده بود.
اگرچه سیسی و اردوغان در ریاض با یکدیگر دیدار نکردند – چون اردوغان برای ادای عمره رهسپار مکه مکرمه شده بود – اما تنظیم این سفر به گونه ای که هر دو رئیس جمهوری در آن واحد در عربستان حضور داشته باشند، حاوی پیامهایی است که سعودیها خواهان رساندن آن بودند.
خلاصه این پیامها آن بود که قرار گرفتن ریاض کنار مصر به معنای خصومت ورزی و دشمنی با ترکیه نیست و اینکه عربستان سعودی در این مرحله از تاریخ خود دارای محاسبات و دیدگاه متفاوتی نسبت به آینده خاورمیانه است که حداقل آن تغییر سیاست خارجی عربستان از جذب طرفهایی خاص به در برگرفتن تمام طرفهاست.
اما دومین پیام آن است که منافع عربستان سعودی و همچنین منطقه ایجاب میکند، برای مقابله با چالشهایی که منطقه و عربستان سعودی را تهدید میکند، در ائتلافها و هم پیمانیهای خود تجدید نظر کند.
منابع نزدیک به مراکز تصمیم گیری در ریاض در این خصوص تصریح میکنند که این موضوعی است که درحال بررسی و مناقشه توسط این مراکز است و نتایج آن طی هفتهها و چه بسا روزهای آینده اعلام خواهد شد.
اما تا اندازهای که تاکنون آشکار شده، به زودی شاهد تغییر و تحولاتی آرام در سیاستها و شخصیتهای عرصه سیاسی عربستان سعودی جدای از تغییر و تحولات رخ داده خواهیم بود که وزارت خارجه و منصب وزیر خارجه سعودی و شاهزاده «سعود الفصیل» 75 ساله را در بر خواهد گرفت که حدود 40 سال است، این منصب را احراز میکند و در این اواخر به خاطر شرایط جسمی به ویژه پس از انجام عمل جراحی در ستون فقرات در یکی از بیمارستانهای آمریکا خواستار از آن استعفا شد.
در این خصوص حتی تصریح شده که «احمد عبد العزیز القطان»، سفیر عربستان سعودی در قاهره نیز تغییر خواهد کرد، چون نماد مرحلهای از سیاست خارجی این کشور است که باید در آن تجدید نظر صورت گیرد و تغییر کند، اما این تغییر به طور موقت تا زمان تدوین دیدگاهی نهایی برای این دوره جدید به تعویق افتاد.
(2)
نشانههای تغییر و تحول در عرصه سیاسی عربستان سعودی پیش از آنکه در عرصه خارجی ظهور کند، در عرصه سیاست داخلی رخ داد، چراکه یک هفته پس از اعلام مرگ «عبد الله بن عبد العزیز»، پادشاه سابق سعودی، جانشین وی، سلمان با صدور 34 فرمان تغییر و تحولاتی در عرصه سیاسی داخلی عربستان ایجاد کرد.
برخی از این تغییرات مناصب عالی و ارشد حکومت سعودی را در برمیگرفت و برخی دیگر تجدید نظر در آنها را شامل میشد، از جمله اینکه ده دستگاه و موسسه عمومی در دو دستگاه و موسسه ادغام شدند.
از تصمیمات اتخاذ شده میشد، به راحتی دریافت که آنها پیشتر و در زمانیکه پادشاه سابق سعودی در کُما و بیهوشی بودند، اتخاذ شده تا به محض اعلام مرگ وی و در همان هفته اول صادر و به اجرا گذاشته شوند.
صرف نظر از تغییرات داخلی صورت گرفته که دستگاه حکومتی سعودی را تکان داد و موجب تزریق نیروهای جوان به آن شد، شاهد صدور فرمانهایی از سوی شاه جدید سعودی درباره آزادی برخی از زندانیان عربستانی نیز بودیم که برخی از آنها زندانیان آزادی بیان شمرده میشدند.
