حوادث اخیر مصر را در واقع باید قیام و انقلاب مردم مصر نامید. این انقلاب در
استمرار دیکتاتوری 30 ساله آقای حسنی مبارک ریشه دارد و از مدتها قبل وقوع آن
پیشبینی میشد. اصولاً باید توجه داشت که از زمان کودتای «افسران آزاد» در سال
1952 میلادی، یک نوع «حکومت دیکتاتوری سرهنگها» در مصر حکمفرما شد
... نخست سرهنگ جمال عبدالناصر پس از طرد
ناجوانمردانه ژنرال محمد نجیب، نخستین رئیسجمهور شریف و نجیب مصر - به سرکوب مردم
و منحل کردن احزاب و دستگیری و محاکمه مخالفین، بهویژه رهبری و اعضای
اخوانالمسلمین پرداخت که ماجرای این برهه از تاریخ مصر بسیار دردناک و اسفبار است
و شرح آن نیاز به تألیف کتابی قطور دارد.
بیتردید استاد سید هادی خسروشاهی با توجه به بیش از نیم قرن ارتباط با رهبری
حرکتهای آزادی بخش و تلاش و کوشش در راستای شناخت و شناساندن حرکتهای اسلامی از
آغاز نهضت سید جمالالدین حسینی تا دوران معاصر میتواند آشناترین فرد نسبت به
مسائل روز حرکتهای مردمی تونس و مصر باشد؛ به همین دلیل و با توجه به اینکه ایشان
بیش از همه اهل قلم و سیاست درباره جنبشهای اسلامی معاصر آثاری اعم از تألیف و
ترجمه منتشر ساختهاند، به سراغ ایشان رفتیم تا گفتوگویی درباره حوادث اخیر مصر،
ریشهها، آثار و تبعات آن داشته باشیم. ایشان طبق معمول دعوت ما را پذیرفتند و در
گفتوگویی طولانی به این امر پرداختند و به بخشی از خاطرات خود درباره رجال و
شخصیتها و روابط اخوانالمسلمین با رهبری مذهبی – سیاسی ایران و همچنین دیدارهایی
با حسنی مبارک اشاراتی داشتند که بر جذابیت این گفتوگو افزوده است.
با توجه به اینکه جنابعالی چندین سال در مصر
اقامت داشتید و قاعدتاً با احزاب و جناحهای مختلف سیاسی در تماس بودید، بحران و
حوادث اخیر مصر را چگونه ارزیابی میکنید و ریشه آن را در کجا میدانید؟
حوادث
اخیر مصر را در واقع باید قیام و انقلاب مردم مصر نامید. این انقلاب در استمرار
دیکتاتوری 30 ساله آقای حسنی مبارک ریشه دارد و از مدتها قبل وقوع آن پیشبینی
میشد. اصولاً باید توجه داشت که از زمان کودتای «افسران آزاد» در سال 1952 میلادی،
یک نوع «حکومت دیکتاتوری سرهنگها» در مصر حکمفرما شد. نخست سرهنگ جمال عبدالناصر
پس از طرد ناجوانمردانه ژنرال محمد نجیب -نخستین رئیس جمهور شریف و نجیب مصر- به
سرکوب مردم و منحل کردن احزاب و دستگیری و محاکمه مخالفین، بهویژه رهبری و اعضای
اخوانالمسلمین پرداخت که ماجرای این برهه از تاریخ مصر بسیار دردناک و اسفبار است
و شرح آن نیاز به تألیف کتابی قطور دارد.
پس از سرهنگ ناصر، سرهنگ محمد انور سادات که به دنبال برکناری غیرمنتظره سرهنگ
حسینالشافعی، معاون اول ناصر شده بود، به حکومت رسید و به ادعای خویشان ناصر و
رازدار و امین سرّ او، آقای محمد حسنین هیکل با قهوه مسمومی که به خورد ناصر داد،
باعث مرگ وی گردید و پس از امضای قرارداد ننگین«کمپ دیوید» او هم توسط سروان خالد
اسلامبولی اعدام شد و نوبت به جناب سرهنگ محمد حسنی مبارک رسید! که با اعلام «وضعیت
فوقالعاده» حکومت خود را آغاز نمود و این «وضعیت فوقالعاده» در طول این سی سال
حکومت وی همچنان ادامه یافت و در نتیجه، هر نوع فعالیت اجتماعی – سیاسی – فرهنگی
ممنوع شد و یا زیر نظارت سازمان امنیت وی قرار گرفت و سالیان درازی است که مسئول
اول و تامالاختیار آن هم همین آقای عمرو سلیمان است که همراه با وزیر کشور به نام
«حبیبالعدلی» - با آنچه که آشنایی نداشت «عدل» بود – هرگونه فشار و اختناقی را بر
ملت شریف مصر تحمیل کردند و از سوی دیگر برای جلوگیری از توسعه نفوذ معنوی
اسلامگرایان در میان نسل جوان، به سرکوب حرکتهای اسلامی و طلیعة آنها
«اخوانالمسلمین» پرداختند و در نتیجه، در این دورة حکومت سی ساله آقای حسنی مبارک،
ملت مصر، محروم از دنیا و آخرت، سرکوب شده توسط سازمان امنیت و وزارت کشور، تحقیر
شده در جهان اسلام و عرب، به علت سیاستهای ضد مردمی رئیسجمهور! خود و فقرزده توسط
اشراف و اوباش و سرمایهداران حزب دموکراتیک ملی! – حزب حاکم – به شمار میآمدند،
دچار نوعی سردرگمی، ناامیدی، سستی و تسلیم شدند که در واقع هیچگونه راهی برای حل
مشکلات مادی و معنوی خود پیدا نکردند این فشار و اختناق و سرکوب و سلب آزادی و دور
ساختن مردم مسلمان از مبانی عقیدتی – مذهبی و محروم ماندن مردم از ابتداییترین
وسایل زندگی عادی روزمره و آثار و تبعات اجتماعی – فرهنگی آن در میان نسل جوان و
خانوادهها. بالاخره دست به دست هم دادند و ملت مسلمان مصر را به عصیان و طغیان و
قیام واداشتند که قیام مردم تونس، بهانهای برای آغاز بود!
آیا حسنی مبارک هم در دوره
عبدالناصر، نقشی هم در سرکوب و اعدام رهبران اخوانالمسلمین به عهده داشت؟
رهبر و اعضای اخوانالمسلمین در دوره سرهنگ عبدالناصر در دو نوبت
در دادگاههای نظامی او محاکمه و اعدام شدند که یکی از آنها سرهنگ عبدالحکیم عامر،
رفیق صمیمی ناصر و سرهنگ خالد محیالدین نقشهای اصلی را به عهده داشتند. در سری
دوم سرهنگ انور سادات و سرهنگ حسین شافعی، به عنوان مدعی و دادستان و قاضی! جلسات
محاکمه را اداره کردند که به گفته شخص آقای حسین الشافعی به اینجانب، دستور اصلی از
«قیاده» - یعنی ناصر – صادر شده بود. البته در هر دو این محاکمههای غیرقانونی،
گروهی از بهترین و فرهیختهترین و دانشمندترین اعضای مکتب ارشاد-کمیته مرکزی –
سازمان اعدام شدند که شیخ محمد فرغلی (از علمای الازهر) و دکتر عبدالقادر عوده
(فقیه و حقوقدان معروف و صاحب کتاب فقهی «التشریع الجنائی فی الاسلام» و سید قطب
صاحب تفسیر سی جلدی «فی ظلال القرآن» از آن جمله بودند.
اما سرهنگ محمد حسنی مبارک ظاهراً در آن دادگاهها نقشی و سمتی به عهده نداشت، ولی
به هر حال جزو «افسران آزاد» و از عمله سرهنگ ناصر بود. البته آقای حسنی مبارک در
دوره ریاست جمهوری خود با رهبران حرکتهای اسلامی جهادی که به مبارزه مسلحانه روی
آورده بودند، بهشدت برخورد کرد و دهها نفر از آنها به اعدام یا زندانهای
درازمدت محکوم شدند که عامل و مسئول اصلی این امر، همین عمرو سلیمان و حبیبالعدلی،
وزیر داخله حسنی مبارک بودند، البته باید اشاره کرد که انور سادات مدت کوتاهی برای
مبارزه با هواداران چپ سرهنگ ناصر و کمونیستها، رهبران اخوانالمسلمین را از زندان
آزاد نمود و آنها به کار فرهنگی – تربیتی مشغول شدند، اما دیری نپایید که پس از
سرکوب مخالفان ناصری و چپگراها، مجدداً نوبت به سرکوب اخوانالمسلمین رسید و این
فشار و خفقان تا دوران ریاست حسنی مبارک ادامه یافت.
