ساحل «بربري» قرن 16
تا 20 ميلادي
طرابلس پایتخت کشور لیبیاست. طرابلس را که در شمال غربی لیبی بر کرانه
دریای مدیترانه واقع شده در سده هفتم پیش از میلاد فینیقیها ساختهاند. نام طرابلس
گونه عربیشده واژه یونانی تریپولیس به معنی «سهشهر» است. با زوال پادشاهان محلی "بربر"
در قرون 15 و 16 میلادی، نوار ارزشمند ساحلی شمال آفریقا (که بدلیل "بربرها" با نام
"بارباری" معروف شده است) توجه دو قدرت مدیترانه ای آن زمان را جلب کرد.يكي اسپانیا
در غرب و ديگري ترکیه در شرق.
رقابت ترکی – اسپانیایی تا قرن 16 ادامه پیدا کرد ولی سرانجام تركها به طریقي
نامتعارف پیروز این رقابت شدند. ابزار پیروزی آنها این بود که به دزدان دریایی ترک
اجازه دادند در طول نوار ساحلی برای خود تاسیسات بنا کنند. سرزمین های تصرف شده
توسط دزدان دریایی به آنها یک پایگاه رسمی از تحت الحمایگی امپراطوری عثمانی داد.
اولین دزدان دریایی در سال 1512 در ساحل الجزایر برای خود پایگاه ساختند. دو گروه
دیگر دزدان دریایی قبل از سال 1551 با قدرت در لیبی مستقر شدند.
تونس در سال 1534 توسط معروف ترین دزد دریایی – "خیرالدین" که در اروپا به نام "باباروسا"
شهرت داشت – تصرف شد و در سال 1535 توسط اسپانیا باز پس گرفته شد و سرانجام در سال
1574 تحت کنترل امپراطوری عثمانی درآمد. راهزنی دریایی دلیل و منبع اصلی در آمد
تمام ترک ها در طول نوار ساحلی باقی ماند و غارت و راهزنی دریایی سرانجام فرانسه را
پس از سه قرن وادار به دخالت در الجزایر کرد.
در سال 1881 تونس تحت الحمایه فرانسه شد و مراکش (کشوری که از زمان امپراطوری
مارینید، تحت رهبری سلطان های محلی، بطور متزلزلی مستقل باقی مانده بود) نیز در سال
1912 تحت المایه فرانسه شد. ایتالیا در سال 1912 لیبی را از ترکیه گرفت.
بنابراین مناطق ساحل "بارباری" وارد آخرین فاز مستعمراتی قبل از استقلال شد.
جنگ ايتاليا ـ تركيه: 1911 تا 1912 ميلادي
كنترل تركيه بر منطقه ليبي مدرن در دوران حكومت عثماني صوري بود . در سال
1711 ، در منطقه غربي، «تريپول ايتانيا» نوادگان يكي از حاكمان عثماني، بهنام «احمد
كار امان لي»، بعنوان «پاشا» رسما حكومت خود را آغاز كرد و تا سال 1832 آن مناطق را
تحت كنترل خود نگاه داشت. در منطقه شرقي «سايد ناي سا» قدرت واقعي در دستان «سنوسي»
يكي از پيروان مصلح مذهبي قرن نوزدهم (الزانوزي الكبير) ، از قبيله هاي عرب باديه
نشين بود. وي عقايد مذهبي محكم و چهره مردم پسندي نيز داشت.
نقل مكان ناگهاني ترك ها از منطقه نتيجه مخالفت هاي محلي نبوده است. اين اقدام به
نحوي خواست ايتاليائي ها بوده كه بعد ها در بازي قمار امپراتوري وارد شد تا سهم
خود را در بازي قمار در آفريقا تا زمان موعود، افزايش دهد. در دهه نخستين قرن بيستم
ميلادي الجزاير و تونس تحت كنترل فرانسه باقي ماندند. مصر نيز بريتانيايي ماند.