در این خصوص به عنوان مثال مشاهده شد که گذرنامه برخی از فعالان سیاسی عربستانی مانند شیخ «سلمان العوده» به آنها باز گردانده یا شیخ «سعود الشریم»، امام جماعت حرم مکی که به اتهام گرایشات اخوانیاش از سمت خود برکنار شده بود، بار دیگر به سمت خود بازگشت. همانگونه که حکم شلاق زدن «رائف البدوی»، وبلاگ نویس عربستانی نیز تعلیق شد تا «داوود الشریان»، روزنامه نگار و نویسنده عربستانی نیز بار دیگر اجازه دست به قلم شدن و نوشتن مطلب در روزنامه فرا منطقهای «الحیات» چاپ لندن را بیابد. الشریان در اولین مطلبی که پس از اجازه یافتن جهت دست به قلم شدن نوشت، از فشارهای اعمال شده بر اصحاب قلم مستقل در عربستان سعودی انتقاد و تصریح کرد که چنین نویسندگانی در جهان عرب و بخصوص عربستان سعودی نمود این جمله معروف «جرج بوش» پسر، رئیس جمهوری اسبق آمریکا شدند که گفته بود «هرکس با من نیست، پس دشمن من است».
الشریان همچنین تاکید کرده بود که شک و تردید و بیم و نگرانی چنان بر جهان عرب سایه افکنده که نمیتوانیم، صدای هرگونه دیدگاه و موضع مستقلی را حتی اگر هم خاموش باشد، تحمل کنیم».
(3)
پس از مرگ عبدالله گزارشها و تحلیلهای بسیاری درباره گرایشات و موضع گیریهای جدید سیاست خارجی عربستان سعودی منتشر شد، از جمله تحلیلی که «دیوید هرست»، تحلیلگر برجسته انگلیسی تحت عنوان «کودتا در کاخ» به رشته تحریر در آورد و پایگاه تحلیلی خبری «هافتینگتون» در 31 ژانویه آن را منتشر کرد. هرست در تحلیل خود نوشته بود، در دوره زمامداری سلمان باید در انتظار نزدیکی احتمالی عربستان سعودی به دو کشور ترکیه و قطر و باز یافتن نقش سنتی سعودیها بین دو جنبش «فتح» و «حماس» باشیم و نسبت به احتمال بروز برخی تغییرات کیفی در حمایتهای ریاض به قاهره هشدار داده بود.
اگرچه چنین پیش بینیهایی نسبتا زود به نظر میرسید، چون تنها یک هفته پس از مرگ عبد الله انجام میشدند، اما درستی پیش بینیهای هرست خیلی زود به اثبات رسید، هنگامیکه «جمال خاشقجی» در همان روز مقالهای در روزنامه الحیات تحت عنوان «هر دوره دارای حکومت و مسئولان و سیاستی خارجی است» که در آن به نوعی بر درستی پیش بینیهای هرست تاکید میکرد.
نکته قابل تامل آن بود که نویسنده در مقاله خود سخنان تازهای را بر زبان میآورد، از جمله از شکست و ناکامی سیاستهای سابق عربستان سعودی و آمریکا جهت متوقف کردن فروپاشی حاصل در منطقه و درباره دلیل این امر نوشت که هماهنگی و همکاری موجود بین سه کشور برای مقابله با این فروپاشی خوب و جدی نبوده و چه بسا اصلا همکاری و هماهنگی وجود نداشته است.
اما سه کشوری که خاشقجی از آنها یاد میکند، عربستان سعودی و آمریکا و ترکیه هستند و در ادامه تحلیلش درباره فروپاشی اوضاع در جهان عرب، دیدگاهها و مواضعش در قبال مصر چندان خوشایند نشان نمیدادند، چون درباره مصر نوشته بود که «افقهای پیش روی مصر اصلا روشن نیست» و در پایان راه حل را در این یافته بود که اتاق عملیات مشترکی توسط عربستان سعودی و آمریکا و ترکیه تشکیل شود که وظیفه آن حل چالشهای پیش روی منطقه و برقراری امنیت و استقرار در آن و محقق کردن مصالحه و آشتی بین طرفهای درگیر منطقهای است.