وضعیت اقتصادی کنونی مردم
مصر چگونه است؟
وضع اقتصادی اکثریت مردم مصر رقتآور است. طبق آمارهای رسمی
40درصد مردم مصر زیر خط فقر زندگی میکنند، یعنی با درآمدی روزانه یک دلار. و خود
تصور بکنید که با یک دلار در روز، چگونه میتوان زندگی کرد؟ نمونهای زنده از وضع
مسکن مردم مصر، بهویژه در قاهره که مرکز رفت و آمدهای بینالمللی و دیدارهای
توریستها از سراسر دنیاست، میتواند چهره واقعی اقتصاد مصر امروز را نشان دهد.
طبق نوشته جرائد مصری چاپ قاهره، در این شهر حدود صد هزار مقبره خاص – نه
گورستانهای عمومی – وجود دارد که بیشتر در اطراف مساجد معروف یا مقابر اهل بیت و
اولیا و بزرگان دین ساخته شدهاند و دارای مالکیت خصوصی میباشند. همه این مقابر
مملو از انسانها و خانوادههایی هستند که محلی برای سکونت ندارند... یعنی جماعتی
بالغ بر یک میلیون نفر – طبق نوشته روزنامه رسمی «الاهرام» - در این مقابر شب را به
روز میرسانند! و البته در این مقابر که بنده شخصاً به بازدید و بررسی وضع آنها
پرداختهام، هیچگونه امکانات رفاهی اعم از آب شرب و برق و گاز و راههای آسفالته
وجود ندارد و در واقع مراکزی از فقر، برای پرورش نسلی منحط میباشند که افراد مجرمی
را – در همه زمینهها: دزدی و فساد و فحشا و اعتیاد – تحویل جامعه میدهند! و
بهطور کلی باید گفت که بیکاری و بیسوادی و در واقع «بی همه چیزی» مطلق، پدیدهای
است فراگیر که سراسر مصر، بهویژه قاهره را در بر گرفته است.
سود درآمدهای ویژه از گاز و توریسم و کشاورزی و کارخانهها، نصیب مافیای ثروت و
قدرت در اطرافیان مبارک و میان حاکمیت، بهویژه حزب دموکراتیک! ملی! تمرکز یافته
است یعنی یک طرف فقر مطلق و یک طرف تکاثر مطلق و این وضع عمومی اقتصاد مصر در 50
سال گذشته بهویژه در دوران آقای حسنی مبارک است.
سیاست کلی داخلی و خارجی
مصر بر چه پایهای استوار است؛ منافع ملی یا طبقه حاکمه یا بیگانگان؟ و اصولا وضع
کلی جامعه مصر چگونه است؟
سیاست کلی داخلی کشور مصر توسط مافیای قدرت و ثروت تنظیم و اداره
میشود. وزارت داخله و الامنالعام کشور -سازمان امنیت- مجری و طراح یا پشتیبان
چگونگی اجرای این سیاست است و نتیجه نهایی آن هم البته و پیشاپیش روشن است.
اما سیاست خارجی که بهظاهر زیر نظر رئیس جمهور و دولت است، سیاستی بر اساس برنامه
«کمپدیوید» و حفظ منافع امریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه عربی است و نتیجه این
نوع سیاست خائنانه، تحقیر کامل ملت و دور کردن مردم مصر از عزت کرامت و تهی ساختن
آنان از احترام و سربلندی و تسلیم شدن در مقابل دشمن خارجی است.
در اجرای این سیاست رذیلانه، نه تنها اسلامگرایان تند و بلکه عناصر معقولی را هم
که در یک تشکیلات سالم مردمی، تحت عنوان اخوانالمسلمین میخواهند فعال بمانند،
سرکوب شدهاند و اصولاً این نوع احزاب و سازمانهای وابسته به آنها «غیرقانونی» و
«منحله» اعلام شدهاند و در نتیجه «اسلامگرایان» بهطور مطلق، حق فعالیت اجتماعی و
سیاسی ندارند و مراکز فرهنگی و آموزشی یا اقتصادی آنها هم به بهانههای گوناگون
تعطیل میگردد یا به نفع دولت مصادره میشود که این روش ضد انسانی و ضد اخلاقی، از
دوران نخستین حکومت «افسران آزاد!» به ریاست سرهنگ عبدالناصر آغاز گردید و تمامی
متملکات اخوان، حتی کتابخانههای عمومی و مدارس آموزشی آنها تعطیل شدند یا به نفع
دولت مصادره گردیدند!
محصول نهایی این سیاست داخلی–خارجی، چیزی جز سرکوب مردم و سلطه دیکتاتوری مطلق نیست
که در مصر توسط همین آقای عمرو سلیمان، رئیس امنیت کشور، بهطور کامل به مرحله اجرا
در آمده بود.
در انتخابات اخیر مجلس شورای مصر، با دستگیری و توقیف کاندیداهای اخوانالمسلمین و
بعضی از عناصر دیگر اپوزیسیون، حتی امکان ثبتنام از آنها سلب شد و مجلسی تشکیل
گردید که اکثریت قاطع اعضای آن از حزب حاکم بودند! در سیاست خارجی، تبعیت از امریکا
به آن مرحله از رسوایی رسید که مصر مبارک در همه جنایتهای جنگی در غزه و لبنان
عملاً شریک رژیم صهیونیستی بود؛ یعنی آقای مبارک و عمرو سلیمان علاوه بر موافقت با
حمله به غزه و لبنان، در مورد غزه حتی از رسیدن وسایل معیشتی روزانه مردم عادی از
طریق مرز «رفح» که تنها راه اتصال غزه از طریق خشکی به دنیای خارج است، جلوگیری
نمودند و برای آنکه فلسطینیها نتوانند از طریق صحرای سینا و رفح به حفر «نفق»-
تونل- بپردازند و غذا و دارو به مردم برسانند، با تصویب قانونی! در طول مرز رفح،
«دیوار فولادین» احداث کردند تا فلسطینیها –حماس– نتوانند به زنان و کودکان محاصره
شده در غزه دارو و غذا برسانند!
و اکنون هدف اصلی قیام
کنندگان چیست و در واقع مردم مصر چه میخواهند و پیشنهاد اصولی آنها چیست؟
پس از سی سال دیکتاتوری و سرکوب و یأس از تحرک واقعی احزاب سیاسی
مصر، سرانجام خود مردم که به ستوه آمده بودند، بهطور خودجوش قیام کردند. آنها
بهوضوح خواستار سرنگونی رژیم مبارک، بهطور کامل هستند. راه پیشنهادی مردم آن است
که قانون اساسی کنونی تغییر یابد، حزب حاکم منحله اعلام شود. یک دولت انتقالی با
شرکت «حکما» و «نخبگان» و «دادستان کل» تشکیل شود، مجلس قلابی فعلی منحل گردد و در
مدت قانونی محدود، انتخابات آزاد مجلس و ریاست جمهوری انجام پذیرد. این خلاصه خواست
مردم است. البته اغلب احزاب و سازمانهای سیاسی هم به دنبال مردم، خواستار این
تغییرات شدهاند؛ اما متأسفانه آقای حسنی مبارک با تکیه بر دویست هزار مأمور امنیتی
خود، بهرغم خواست مردم و حتی «دستور!» ظاهری اربابها، مقاومت میکند و برای
ترساندن غرب، رسماً اعلام کرده که اگر من بروم «هرج و مرج» میشود و
«اخوانالمسلمین» قدرت را در دست میگیرند و در همین رابطه، او سرلشکر احمد شفیق را
به عنوان نخستوزیر و سرتیپ عمروسلیمان را به عنوان قائممقام و یک ژنرال دیگر را
به عنوان وزیر کشور منصوب نموده که هیچ کدام سابقهای در امور کشوری یا سیاست خارجی
ندارند و فقط میتوانند در سرکوب مردم فعال باشند و سابقه و تجربه درخشانی! هم در
این زمینه دارند.
امریکا هم به علت غافلگیر شدن هر روز موضعی را اعلام میکند. در واقع امریکاییها
نمیخواهند «مبارک» که سی سال تمام سرسپردگی خود را اثبات کرده است، برکنار شود،
ولی چون نمیتواند قیام مردم را سرکوب کند، موضعگیریهای متضادی را اعلام میدارد.