ليبي، واقع بين اين دو منطقه بريتانيايي و فرانسوي، بخشي از شمال آفريقا بود كه در
آن ايتاليا منافع بازرگاني خود را توسعه ميبخشيد. در سال 1900، دولت هاي فرانسه و
ايتاليا به يك توافق محرمانه دست يافتند. فرانسه طرح كنترل مراكش و ايتاليا طرح
كنترل ليبي را در دست اجرا داشتند. هر كدام ديگري را اختيار ميدادند و دست آن يكي
را در آن منطقه باز ميگذاشتند. در سال 1911 ايتاليا با بهانه اي جعلي دستاويز
پيدا كرد تا يك اولتيماتوم 24 ساعته به استانبول بدهد و درخواست حضور نيروهاي نظامي
ايتاليا در «تريپوليتانيا» و «سايره ناي سا» را بهمنظور محافظت از جمعيت بومي
ايتاليايي به تركيه داد. به فاصله يك روز پس از اين درخواست، ايتاليا اعلام يورش
مرزي به شمال آفريقا را داد. ايتاليا در اين زمان با كمي درنگ نسبي وارد شد، تا
حدي، آن هم بهدليل مقاومت معنوي از سوي مردان قبايل «زانوزي» به نفع اربابان
امپراتوريشان، كه حداقل پيروان دين اسلام بودند. اما در پاييز 1912، تركيه به
واسطه مشكلاتي كه با آنها روبرو شد به ستوه درآمد و آماده بود تا سرتسليم فرود آورد.
تحت پيمان امضا شده در اكتبر در «اوچي» (ناحيه درياچه كنار لوزان)، تريپوليتانيا و
«سايره ناي سا» به ايتاليا واگذار گرديد. قدرت جديد امپراتوري بزودي «فيزان»، منطقهاي
در جنوب غربي تحت كنترل زانوزي را به اشغال خود درآورد. با ضميمه ساختن خاك «فيزان»
ليبي مدرن شكل گرفت ـ گرچه هنوز تنها بهعنوان يك منطقه خارجي از اشغال ايتاليا در
زحمت و انزجار بسر ميبرد.
جنگ هاي جهاني و فاشيسم 1914 تا 1945 ميلادي
در مدت كوتاه حضور ايتاليا در ليبي، منطقه شاهد دو جنگ جهاني و ظهور فاشيسم
بود. اين رخداد ها تأثيرات شگرف و متفاوتي را در منطقه در پي داشت. درخواستهاي
پديد آمده ناشي از بروز جنگ جهاني اول موجب آن گرديد تا نيرو هاي نظامي ايتاليا
صرفاً از شهر هاي ساحلي ليبي عقب نشيني نمايند تا اينكه آن مناطق ايمن بمانند. از
سوي ديگر، كنترل منطقه مجدداً در دستان شبكه زانوزي بومي «زاويه» (پاسگاه هاي مرزي
دور افتاده داراي استحكامات نظامي در اطراف يك مسجد) قرار گرفت. پس از پايان جنگ،
رهبر زانوزي «محمد ادريس» قصد دست يابي به يك توافق و مصالح با ايتاليائي ها را
كرد. در سال 1920 وي تسلط و حاكميت ايتاليائي ها را بر منطقه ساحلي «ساي روناي سا»
به رسميت شناخت و در عوض وي بهعنوان «امير» منطقه دست يافت. ولي اين رابطه پريشان
به واسطه تاخت و تاز فاشيسم فرو ريخت. زمانيكه حكام فاشيست در ليبي به اتخاذ
اقدامات خشن مبادرت نمودند و بهعنوان نمونه به استفاده از اردوگاه هاي اسيران جنگي
براي مطيع ساختن و سركوب مقاومت مردمي در «تريپولتانيا» و «ساي روناي سا» روي
آوردند، ادريس در سال 1923 به مصر گريخت. (دو استان مذكور در سال 1934 براي تشكيل
كولوني ليبي با هم متحد شدند). جنگ جهاني دوم در حالي به پايان رسيد كه گروه همراه
زانوزي برنده ميدان بودند، به عنوان دشمنان ايتاليا، آنها هم پيمانان طبيعي
بريتانيا و ايالات متحده گرديدند. آنها سهم خود را در رقابت همه جانبه و مهم
سالهاي 1942 و 1943 كه ايتاليائي ها و آلمان ها را از شمال آفريقا بيرون راندند،
ايفا نمودند. در خلال مراحل نهائي جنگ دوم جهاني و در سال هاي پس از جنگ، «تريپولتانيا»
و «ساي روناي سا» از سوي بريتانيا اداره ميشدند و اين در حالي بود كه «فيزان» تحت
كنترل فرانسوي ها قرار داشت. اما اينطور توافق گرديد كه آينده ليبي بايستي توسط
سازمان ملل متحد تعيين گردد. نتيجه اين اقدامات صدور بيانيه براي استقلال ليبي توسط
سازمان ملل متحد بود. در دسامبر 1950 يك مجمع ملي در ليبي به نمايندگي از تمامي سه
استان محمد ادريس را به عنوان پادشاه ليبي برگزيدند. وي با عنوان ادريس اول بهطور
رسمي استقلال كشور جديد ليبي را در 24 دسامبر 1951 اعلام كرد.