اما تحلیل مفصلتر و مشروحتر درباره مصر را میتوان در مقاله «خالد الدخیل»، نویسنده و استاد دانشگاه معروف و برجسته جهان عرب تحت عنوان «تغییر و تحولات سعودی و نگرانیهای مصری» ملاحظه کرد که آن را هم روزنامه الحیات در یکم مارس جاری (2015) منتشر و در آن تاکید کرد که سلمان بن عبد العزیز، پادشاه جدید سعودی تغییری در حمایتهای عربستان از مصر ایجاد نخواهد کرد، اما شیوه حمایت و چارچوبهای آن تغییر خواهد کرد، چون قاهره میخواهد که این حمایتها به صورت هدیه و چک سفید باشد و در این چارچوب عربستان سعودی نباید به ترکیه نزدیک شود، چون آنکارا دارای دیدگاه و مواضع نزدیک با «جماعت اخوان المسلمین» است و این به نظر الدخیل نادیده گرفتن این اصل بدیهی توسط مسئولان مصری است که روابط بین کشورها در عرصه بینالملل بر دیدگاههای «عاطفی و احساسی» استوار نیست. در حالیکه دیدگاه «عقلانی و منطقی» حکم میکند که روابط بین عربستان و مصر وابسته به موضع گیری اخوانیها و ترکیه و همچنین موضع قاهره و ریاض نسبت به این دو نباشد.
بنابراین اگر ثبات و استقرار مصر منفعت استراتژیک عربستان سعودی است که هست، بنابراین ریاض باید با موضوع اخوان المسلمین به عنوان قضیهای صرفا داخلی و مصری برخورد کند و نزدیکی آن به قاهره صرفا بر مبنای کمک به ایجاد ثبات و استقرار در این کشور و سپس بازتابهای منطقهای آن باشد.
از این دیدگاه ادامه دوری عربستان سعودی از ترکیه، آنگونه که برخی در مصر خواهان آن هستند، کمکی به موازنهای منطقهای در مرحله کنونی نخواهد کرد و این موازنهها پیش از هر چیز موجب ثبات و استقرار در منطقه و سپس در مصر خواهد شد.
الدخیل میافزاید: قضیه جماعت اخوان المسلمین در مصر به گرهای سیاسی و فکری – اعتقادی تبدیل شده است. گرهای ویرانگر و مخرب که نیازمند باز شدن و ایجاد تمایز بین توجیه مواضع اتخاذ شده در قبال اخوان و نیازها و منافع ملی و منطقهای مصر است.
الدخیل تاکید میکند: بروز قضیه اخوان المسلمین آن هم به این شکلی که هم اکنون شاهد آن هستیم، رهاورد طبیعی نبود طرح فکری و سیاسی در مصر است، طرحی که بتواند تمام مصریها را از هر طیف و دیدگاهی گرد هم آورد.
این نویسنده و تحلیلگر جهان عرب در پایام مقالهای تاکید میکند که منطقه نیاز مبرمی به تشکیل مثلثی سعودی – مصری – ترکی دارد که منافع استراتژیک هر سه طرف را تامین کند.
به اعتقاد الدخیل این سه کشور میتوانند در ابعاد اقتصادی و سیاسی مکمل یکدیگر باشند و هماهنگی بین آنها پس از درگیری عراق و سوریه به امور داخلی خود میتواند، باز گرداننده موازنه منطقهای به ویژه در قبال ایران باشد که هر روز بر قدرت منطقهایش افزوده میشود.