بهطور کلی باید گفت مشکل امریکا و غرب در منطقه این است که درک درستی از حقایق
منطقه ندارند و با تکیه به چند مزدور سرکوبگر میخواهند در عالم خیال «خاورمیانه
جدید» را به وجود آورند که البته در این امر موفق نشدهاند و وابستگان آنها هم هر
کدام بهنحوی سرنگون میشوند. مثلاً در تونس 23 سال تمام ژنرال بن علی را بر سر کار
نگه داشتند و نیروهای مردمی- اسلامی را بهشدت سرکوب کردند و وقتی مردم قیام کردند
و بن علی فرار کرد، تازه این آقایان ! هوادار دموکراسی و حقوق بشر و مردم شدند! و
البته در روی کار نگه داشتن باقیماندههای رژیم بن علی، میخواهند بهنحوی به وضع
موجود ادامه دهند.
نقش احزاب و سازمانهای
سیاسی مصر در این میان چیست؟
همانطور که خود رهبران احزاب گروههای سیاسی مصر رسماً اعلام
کردهاند، آنها نقش اساسی در این قیام نداشتهاند و بلکه پس از قیام مردم به آنها
پیوستهاند و اهداف آنان را تعقیب میکنند. بعضی از این گروهها هم مانند گروه آقای
البرادعی فرصتطلبانه وارد میدان شدهاند و سابقهای در میان مردم مصر ندارند. به
هر حال نقش اساسی به عهده خود مردم است و در واقع این یک انقلاب مردمی است حتی
قبطیها – مسیحیان مصر – که حدود 15 درصد جمعیت مصر را تشکیل میدهند، در این قیام
شرکت دارند و بهرغم درخواست پاپ شنوده! رهبر مذهبی قبطیها، مسیحیها هم در کنار
مسلمانان به عنوان همراهی و پشتیبانی از آنها، در تظاهرات میلیونی شرکت دارند و
مراسم مذهبی برای ارواح شهدا در میدان التحریر و کلیساها انجام دادند.
نقش و موقعیت فعلی
اخوانالمسلمین در حوادث کنونی مصر چیست و آنها برای در دست گرفتن قدرت چه
برنامهای دارند و سابقه تاریخی آن چیست؟
نخست باید اشاره کنم که سازمان یا جمعیت اخوانالمسلمین در سال
1307 ش( 1928 میلادی) توسط شیخ حسنالبنا در مصر تأسیس گردید. پدر شیخ حسنالبنا
یکی از علمای الازهر به نام شیخ احمدالبنا معروف به شیخ احمد الساعاتی بود. این
شیخ، فقیه و حدیثشناس معروفی بود ، ولی برای امرار معاش خود، در اوقات فراغت به
تعمیر ساعت میپرداخت و به همین دلیل به «ساعاتی» معروف شده بود.
در کنار او شخصی به نام حاج محمد سلطان هم مغازه آموزش تعمیر ساعت داشت که شاگردان
بسیاری را تعلیم داد. یکی از این شاگردان وی «حسنالبنا» بود. مغازه او و شیخ احمد،
مرکز تجمع و رفت و آمد «سلفیها» - هواداران بازگشت به خویشتن – به شمار میرفت و
میگویند که سید جمالالدین اسدآبادی - معروف به افغانی – در مدت اقامت خود در
قاهره، از جمله افرادی بود که اغلب در این محل حضور مییافت و به سخن گفتن
میپرداخت و به همین دلیل، بهرغم فاصله زمانی، بعضیها مدعی هستند که حسنالبنا از
طریق حاج سلطان و پدر خود با افکار سید آشنا شده و راه جدیدی را در پیش گرفته است.
خود شیخ حسنالبنا در کتاب خاطراتش به نام «مذکره الدعوه و الداعیه» تصریح میکند
که راه او «استمرار راه جمالالدین و محمد عبده» است.
به هر حال سازمان اخوانالمسلمین پس از تأسیس بهسرعت و در عرض پنج سال در سراسر
مصر گسترش یافت و شعبههای آن حتی در روستاها نیز گشوده شد، زیرا رهبری، یعنی خود
شیخ حسنالبنا به شرق و غرب و جنوب و شمال مصر و به روستاهای دورافتاده سفر میکرد
و در همه جا مردم را به خیر و نیکی و صلاح و ارشاد دعوت مینمود و در تأسیس مدرسه،
مسجد، حمام و...به آنها کمک میکرد. نفوذ معنوی و توسعه فعالیت اخوانالمسلمین برای
سفارتهای امریکا و انگلیس نگران کننده بود، بهویژه که اخوان در نخستین «جنگ
فلسطین» نیروهای مجاهد خود را به میدان نبرد فرستاد که در همه جا با موفقیت کامل
اقدام کردند و به نبرد و دفاع پرداختند، سپس در جریان مبارزات چریکی «کانال سوئز»
برای اخراج نیروهای اشغالگر انگلیس، این فدائیان اخوان بودند که معرکه را اداره
میکردند و رهبری آن گروه هم به عهده یک شیخ الازهری به نام شیخ محمد فرغلی، عضو
جمعیت اخوان بود و انگلیس برای یافتن مرده یا زنده او، جایزه هنگفتی را تعیین کرده
بود.
در کودتای افسران آزاد به سال 1952 سازمان نظامی اخوان نقش ویژهای را به عهده داشت
و حتی عبدالناصر و انور سادات و یکی دو نفر دیگر از این گروه افسران، خود از اعضای
رسمی و مخفی سازمان نظامی اخوان به شمار میرفتند و با رهبری- شیخ حسنالبنا- بیعت
کرده بودند. پس از پیروزی ژنرال محمد نجیب، نخستین رئیس جمهور مصر، هوادار اخوان
بود و عبدالناصر برای کسب کامل قدرت، نجیب و اخوان را متهم به همکاری برای «ترور»
خود نمود و ناجوانمردانه هر دو را سرکوب کرد اما بهرغم سرکوب او که از همان زمان
و تا کنون ادامه یافته است و اخوان جمعیتی غیرقانونی! و به اصطلاح «منحله» باقی
مانده است، فعالیتها و خدمات فرهنگی – آموزشی و خیریهای آن هرگز تعطیل نگشته و بر
خلاف تصور دولت، اخوان قدرت و نفوذ معنوی خود را حفظ کرده و بلکه گسترش دادهاند.
در انتخابات دور قبل که اینجانب در قاهره بودم، اخوان بهرغم فشار حکومت، بهتنهایی
بیش از 80 نماینده به مجلس فرستادند، در حالی که کل احزاب مخالف مانند: الوفد،
التجمع، الاحرار، الناصری و ...فقط 15 نفر را به مجلس فرستادند که تنها یک نفر از
آنها نماینده حزب ناصری! بود
وضعیت اخوانالمسلمین در مدت زمامداری مبارك چگونه بود و چه
فراز و فرودهایی را تجربه كرد؟
در طول این مدت سی ساله، آقای حسنی مبارك توسط همین سرتیپ عمرو سلیمان و سرهنگ
حبیبالعدلی – وزیر كشور مخلوع- ظالمانهترین روشها را بر ضد اخوان و سازمانهای
وابسته به آن اعمال كردند، اما اخوان هرگز از پا ننشستند و به مبارزه خود ادامه
دادند. البته در برههای گروهی از جوانان اخوان از مكتب ارشاد درخواست نمودند كه به
مبارزه مسلحانه دست بزنند، ولی رهبری موافقت نكرد و در نتیجه «گروههای جهادی» به
وجود آمدند كه جدا از اخوان به كارهایی دست زدند. مبارزه اخوان عمدتاً فكری –
فرهنگی بود... و اكنون در جریان انقلاب مردم مصر دخالت مستقیم ندارد، اما به گفته
رهبری چون اخوان جزو مردم هستند در درون مردم و در همه تظاهرات شركت دارند، ولی
انقلاب را «ویژه خود» نمیدانند، بلكه همه مردم مصر، حتی «قبطیها» را هم در آن
سهیم میدانند؛ یعنی حركت اخوان رنگ انحصارگرایی ندارد و راز و رمز موفقیت و
محبوبیت آن هم در همین نكته نهفته است. اما در مورد اخذ قدرت یا به دست گرفتن
حكومت، اخوان این بار نیز مانند گذشته رسماً اعلام كردهاند كه به دنبال كسب قدرت و
اخذ حكومت برای سازمان خود نیستند، ولی آمادگی همكاری با همگان برای تغییر بنیادین
و سرنگون ساختن كامل رژیم دیكتاتوری 60 ساله افسران آزاد! را دارند و در این راستا
وظیفه خود را بهنحو احسن انجام میدهند. امروز سازمان اخوان بیتردید نیرومندترین
تشكیلات با موفقترین سازماندهی و بیشترین اعضا و هوادار در سراسر مصر است، اما این
نیرو و قدرت، حكومت را فقط برای خود نمیخواهد.