عمر مختار
عمر مختار ، رهبر جنبش مقاومت مردم لیبی علیه اشغالگری نظامی ایتالیا
بود.بخش خاوری لیبی (برقه یا سیرنائیکا) در نیمه نخست سده یکم پیش از میلاد زیر
فرمانروایی یونانیها درآمد. باختر لیبی یا بخش طرابس تا ۲۰۰ سال پیش از زایش مسیح
بخشی از کشور کارتاژها بود. در سده یکم میلادی هر دو بخش لیبی زیر فرمانروایی
امپراتوری روم قرار گرفتند و پس از آن نیز امپراتوری بیزانس (روم شرقی) بر آنها
حاکم شد. از نیمه دوم سده هفتم میلادی، کشورگشایی عربها به لیبی هم رسید و پای
اسلام به این کشور هم کشیده شد. دوران حکومت چندین خلافت عربی بر لیبی سرانجام در
قرن شانزدهم و با چیرگی عثمانی بر این کشور پایان یافت.
تاریخ معاصر لیبی بیشتر از جهت جنگ مردم لیبی با اشغالگران ایتالیایی اهمیّت دارد.
در سالهای ۱۹۱۱ و ۱۹۱۲ ایتالیا سیرنایکا و طرابلس را از چنگ امپراتوری عثمانی به
درآورد و در سال ۱۹۳۴ از این دو بخش مستعمره لیبی ساخته شد. در جریان جنگ جهانی دوم،
لیبی یکی از میدانهای اصلی نبرد متفقین از یک سو و ایتالیا و آلمان از سوی دیگر
بود. در سال ۱۹۴۷ ایتالیا از فرمانروایی بر لیبی دست کشید و چهار سال بعد با برپایی
حکومت پادشاهی محمد ادریس سنوسی استقلال آن اعلام شد. در سال ۱۹۶۹ شماری از افسران
ارتش لیبی به فرماندهی معمر قذافی که در آن زمان ۲۷ سال داشت، پادشاهی ادریس را
برانداختند و سپس «جماهیر مردمی سوسیالیستی» در لیبی برپا ساختند. حکومت قذافی
صنایع این کشور را دولتی کرد و در عرصه سیاست خارجی رویکردی ضدغربی و در عین حال
دائماَ متغیر در پیش گرفت. این تغییر و چرخشها مناسبات لیبی را حتی با شماری از
کشورهای عربی نیز تنشآلود کرد.
ليبي سلطنتي 1951 تا 1969
ادريس بهعنوان يك سلطان نسل قديم با توجهاتي بسيار ضعيف به ايدهآلهاي
دمكراتيك در ليبي حكمراني نمود. براي 8 سال نخست حكمراني، از متصرفات و قلمرو او
ظاهراً كاسته شد و به يك منطقه اي بيخاصيت تبديل گرديد كه در آن يك اقتصاد معيشتي
براي امرار معاش روزانه او فقط با عوايد حاصله از پايگاه هاي هوائي بريتانيا و
ايالات متحده و به واسطه كمك هاي بينالمللي قرار داشت. اين وضعيت در سال 1959 به
كشف منابع عمده نفتي بدل گرديد. ادريس با اين درآمد ملي انبوه و سرمست از آن همه
درآمد، شروع به دفاع از استقلال ليبي جديد كرد. مذاكراتي درخصوص تضمين عقب نشيني
نيروهاي نظامي بيگانه از خاك ليبي شروع شد. روزگار به كام شاه نماند. در سال 1969
زمانيكه وي در حال ديدار از تركيه بود ، او طي يك كودتاي بدون خون ريزي به فرماندهي
يك كاپيتان 27 ساله از سمت خود معزول گرديد. نام افسر مذكور معمر القذافي است.
رژيم قذافي از سال 1969 ميلادي
قذافي بلافاصله فرماندهي نيروهاي مسلح كشور و رياست شوراي فرماندهي انقلاب
را كه اكنون بر ليبي حكومت مينمايد را در دست خود گرفت.از سال 1979 در سمت رهبر
انقلاب بر ليبي حكومت ميراند. وي در عالم سياست به دليل قدمت و اظهار نظرهاي عجيبش
بسيار معروف است . ريشه هاي مختلف فلسفه سياسي او ـ اسلام و ناسيوناليسم عربي است.