(4)
آنچه در یمن در جریان است، مهمترین چالش خارجی به شمار میآید که عربستان سعودی و پادشاه کنونی این کشور با آن مواجه است، چون قدرت یافتن بیش از پیش «جماعت انصار الله» در یمن که مورد حمایت ایران هستند، به مثابه تهدید مستقیم امنیت ملی عربستان سعودی است، علاوه بر اینکه زمینه انتشار گروه تروریستی تکفیری «القاعده» که هم اکنون در جنوب یمن حضور دارد، در سراسر این کشور را به بهانه مبارزه با حوثیها فراهم میکند.
حال اگر به خطر القاعده، خطر گروه تروریستی تکفیری «داعش» را نیز در یمن اضافه کنیم، اگرچه نشانههایی از آن در شمال این کشور مشاهده شده، به این ترتیب مشاهده خواهیم کرد که عرصه سیاسی یمن با چه پیچیدگیهایی مواجه است.
نکته قابل تامل آنکه آنچه در عرصه سیاسی یمن درحال وقوع است و تهدیدی که این تحولات برای امنیت عربستان سعودی ایجاد میکند، شبیه تحولات جاری در لیبی است که تهدیدی برای امنیت مصر به شمار میآید، چون گروههای تروریستی مسلح حضور و نفوذ گستردهای در لیبی دارند و هم اکنون دو دولت در این کشور حکومت میکند، یکی در «طبرق» و دیگری در «طرابلس»، همانند یمن که هم اکنون دو حکومت یکی در صنعا و دیگری در عدن وجود دارد.
در هر دو حالت سایه جنگ داخلی و همچنین سناریوهای تقسیم و تجزیه دو کشور مطرح است، در چنین شرایطی رهبران سعودی در قبال خطرهایی که از یمن متوجه کشورشان است، چگونه برخورد میکنند؟
با اینکه عربستان سعودی دارای روابطی مستحکم و گسترده با شیوخ قبایل یمنی است، اما ایده دستیابی به راه حل سیاسی برای بحران یمن میان مسئولان آن شکل گرفته و آنها کمتر به راه حل نظامی فکر میکنند. همچنین با وجودیکه ریاض از «عبد ربه منصور هادی»، رئیس جمهوری یمن در قبال حوثیها حمایت میکند، اما به خوبی میداند، طرفهای درگیر در یمن باید با گفتوگو و مذاکره راه حلی برای خروج از بحرانی که در آن گرفتار آمدهاند را بیابند.
به همین دلیل است که شاهد بودیم، ریاض با حزب «تجمع یمنی برای اصلاح» تماس گرفت که از حیث دیدگاهی به اخوان المسلمین نزدیک است، چون به خوبی میداند، این حزب چه نفوذی در قبایل یمن دارد و طی سالهای گذشته روابط ریاض با این حزب رو به سردی گراییده بود.
جمال خاشقجی در این خصوص مینویسد که عربستان سعودی در راستای سیاست جدید خارجیاش از قید و بندهایی که برای خود در گذشته وضع کرده بود، رهایی یافت و دلیل این امر بازنگری ریاض در بسیاری از خط مشیهای سیاست خارجی عربستان است که حوزه روابط بین الملل و منطقه را شامل میشود و اصل مورد توجه در این بازنگری کنار نهادن جذب برخی از طرفهای بین المللی و اتخاذ سیاست در برگرفتن تمام طرفهای بین المللی است، به همین دلیل است که طی هفتههای گذشته شاهد بودیم، تحولی در پرونده روابط سرد و خشک ریاض و جنبش حماس بودیم.
در این ارتباط یک منبع آگاه سعودی و نزدیک به مراکز تصمیمگیری در عربستان تاکید کرد که یخ سردی روابط سه سالهای که بین ریاض و حماس برقرار بود، در حال ذوب شدن است.
اما سوال این است که این تحولات سیاست خارجی عربستان سعودی چه تغییراتی در رابطه این کشور با کشورهای عربی حوزه خلیج فارس ایجاد خواهد کرد و چه تعاملی در مرحله آتی خواهد داشت؟ به نظر میرسد، تغییر و تحولات هفتههای آینده پاسخگوی این سوالات خواهد بود.