آیا در گذشته و در زمان رژیم سابق، رهبران مذهبی- سیاسی
ایران با اخوانالمسلمین روابطی داشتند؟
تا آنجا كه من اطلاع دارم نخستین رابطه اخوت بین رهبر سیاسی مذهبی ایران، یعنی آیت
الله كاشانی و اخوان در مراسم حج در سال 1948 میلادی به وجود آمد... در آن دیدار
ضمن گفتوگو در باره مسئله تقریب بین شیعه و سنّی تصمیم گرفته میشود كه یك كنفرانس
بینالمللی – اسلامی با شركت شخصیتهای برجسته جهان اسلام در تهران یا قاهره، تشكیل
گردد و در آن كنفرانس راه حلهای عملی برای رفع مشكلات دنیای اسلام و رهایی از قید
استعمار غربی یا شرقی بررسی شود. یكی از اعضای معروف اخوانالمسلمین مصر در كتاب
خود به نام «لما ذا اغتیل حسنالبنا»- چرا حسنالبنا ترور شد؟- به بررسی این موضوع
میپردازد و مینویسد :« اگر عمر امام حسنالبنا كوتاه نمیشد، او با همكاری
آیتالله كاشانی در از میان بردن اختلاف شیعه و سنی موفق میشد، زیرا این دو در مكه
مكرمه به توافق كلی در این زمینه رسیده بودند، اما حسنالبنا پس از مراجعت از حج در
فاصله كوتاهی ترور شد و به شهادت رسید.»
باید اشاره كرد كه در همان ایام كوتاه، آیتالله كاشانی برای آمادهسازی مقدمات
تشكیل كنفرانس اسلامی تلاش خود را آغاز كرد كه متأسفانه با مخالفت دولت آقای دكتر
مصدق موضوع منتفی شد.
چرا دولت دكتر مصدق با این امر مخالفت كرد؟
دولت اعلام كرد كه برای این كار بودجه ندارد! ولی در واقع باید قبول كرد كه مسئله
جنبه سیاسی داشت و دكتر مصدق نمیخواسته كه موقعیت آیتالله كاشانی در سطح جهان
اسلام تثبیت و تحكیم شود.
اخوان المسلمین با شخصیتهای دیگر شیعه و ایرانی ارتباطی
برقرار نكردند؟
شهید حسنالبنا در این راستا بسیار فعال بود روی عقیده و ایمان در ایجاد
«دارالتقریب» در قاهره توسط مرحوم علامه شیخ محمدتقی قمی با ایشان همكاری تنگاتنگی
داشت و حتی خود یكی از مؤسسین دارالتقریب بود...و شیخ عمر التلمسانی، مرشد اسبق
اخوان مصر من نقل كرد كه: «علامه قمی وقتی به قاهره وارد شد، جایی برای اقامت
نداشت، لذا مدتی در مكتب اخوان اقامت نمود تا محلی برای سكنی پیدا شود.»
پس از علامه قمی، اخوان روابطی با دیگر فعالان میدان دین و
سیاست در ایران نداشتند؟
چرا، این روابط همچنان ادامه یافت و با سفر مرحوم آیتالله طالقانی به اردن برای
شركت در كنفرانس فلسطین به دعوت دكتر سعید رمضان، داماد حسنالبنا و سپس سفر ایشان
به قاهره و دیدار با رهبران اخوان، این روابط مستحكمتر شد. بعدها با شركت شهید
نواب صفوی در كنفرانس قدس در اردن كه به دعوت شهید سید قطب در آن شركت و سخنرانی
نمود، روابط ادامه یافت و اتفاقاً پس از پایان كنفرانس قدس، باز به درخواست سید
قطب، شهید نواب به قاهره رفت و در آنجا مهمان اخوانالمسلمین بود و در دانشگاه
قاهره برای هزاران دانشجوی مصری وابسته به سازمان دانشجویی اخوان سخنرانی كرد كه با
حمله چماق به دستان عبدالناصر كه تازه به قدرت رسیده بود، این سخنرانی به هم خورد و
شهید نواب هم بهطور موقت دستگیر شد و جمعیت اخوانالمسلمین هم برای بار دیگر- پس
از فاروق- در تاریخ خود، غیرقانونی اعلام شد. من داستان این ماجرا را در كتاب
«زندگی و مبارزه نواب صفوی» با اسناد و مدارك آوردهام و نقل مجدد آن در این
گفتوگو ضرورتی ندارد...البته این موضوع را شهید دكتر فتحی شقاقی هم در كتابی تحت
عنوان «الشیعه و السنّه ضجّه مفتعله» در قاهره منتشر ساخته است و بنده متن عربی آن
را چندین بار در ایتالیا (رم) چاپ كردم كه در بلاد عربی-اسلامی مختلف منتشر و توزیع
گردید. در باره سفر شهید نواب صفوی به اردن، سوریه، قاهره و روابط او با اخوانیها
به تفصیل سخن گفته است كه خوشبختانه ترجمه آن توسط حقیر تحت عنوان «شیعه و سنی:
غوغای ساختگی» چند بار از سوی «مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی» در ایران چاپ و
منتشر شده است. علاقهمندان به این موضوع میتوانند به آن كتاب مراجعه نمایند.
پس از شهید نواب صفوی چه شد و روابط با علمای ایران و مثلاً
خود جنابعالی چگونه آغاز گردید؟
قبل از سركوب فدائیان اسلام در ایران و اعدام شهید نواب صفوی به دست شاه، اقدام
مشابهی نیز در مصر انجام گرفته بود و اخوانالمسلمین از نو این بار بهشدت سركوب
شده بودند و چند نفر از اعضای مكتب ارشاد – كمیته مركزی اخوان – توسط عبدالناصر در
یك دادگاه نظامی محاكمه و اعدام شدند؛ ولی گروهی از آنان از مصر فرار كرده و به
كشورهای عربی- اسلامی یا اروپایی مهاجرت نمودند كه یكی از آنها دكتر سعید رمضان،
داماد شهید حسنالبنا و مدیر مجله تئوریك اخوان به نام «المسلمون» بود. سعید رمضان
در سوریه به انتشار مجله ادامه داد و روابط بنده به عنوان یك طلبه جوان از قم، از
راه مكاتبه و ارسال كتاب، با این مجله آغاز شد كه بعد از انقلاب در پرونده حقیر در
ساواك معلوم شد كه این «روابط» از دید رژیم شاه مخفی نمانده و فصل خاصی در پرونده
اینجانب برای این امر باز شده است! به هر حال ما روابط فرهنگی خود را با ترجمه كتاب
شهید سید قطب و دیگران ادامه دادیم و این امر در ایجاد حركت در بین جوانان و
دانشجویان در ایران و افغانستان – و بنا به گفته آقای برهانالدین ربّانی كه خود
رهبری حركت اخوانی را در افغانستان عهدهدار بود - نقش خاصی داشت.
پس از پیروزی انقلاب روش اخوان با ایران اسلامی چگونه بود؟
با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، اخوانالمسلمین در واقع به آرزوی تحقق نیافته
خود كه تشكیل یك حكومت و دولت اسلامی در جهان اسلام بود، رسیدند و گروهی از رهبران
اخوان و حركتهای اسلامی دیگر با یك هواپیما به ایران آمدند و این پیروزی را به
امام خمینی(ره) و ملت ایران تبریك گفتند كه داستان آن در همان موقع در جراید منعكس
گردید.
روابط شما با اخوانالمسلمین ظاهراً بیشتر از جنبه فرهنگی
بوده است. آیا این امر برای سفرهای جنابعالی به كشورهای مخالف اخوان مثلاً سوریه،
عراق، تونس و عربستان سعودی مشكلاتی را ایجاد نكرد؟
نه، ارتباط بنده با رهبری اخوان در مصر و لبنان و حركتهای اسلامی معاصر دیگر مانند
جماعت اسلامی پاكستان، جنبش اسلامی افغانستان، جمعیت نورجیها در تركیه، حركت
النجاه اسلامی در تونس و جبهه انقاذ اسلامی در الجزایر و غیره... هیچ كدام جنبه
سیاسی یا ارتباط سازمانی و تشكیلاتی نداشت و در واقع فقط صبغه تبادل فرهنگی داشت،
اما بعدها در اسناد به دست آمده از ساواك یا سفارت عراق در تهران معلوم شد كه این
امر برای آنها جنبه سیاسی! هم داشته است و حتی روزی حاج احمد آقا خمینی در اوایل
انقلاب برای اینجانب نقل كرد كه ژنرال «حكمت الثهابی» رئیس استخبارات حزب بعث
سوریه، توسط شخصی پیام فرستاده است كه مواظب! حقیر باشند چه به تعبیر او گویا بنده
« اخوانجیه»! بودهام. البته این امر صحت نداشت، ولی به هر حال برداشت این آقایان،
بهویژه پس از بروز اختلاف شدید بین اخوان سوریه و حزب بعث حاكم، چنین بوده است.