سوسياليسم در بيانيههاي صادره از جانب او با يكديگر تركيب گرديدند و كتاب سبز (چاپ
شده در دو دوره: در سالهاي 1976 و 1980) را تشكيل دادند. يك عنصر فوق العادهاي با
يك نام جديد براي كشور در سال 1977 اضافه گرديد. اين كشور اكنون موسوم است به
جمهوري عربي سوسياليستي مردمي ليبي. عبارت جمهوري (دولت از طريق تودهها) اين معنا
را مي رساند كه قدرت به يك هزار و پانصد كميته محلي واگذار گردد.
حادثه لاکربی
در ۲۱ دسامبر ۱۹۸۸ هواپیمای خطوط مسافری پان آمریکن بر فراز دهکدۀ لاکربی در
اسکاتلند منفجر شد و تمام ۲۷۰ مسافر و خدمه آن جان باختند. فاجعۀ هوایی لاکربی در
آن سالها به بزرگترین جریان تحقیق و بازجویی تاریخ انگلستان تبدیل شد. این حادثۀ
تروریستی را عموماً حملهای به ایالات متحده تلقّی کردند چون ۱۸۹ نفر از قربانیان
آمریکایی بودند. ماجرای لاکربی تا پیش از حوادث تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱
مرگبارترین حمله به شهروندان آمریکایی تلقّی میشد.
دولتهای آمریکا و انگلیس، لیبی را مسئول بمبگذاری در این هواپیما معرفی کردند که به
وضع تحریمهای بینالمللی علیه لیبی منجر شد. در سال ۲۰۰۳ دولت لیبی رسماً مسئولیّت
بمبگذاری در یک هواپیمای مسافربری شرکت پان آمریکن در سال ۱۹۸۸ را پذیرفت.
عبدالباسط مقراحی تنها فردیاست که در ارتباط با این بمبگذاری محکوم شدهاست، البته
او همواره گفته که بیگناه است.
سقوط دیکتاتور و بیداری اسلامی در لیبی
مجموعهای از راهپیماییهای خیابانی، اعتراضات و نافرمانیهای مدنی علیه
حکومت لیبی و رهبر آن، معمر قذافی، است که از ۱۳ ژانویه ۲۰۱۱ میلادی، در کشور لیبی
آغاز شد و از روز ۱۷ فوریه ۲۰۱۱ میلادی، به شکلی گستردهتر درآمد و با برخوردهای
خونین و خشونتآمیز حاکمیت با مردم معترض روبهرو شد. در سحرگاه ۳۱ مرداد ۱۳۹۰ (۲۲
اوت ۲۰۱۱) مخالفان توانستند وارد طرابلس شوند و در همان روز یکی از دو تلویزیون ملی
کشور را تحت کنترل خود بگیرند و تعدادی از نزدیکان معمر قذافی را دستگیر کنند. و
سرانجام حكومت قذافي ساقط و وي بدست گروهي از مردم كشته شد.
اداره لیبی بدست شورای انتقالی
شورای ملی انتقالی، لیبیِ مخالفِ قذافی را طی جنگ داخلی سال ۲۰۱۱ نمایندگی
میکند. در تاریخ ۵ مارس ۲۰۱۱ شورا خود را به عنوان نمایندهٔ همه لیبی معرفی کرد.
تا تاریخ ۲۶ اوت ۲۰۱۱، ۶۵ کشور این شورا را به عنوان دولت موقت لیبی به رسمیت
شناختهاند. این کشورها شامل فرانسه، قطر، ایتالیا، آلمان، کانادا، و ترکیه میشوند.
این شورا از طرف چندین کشور عربی و اروپایی نیز حمایت میشود. شورای ملی انتقالی در
تاریخ ۲۳ مارس ۲۰۱۱،یک هیئت اجرایی، به ریاست محمود جبرئیل تشکیل داد. وزارت امور
خارجه ایالات متحده آمریکا شورای انتقالی را در تاریخ ۱۵ جولای ۲۰۱۱ به رسمیت شناخت.
پس از آن دولت بریتانیا در تاریخ ۲۷ جولای ۲۰۱۱ تمامی دیپلماتهای رژیم قذافی را
قبل از استقرار دیپلماتهای دولت انتقالی در لندن اخراج کرد.
در تاریخ ۱۷ سپتامبر سال ۲۰۱۱ سازمان ملل متحد با ۱۱۴ رای موافقت خود با نشستن
نماینده دولت انتقالی بر کرسی لیبی در این سازمان موافقت کرد.
Other articles in this category |
---|
جمهوري ليبي در يك نگاه |
جغرافيا |
تاريخ |
فرهنگ |
اقتصاد |
سياست |
نظامي |
روابط با ايران |