در مدت اقامت در مصر چه میكردید؟ آیا با اخوان در تماس
بودید؟
بنده چون در مدت اقامت در مصر نماینده رسمی جمهوری اسلامی ایران بودم و میدانستم
كه «اخوان» خط قرمز برای حاكمیت مصر است، چنین نبود كه تماس مستقیم و علنی با اخوان
داشته باشم. البته در دیدارهای غیر رسمی، در مراسم مختلف عمومی یا افطار معروف
اخوان در ماه رمضان، دیدارهایی با مرحوم شیخ مصطفی مشهور و مرحوم مأمون الهیضبی –
هر دو مرشد عام – داشتم و با بقیه نیز بهطوری كه موجب حساسیت نشود، روابط بود؛ اما
من به آنها شرایط خاص موجود را گفته بودم و آنها هم به من گفتند كه ما شرایط كشور
خود را بهخوبی میدانیم و از اینكه نمیتوانیم بهطور علنی و آشكار و مكرر
دیدارهایی داشته باشیم، متأسف هستیم، اما امیدواریم كه روزی پس از پیروزی حركت
اسلامی در مصر، در دانشگاه قاهره مانند شهید نواب صفوی یك دیدار برادرانه عمومی در
حضور هزاران دانشجو با شما داشته باشیم و البته من امیدوارم كه این آرزو و پیروزی،
تحقق یابد و پس از بركناری كامل مبارك و مافیای حاكمیت كنونی، بتوانیم در «قاهره»
به دیدار «برادران» برویم و در دانشگاه قاهره برای دانشجویان و دیگر برادران
سخنرانی داشته باشیم.
جنابعالی در مدت اقامت در مصر و به عنوان رئیس هیئت
دیپلماتیك جمهوری اسلامی ایران آیا با حسنی مبارك هم دیدار و گفتوگویی داشتید؟
بلی! من دو بار با آقای حسنی مبارك، همراه وزیر محترم امور خارجه وقت، جناب آقای
دكتر خرازی ملاقات داشتم. در دیدار اول، من خواستار افزایش تعداد كارمندان ایرانی
نمایندگی قاهره شدم كه این پیشنهاد با پاسخ مثبت وی روبهرو شد، به شرط آنكه مصر
نیز بتواند به همان تعداد افراد خود را در نمایندگی مصر در تهران افزایش دهد كه
ایران نیز آن را پذیرفت. در این دیدار باز من خواستار باز شدن «صفر» تلفن به ایران
شدم كه از مدتها قبل «بسته» شده بود و ایرانیها بدون ارتباط با اپراتور مصری،
نمیتوانستند با ایران تماس بگیرند. مبارك از این امر تعجب كرد و گویا اصلاً از آن
مطلع نبود! من با خنده ضمن اشاره به تلفنی كه روی میز او قرار داشت، گفتم: «آقای
رئیس! میتوانید امتحان كنید.» و او به سوی عمرو موسی كه هوادار سرسخت روابط حسنه
با ایران بود، برگشت و نگاه كرد. عمرو موسی هم موضوع را تأیید كردو آنگاه آقای
مبارك دستور داد كه «صفر» ایران باز شود... و ما نامهای از وزارت امور خارجه مصر
برای اداره پست و تلفن قاهره گرفتیم كه دستور شفاهی رئیس جمهور را ابلاغ میكرد!
اما پس از شش ماه پیگیری، بالاخره مدیر اداره مربوطه به رابط ما «محرمانه» گفته بود
كه «الامن العام»، یعنی همین آقای عمرو سلیمان موافقت نكرده است و در نتیجه صفر
ایران تا امروز بسته مانده است.
البته ما در سفارت دستگاه ویژهای داشتیم كه میتوانستیم بهراحتی با ایران و بدون
ارتباط با اپراتور! تماس بگیریم و آنها بهظاهر از این امر غافل بودند، چون
نتوانستند «صفر» آن را ببندند! یا میخواستند باز بماند تا بتوانند «شنود» كنند!
مبارك در مورد افزایش تعداد كارمندان ایرانی شرط دیگری را
مطرح نساخت؟
چرا، اتفاقاً او به شوخی، ولی در واقع بهطور جدی از من خواست كه «عناصر تندرو»! و
به قول او «متطرفین» را برای همكاری به قاهره نبرم! كه من گفتم ما همه «اسلامیین»
هستیم.
در دیدار دیگر با حسنی مبارك چه گذشت؟
در جریان اجلاس سران هشت كشور اسلامی كه در قاهره برگزار شد – كنفرانس دی 8 – باز
آقای دكتر خرازی به نیابت از آقای خاتمی، رویس جمهور وقت، به قاهره آمد و من هم
طبعاً در جلسات آن با وزیر و هیئت همراه شركت داشتم.
یكی از برنامههای وزیر، دیدار با آقای حسنی مبارك بود كه من هم طبعاً همراه ایشان
رفتم. آقای خرازی دو یا سه بار در مورد «ضرورت دور شدن مصر از قرارداد كمپ دیوید»
صحبت كرد، ولی آقای مبارك با تحمل و بردباری توضیح میداد كه سرزمین ما اشغال شده
بود و با این قرارداد، اراضی ما پس داده شده و اگر آن را لغو كنیم، به مفهوم آن
خواهد بود كه صحرای سینا را به اسرائیل بازگردانیم! البته منطق بیربطی بود و آقای
مبارك اصلاً اشاره نكرد كه در این «قرارداد» ننگین چه شرایطی از طرف مصر پذیرفته
شده است.
یكی از عمدهترین خیانتها در این قرارداد آن است كه «مصر» حق ندارد در صحرای سینا
نیروی نظامی مستقر سازد و این چه نوع بازگشت بخش اشغال شده كشور است كه صاحب آن به
دستور اشغالگر، حق نداشته باشد در آنجا حضور واقعی پیدا كند؟
...در این دیدار آقای مبارك بر خلاف نوبت اول با من گرم نگرفت و علت آن هم این بود
كه در همان ایام یكی از هفتهنامههای مصری به نام «الملتقی الدولی» یك صفحه كامل،
مطلب بر ضد من منتشر كرده بود. این هفتهنامه كه بعدها معلوم شد با كمك مستقیم
سفارت عراق و دریافت ماهانه بیست هزار دلار منتشر میشده است، نوشته بود كه: «سفیر
ایران در قاهره یكی از اخوانیهای افراطی هوادار سید قطب است! و در مقدمه كتاب
«العروه الوثقی» سید جمالالدین افغانی كه آن را در رم – ایتالیا چاپ كرده، از سید
قطب و خالد اسلامبولی تجلیل نموده و آرزو كرده است كه نسل تربیت یافته این مكتب،
طاغوتها و فرعونها را سرنگون سازد...» این روزنامه این بخش از متن عربی از مقدمه
مرا هم عیناً كپی نموده و چاپ كرده بود كه موجب نگرانی عدهای و از جمله وزارت امور
خارجه مصر هم گردید!...
به هر حال برخورد آقای مبارك در این دیدار نشان میداد كه از موضوع مقاله مطلع شده
و تازه فهمیده است كه این آقایی كه از او میخواست افراطگرایان ایرانی را به سفارت
ایران نیاورد! خود گویا یكی از همان «متظرفین» سید قطبی! بوده است.البته ظاهراً از
موضوع اصلی گفتوگو خیلی دور شدیم.
البته این نكات هم شنیدنی بودند، اما برمیگردیم به موضوع
اصلی! ملاقات بعضی از اعضای اخوانالمسلمین با قائممقام مبارك، به رغم عدم موافقت
جوانان را چگونه ارزیابی میكنید؟
چند نفر از دوستان ما از رهبری اخوان از جمله دكتر عبدالنعم ابوالفتوح، دكتر عصام
العریان و شیخ محمود عزت - قائم مقام كنونی مرشد عام- رسماً اعلام كردند كه هدف
نهایی ما همان خواست جوانان میدانهای مصر است و ما خواستار بركناری مبارك و حذف
اركان مافیای حاكم بر كشور هستیم كه در حزب دموكراتیك ملی متمركز شدهاند و ظاهراً
آنها برای شناخت ماهیت اندیشه عناصر فعلی و افشای كذب و نفاق آنان حاضر شدند در
جلسه ملاقات عمروسلیمان با اپوزیسیون حضور یابند و شرایط خود را در جلسه رسمی به
آنها ابلاغ كنند و اگر آنان آمادگی پذیرفتن ندارند، تنها گزینه برای اداره كشور،
اجرای قانون رسمی در مورد جانشین رئیس جمهوری است كه رئیس كل قوه قضائیه است نه
مسئول سازمان امنیت مصر سرتیپ عمرو سلیمان یا سرلشكر احمد شفیق. این آخرین اطلاعات
من از دیدگاه «مكتب ارشاد» سازمان اخوان است. و البته به نظر من این دیدار با
حكومتی غیرمشروع كار درست نبود و در واقع گرفتار شدن در «تله» غرب برای تحكیم
موقعیت باند باقیمانده حاكم بود.
آیا شیعیان مصر هم در این حركت و قیام شركت و حضور دارند؟
بیتردید شیعیان هم مانند بقیه اقشار مردم مصر در این قیام شركت دارند و آن طور كه
بعضی از شخصیتهای شیعی مانند دكتر احمد راسم النفیس اعلام نمودند، آنها در تظاهرات
میلیونی میدان التحریر حضور دارند و با اهداف و خواستهای جوانان و مردم مصر، در
ضرورت سرنگونی رژیم مبارك، موافقت كامل دارند و در این راه تا آخر، همراه برادران
سنی و مسیحی مصر خواهند بود. البته میدانیم كه در مصر، شیعیان مانند سعودی، بیشتر
از بقیه فرق و مذاهب، تحت فشار و ظلم و ستم هستند و بهطور طبیعی با چنین حكومتی
مخالف هستند...
بالاخره آینده مصر را چگونه پیشبینی میكنید و در صورت
تغییر رژیم، روابط ایران با دولت بعدی چگونه خواهد بود؟
البته در مورد تغییر رژیم مصر هیچ گونه تردیدی نباید داشت. در واقع هم اكنون هم
رژیم مبارك سرنگون شده است، ولو اینكه ایشان با تكیه بر نیروهای امنیتی خود چند
صباحی به عنوان «دكور» در گوشهای با دولت انتصابی خود تشكیل جلسه بدهد. دولت
انتقالی فعلی هم البته دوام نخواهد آورد و مجبور است كنار برود و با «كودتا» هم
نمیتواند بر سر كار بماند، چون بدنه ارتش مصر هوادار رژیم كنونی و مافیای وابسته
به آن نیست؛ ولی اگر دولت بعدی مصر با شركت افراد و شخصیتهای پاك و شناخته شده
مصری تشكیل گردد، بیتردید اخوانالمسلمین در آن سهم عمدهای خواهند داشت و در این
صورت روابط مصر با ایران در سطح بالایی برقرار خواهد شد كه در نتیجه آن میتوان به
تشكیل خاورمیانه جدید اسلامی امیدوار بود.
ایران در شرایط كنونی باید در موضعگیریها احتیاط لازم را داشته باشد تا دشمنان و
امپریالیسم برای سركوب قیام مردم بهانهتراشی نكند...یعنی دوستان و بعضی از مقامات
غیرمسئول باید در اظهارنظرها شرایط جامعه مصر و تونس را در نظر داشته باشند و قیام
مردم این دو كشور را طوری معرفی نكنند كه موجب واكنش منفی گردد.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی استاد سید هادی خسروشاهی
|
مطالب دیگر در این بخش | تاریخ انتشار |
۱۳۹۴/۱۰/۳۰ |
|
۱۳۹۴/۱۰/۱۲ |
|
۱۳۹۴/۹/۳۰ |
|
۱۳۹۴/۸/۱۲ |
|
برگزاری راهپیمایی "غرامت" درلندن به مناسبت سالگرد لغو برده داری در انگلستان |
۱۳۹۴/۵/۱۱ |
۱۳۹۴/۳/۳۱ |
|
۱۳۹۴/۳/۲۴ |
|
دکتر امیربهرام عرب احمدی: مخالفت با آموزش نوین رویه اصلی بوکوحرام است |
۱۳۹۴/۳/۲۰ |
برگزاری مراسم بیست و ششمین سالگرد ارتحال امام (ره) در تانزانیا |
۱۳۹۴/۳/۱۸ |
۱۳۹۴/۳/۵ |
|
۱۳۹۴/۲/۱۹ |
|
سفیر الجزایر: اعتمادی به تبلیغات منفی مطبوعات غربی علیه ایران ندارم |
۱۳۹۴/۲/۱۹ |
۱۳۹۴/۲/۱۶ |
|
۱۳۹۴/۲/۱۶ |
|
۱۳۹۴/۲/۸ |
|
۱۳۹۴/۲/۲ |
|
۱۳۹۳/۱۲/۱۲ |
|
۱۳۹۳/۱۱/۷ |
|
۱۳۹۳/۱۰/۳۰ |
|
۱۳۹۳/۱۰/۲۰ |
|
۱۳۹۳/۱۰/۲۰ |
|
۱۳۹۳/۱۰/۲۰ |
|
۱۳۹۳/۹/۲۵ |
|
۱۳۹۳/۶/۱۶ |
|
۱۳۹۳/۶/۱۵ |
|
۱۳۹۳/۴/۳۱ |
|
۱۳۹۳/۴/۳ |
|
۱۳۹۳/۳/۱۱ |
|
۱۳۹۳/۳/۶ |
|
۱۳۹۳/۲/۲۹ |
|
۱۳۹۳/۲/۲ |
|
مردم مصر چالشهای بزرگتر و سختتر از مرحله کنونی پیش رو دارند |
۱۳۹۳/۱/۱۰ |
نامزدی «السیسی» در انتخابات آینده مصر در میان چالشهای منطقهای و بینالمللی |
۱۳۹۲/۱۰/۳۰ |
۱۳۹۲/۱۰/۷ |
|
حمایت کری از کودتای مصر ثابت کننده سیاست آمریکا برای ناکام گذاشتن بهار عربی بود |
۱۳۹۲/۹/۶ |
۱۳۹۲/۸/۲۷ |
|
۱۳۹۲/۸/۲۰ |
|
اخوان المسلمین خواهان رساندن پیامهای خود به طرفهای بینالمللی است |
۱۳۹۲/۸/۱۴ |
۱۳۹۲/۷/۲۹ |
|
حمله به سوریه بازتابهای وخیم و سنگینی بر امنیت رژیم صهیونیستی دارد |
۱۳۹۲/۶/۹ |
۱۳۹۲/۵/۲۷ |
|
۱۳۹۲/۵/۲۲ |
|
۱۳۹۲/۵/۱۵ |
|
۱۳۹۲/۵/۷ |
|
۱۳۹۲/۵/۲ |
|
۱۳۹۲/۴/۲۳ |
|
۱۳۹۲/۴/۱۶ |
|
۱۳۹۲/۲/۲۴ |
|
کمکهای مالی قطر و خوابهای پریشانی که برای مصر و تونس دیده است |
۱۳۹۲/۲/۱۰ |
۱۳۹۲/۱/۲۴ |
|
۱۳۹۲/۱/۲۰ |
|
تجمع محدود برای مقابله با گسترش روابط ایران و مصر طراحی شده بود |
۱۳۹۲/۱/۱۷ |
۱۳۹۱/۱۲/۲۷ |
|
مصر در صورت تخلف اسرائیل از معاهده «کمپ دیوید» در آن بازنگری خواهد کرد |
۱۳۹۱/۱۲/۲۳ |
۱۳۹۱/۱۲/۱۳ |
|
۱۳۹۱/۱۱/۲۹ |
|
۱۳۹۱/۹/۲۵ |
|
۱۳۹۱/۹/۱۸ |
|
۱۳۹۱/۹/۸ |
|
۱۳۹۱/۸/۲۲ |
|
۱۳۹۱/۸/۲۰ |
|
۱۳۹۱/۸/۱۵ |
|
۱۳۹۱/۸/۸ |
|
۱۳۹۱/۸/۳ |
|
۱۳۹۱/۷/۲۵ |
|
۱۳۹۱/۷/۲۳ |
|
۱۳۹۱/۷/۱۶ |
|
۱۳۹۱/۷/۸ |
|
۱۳۹۱/۵/۲ |
|
۱۳۹۱/۴/۲۷ |
|
۱۳۹۱/۴/۲۵ |
|
۱۳۹۱/۴/۱۸ |
|
برهم خوردن موازنه قدرت در منطقه علت نگرانیها از همگرایی ایران و مصر |
۱۳۹۱/۴/۱۱ |
۱۳۹۱/۴/۵ |
|
۱۳۹۱/۳/۲۴ |
|
۱۳۹۱/۳/۲۰ |
|
۱۳۹۱/۳/۱۶ |
|
تعدد نامزدها مانع از پیروزی قاطع نامزدهای اسلامگرا در دور اول انتخابات مصرشد |
۱۳۹۱/۳/۱۰ |
۱۳۹۱/۳/۳ |
|
۱۳۹۱/۲/۲۳ |
|
۱۳۹۱/۲/۱۸ |
|
۱۳۹۱/۲/۱۲ |
|
۱۳۹۱/۲/۳ |
|
۱۳۹۱/۱/۲۷ |
|
۱۳۹۱/۱/۶ |
|
۱۳۹۰/۱۲/۲۲ |
|
مصاحبه خبرگزاری دیپلماسی ایرانی با کارشناس موسسه آفران؛واد در تندباد |
۱۳۹۰/۱۲/۲۱ |
۱۳۹۰/۱۲/۱۶ |
|
۱۳۹۰/۱۲/۱۵ |
|
آمریکا باید نظام حسنی مبارک را که مقابلش خم میشد فراموش کند |
۱۳۹۰/۱۲/۹ |
ايمن نور: توافق بر سر يك رئيس جمهور انتخابي غيرقابل قبول است |
۱۳۹۰/۱۲/۸ |
عضو مجلس ملت مصر :اصلاحات واقعي زماني تحقق مييابد كه اثري از رژيم مبارك به چشم نخورد |
۱۳۹۰/۱۲/۷ |
۱۳۹۰/۱۲/۶ |
|
اخوان المسلمون از تشکیل «مقاومت اسلامی» ضدصهیونیسم حمایت میکند |
۱۳۹۰/۱۲/۲ |
۱۳۹۰/۱۲/۱ |
|
۱۳۹۰/۱۱/۳۰ |
|
۱۳۹۰/۱۱/۲۵ |
|
۱۳۹۰/۱۱/۲۴ |
|
۱۳۹۰/۱۱/۱۷ |
|
نائب رئيس حزب "مصر القومي" : مجلس مصر هيئتي را براي گفتوگو به ايران اعزام ميكند |
۱۳۹۰/۱۱/۱۶ |
وزير كار مصر در گفتوگو با فارس: مصر هرگز سرسپرده آمريكا و غرب نخواهد بود |
۱۳۹۰/۱۱/۱۵ |
۱۳۹۰/۱۱/۱۰ |
|
۱۳۹۰/۱۱/۸ |
|
۱۳۹۰/۱۱/۵ |
|
حل مسالمت آمیز حوادث انتخابات، مردم سالاری ایران را الگوی منطقه قرار داد |
۱۳۹۰/۱۰/۲۷ |
رهبر سابق جماعت اخوانالمسلمون: کمپديويد به همهپرسي گذاشته ميشود |
۱۳۹۰/۱۰/۲۱ |
۱۳۹۰/۱۰/۲۰ |
|
مصاحبه خبرگزاری ایسنا با کارشناس موسسه آفران: مصريها نگران ظهور يک ديکتاتوري جديد هستند |
۱۳۹۰/۱۰/۱۷ |
۱۳۹۰/۱۰/۴ |
|
دلايل اقبال گسترده مردم مصر به اسلام گراها در انتخابات پارلماني |
۱۳۹۰/۱۰/۳ |
۱۳۹۰/۹/۲۶ |
|
۱۳۹۰/۹/۲۰ |
|
۱۳۹۰/۹/۱۹ |
|
۱۳۹۰/۹/۸ |
|
گفتگوی سایت دیپلماسی ایرانی با کارشناس موسسه آفران؛ ثبات سیاسی در تونس به «النهضة» بستگی دارد |
۱۳۹۰/۹/۵ |
۱۳۹۰/۹/۲ |
|
مصاحبه خبرگزاری ایسنا با کارشناس موسسه آفران؛حاکمان نظامي مصر هنوز ميراثخوار دوره مبارک هستند |
۱۳۹۰/۸/۸ |
۱۳۹۰/۸/۴ |
|
۱۳۹۰/۷/۲۵ |
|
۱۳۹۰/۷/۲۰ |
|
۱۳۹۰/۷/۱۹ |
|
۱۳۹۰/۷/۱۷ |
|
مصاحبه خبرگزاری ایسنا با کارشناس موسسه آفران؛ سوء استفاده انگلیس از لیبی |
۱۳۹۰/۷/۱۳ |
۱۳۹۰/۷/۹ |
|
گفتگوی سایت دیپلماسی ایرانی با کارشناس موسسه آفران؛ سودان نیازمند توجه بیشتر دستگاه دیپلماسی است |
۱۳۹۰/۷/۶ |
۱۳۹۰/۶/۲۷ |
|
۱۳۹۰/۶/۲۶ |
|
۱۳۹۰/۶/۲۲ |
|
۱۳۹۰/۶/۱۲ |
|
گفتگوی سایت دیپلماسی ایرانی با کارشناس موسسه آفران؛ راه دشوار شورای انتقالی لیبی |
۱۳۹۰/۶/۱۲ |
مصاحبه خبرگزاری ایسنا با کارشناس موسسه آفران؛ لیبی پس از سقوط طرابلس |
۱۳۹۰/۶/۸ |
۱۳۹۰/۶/۶ |
|
۱۳۹۰/۶/۶ |
|
۱۳۹۰/۶/۶ |
|
۱۳۹۰/۶/۵ |
|
۱۳۹۰/۶/۳ |
|
۱۳۹۰/۵/۳۰ |
|
۱۳۹۰/۵/۲۴ |
|
غرب در پی مصادره انقلاب مصر و ممانعت از تشكيل حكومت اسلامی است |
۱۳۹۰/۵/۲۳ |
سریال موهن تلاشی برای بازنویسی تاریخ اسلامی بر اساس اعتقادات قرضاوی است |
۱۳۹۰/۵/۲۳ |
۱۳۹۰/۵/۲۳ |
|
۱۳۹۰/۵/۲۳ |
|
۱۳۹۰/۵/۲۲ |
|
ترس از فاششدن اسرار؛ علت سكوت سران عرب در برابر محاكمه «مبارك» |
۱۳۹۰/۵/۲۲ |
۱۳۹۰/۵/۱۷ |
|
۱۳۹۰/۵/۱۷ |
|
۱۳۹۰/۵/۱۶ |
|
۱۳۹۰/۵/۱۶ |
|
۱۳۹۰/۵/۱۵ |
|
۱۳۹۰/۵/۱۵ |
|
۱۳۹۰/۵/۱۲ |
|
۱۳۹۰/۵/۱۲ |
|
۱۳۹۰/۵/۱۲ |
|
۱۳۹۰/۵/۱۲ |
|
تغيير سياست غرب در ليبي؛ استراتژي از توان انداختن دو طرف درگير |
۱۳۹۰/۵/۱۱ |
۱۳۹۰/۵/۱۱ |
|
ائتلاف عربستان و آمريكا براي مصادره انقلاب مصر با محور وهابيت |
۱۳۹۰/۵/۱۱ |
۱۳۹۰/۵/۱۱ |
|
۱۳۹۰/۵/۱۰ |
|
۱۳۹۰/۵/۹ |
|
۱۳۹۰/۵/۸ |
|
۱۳۹۰/۵/۵ |
|
۱۳۹۰/۵/۵ |
|
۱۳۹۰/۵/۵ |
|
۱۳۹۰/۵/۴ |
|
۱۳۹۰/۵/۴ |
|
۱۳۹۰/۵/۳ |
|
۱۳۹۰/۵/۳ |
|
۱۳۹۰/۵/۳ |
|
۱۳۹۰/۴/۲۹ |
|
۱۳۹۰/۴/۲۹ |
|
۱۳۹۰/۴/۲۸ |
|
۱۳۹۰/۴/۲۷ |
|
۱۳۹۰/۴/۲۲ |
|
۱۳۹۰/۴/۲۰ |
|
۱۳۹۰/۴/۱۸ |
|
۱۳۹۰/۴/۱۸ |
|
۱۳۹۰/۴/۱۶ |
|
۱۳۹۰/۴/۱۶ |
|
۱۳۹۰/۴/۱۶ |
|
۱۳۹۰/۴/۱۵ |
|
۱۳۹۰/۴/۱۵ |
|
۱۳۹۰/۴/۱۳ |
|
۱۳۹۰/۴/۱۳ |
|
۱۳۹۰/۴/۱۲ |
|
۱۳۹۰/۴/۱۱ |
|
۱۳۹۰/۴/۱۱ |
|
۱۳۹۰/۴/۱۱ |
|
۱۳۹۰/۴/۸ |
|
۱۳۹۰/۴/۸ |
|
۱۳۹۰/۴/۸ |
|
۱۳۹۰/۴/۷ |
|
۱۳۹۰/۴/۶ |
|
۱۳۹۰/۴/۲ |
|
۱۳۹۰/۴/۱ |
|
۱۳۹۰/۴/۱ |
|
۱۳۹۰/۴/۱ |
|
۱۳۹۰/۴/۱ |
|
۱۳۹۰/۳/۲۹ |
|
۱۳۹۰/۳/۲۵ |
|
۱۳۹۰/۳/۲۲ |
|
۱۳۹۰/۳/۲۲ |
|
۱۳۹۰/۳/۲۲ |
|
۱۳۹۰/۳/۲۱ |
|
۱۳۹۰/۳/۲۱ |
|
۱۳۹۰/۳/۲۱ |
|
۱۳۹۰/۳/۱۷ |
|
۱۳۹۰/۳/۱۷ |
|
۱۳۹۰/۳/۱۷ |
|
۱۳۹۰/۳/۱۰ |
|
۱۳۹۰/۳/۱۰ |
|
۱۳۹۰/۳/۱۰ |
|
۱۳۹۰/۳/۹ |
|
۱۳۹۰/۳/۹ |
|
۱۳۹۰/۳/۸ |
|
۱۳۹۰/۳/۸ |
|
۱۳۹۰/۳/۷ |
|
۱۳۹۰/۳/۵ |
|
۱۳۹۰/۳/۳ |
|
۱۳۹۰/۳/۳ |
|
۱۳۹۰/۳/۲ |
|
۱۳۹۰/۳/۲ |
|
۱۳۹۰/۲/۳۱ |
|
بازخواني عمليات سري و ناكام «ساينايد» براي حمله اتمي به مصر و كنترل خاورميانه |
۱۳۹۰/۲/۲۸ |
۱۳۹۰/۲/۲۸ |
|
۱۳۹۰/۲/۲۷ |
|
۱۳۹۰/۲/۲۶ |
|
۱۳۹۰/۲/۲۵ |
|
۱۳۹۰/۲/۲۴ |
|
۱۳۹۰/۲/۲۴ |
|
۱۳۹۰/۲/۱۴ |
|
۱۳۹۰/۲/۱۳ |
|
۱۳۹۰/۲/۱۳ |
|
۱۳۹۰/۲/۱۱ |
|
۱۳۹۰/۲/۱۱ |
|
۱۳۹۰/۲/۱۱ |
|
۱۳۹۰/۲/۸ |
|
۱۳۹۰/۲/۸ |
|
۱۳۹۰/۲/۸ |
|
۱۳۹۰/۲/۵ |
|
۱۳۹۰/۲/۵ |
|
۱۳۹۰/۲/۵ |
|
۱۳۹۰/۲/۴ |
|
۱۳۹۰/۲/۴ |
|
۱۳۹۰/۲/۳ |
|
۱۳۹۰/۲/۳ |
|
سخنان امامخامنهای راه درست را در مقابل تمامی مسلمانان جهان قرار داد |
۱۳۹۰/۲/۳ |
۱۳۹۰/۱/۳۰ |
|
۱۳۹۰/۱/۲۹ |
|
۱۳۹۰/۱/۲۹ |
|
۱۳۹۰/۱/۲۹ |
|
۱۳۹۰/۱/۲۸ |
|
۱۳۹۰/۱/۲۴ |
|
۱۳۹۰/۱/۲۴ |
|
بررسی تحولات شمال آفریقا و خاورمیانه در گفتگو با وزیر امور خارجه سابق روسیه |
۱۳۹۰/۱/۲۱ |
۱۳۹۰/۱/۱۷ |
|
۱۳۹۰/۱/۱۷ |
|
۱۳۹۰/۱/۱۷ |
|
۱۳۹۰/۱/۱۶ |
|
۱۳۹۰/۱/۱۴ |
|
۱۳۹۰/۱/۹ |
|
۱۳۹۰/۱/۶ |
|
۱۳۹۰/۱/۶ |
|
۱۳۸۹/۱۲/۲۹ |
|
۱۳۸۹/۱۲/۲۸ |
|
۱۳۸۹/۱۲/۲۸ |
|
۱۳۸۹/۱۲/۲۶ |
|
۱۳۸۹/۱۲/۲۵ |
|
۱۳۸۹/۱۲/۲۵ |
|
اخوان المسلمين در پي تغيير بنيادين است |
۱۳۸۹/۱۲/۲۴ |
۱۳۸۹/۱۲/۲۳ |
|
۱۳۸۹/۱۲/۲۲ |
|
۱۳۸۹/۱۲/۱۶ |
|
۱۳۸۹/۱۲/۱۴ |
|
۱۳۸۹/۱۲/۱۲ |
|
۱۳۸۹/۱۲/۱۱ |
|
قبایل لیبی پاشنه آشیل رژیم قذافی/ اعراب از ترس سکوت کرده اند |
۱۳۸۹/۱۲/۱۱ |
پیروزی انقلاب لیبی تا چند روز دیگر/ شهادت مختار پایان لیبی نبود |
۱۳۸۹/۱۲/۹ |
۱۳۸۹/۱۲/۹ |
|
۱۳۸۹/۱۲/۳ |
|
۱۳۸۹/۱۱/۳۰ |
|
۱۳۸۹/۱۱/۲۸ |
|
۱۳۸۹/۱۱/۲۴ |
|
۱۳۸۹/۱۱/۲۳ |
|
۱۳۸۹/۱۱/۲۲ |
|
۱۳۸۹/۱۱/۲۱ |
|
۱۳۸۹/۱۱/۲۱ |
|
۱۳۸۹/۱۱/۲۱ |
|
۱۳۸۹/۱۱/۲۰ |
|
۱۳۸۹/۱۱/۱۹ |
|
۱۳۸۹/۱۱/۱۹ |
|
۱۳۸۹/۱۱/۱۸ |
|
۱۳۸۹/۱۱/۱۷ |
|
همکار افتخاری آفران: نگاهي اجمالي به شانزدهمین اجلاس اتحادیه آفریقا |
۱۳۸۹/۱۱/۱۶ |
۱۳۸۹/۱۱/۱۶ |
|
۱۳۸۹/۱۱/۱۵ |
|
۱۳۸۹/۱۱/۱۴ |
|
۱۳۸۹/۱۱/۱۲ |
|
۱۳۸۹/۱۱/۱۲ |
|
۱۳۸۹/۱۱/۱۱ |
|
۱۳۸۹/۱۱/۱۰ |
|
۱۳۸۹/۱۱/۱۰ |
|
۱۳۸۹/۱۱/۹ |
|
۱۳۸۹/۱۱/۴ |
|
۱۳۸۹/۱۰/۳۰ |
|
۱۳۸۹/۱۰/۲۹ |
|
۱۳۸۹/۱۰/۱۹ |
|
۱۳۸۹/۱۰/۱۸ |
|
(امین) مصاحبه شبکه رسانه ای امین با آقاي دكتر بخشي درباره همه پرسي جنوب سودان- بخش پایانی |
۱۳۸۹/۱۰/۱۴ |
(امین) مصاحبه شبکه رسانه ای امین با آقاي دكتر بخشي درباره همه پرسي جنوب سودان- بخش اول |
۱۳۸۹/۱۰/۱۱ |
۱۳۸۹/۱۰/۷ |
|
۱۳۸۹/۹/۱۸ |
|
(امين) مصاحبه شبكه رسانه اي امين با نخستين سفير جمهوري اسلامي ايران در زامبيا |
۱۳۸۹/۹/۱۴ |
۱۳۸۹/۶/۳۰ |
|
۱۳۸۹/۶/۲۲ |
|
۱۳۸۸/۲/۱۵ |
|
۱۳۸۸/۲/۱۵ |
|
۱۳۸۸/۱/۱۳ |
|
۱۳۸۸/۱/۱۳ |
|
۱۳۸۸/۱/۱۳ |
|
۱۳۸۸/۱/۱۳ |
|
۱۳۸۸/۱/۱۳ |
|
۱۳۸۸/۱/۱۳ |
|
۱۳۸۸/۱/۱۳ |
|
۱۳۸۸/۱/۱۱ |
|
۱۳۸۸/۱/۱۱ |
|
۱۳۸۸/۱/۱۱ |
|
۱۳۸۸/۱/۱۱ |
|
۱۳۸۸/۱/۱۱ |
|
۱۳۸۸/۱/۱۱ |
|
۱۳۸۸/۱/۱۱ |
|
۱۳۸۸/۱/۱۱ |
|
۱۳۸۸/۱/۱۱ |
|
۱۳۸۸/۱/۱۱ |
|
۱۳۸۷/۱۲/۱۰ |
|
۱۳۸۷/۱۲/۱۰ |
|
۱۳۸۷/۱۲/۱۰ |
|
۱۳۸۷/۱۲/۱۰ |